موقعی که از موفقیت در کنکور صحبت میشه اولین چیزی که به ذهن هر فردی میرسد این می باشد که یک فرد موفق از چه منابعی استفاده کرده است؟ چه کتابهایی خونده ، چه کلاس هایی رفته، از کی مشاوره گرفته و خیلی سوالات دیگر. بعدش دنبال این هستیم که چطور درس خونده؟ چند ساعت در روز؟ کدوم ازمون میداده؟ هیچ کس نمیتونه منکر این بشه که کتابهای خوب، ازمون استاندارد، و برنامه ریزی مناسب قطعا میتونه کمک شایانی برای موفقیت در کنکور بکنه اما ایا فقط همین چیزها هستند که مفید هستند؟
امروزه همه دنیا به این امر رسیده که برای موفق شدن مهمترین چیز یک سری عامل روانی و انگیزشی است که در افراد موفق وجود دارد و در افراد ناموفق معمولا وجود ندارد. شاید خوندن کتابهای خوب باعث بشه که به فهم بهتر برسیم ولی لزوما با سوادترها در کنکور موفق نمیشوند. نمونه اش کلی ادمی که ساعتها درس خوندند ولی باز هم نتیجه نگرفتند...
در این پست سعی دارم قبل از این که بخواهیم راجع به این که چه کتابهایی بخونیم چجور برنامه ریزی کنیم و چند ساعت درس بخونیم و تمام این دست سوالات روتین که قطعا تو ذهن هر داوطلبی وجود داره (و کاملا هم طبیعی است) یه کم راجع به پارامترهایی که برای موفقیت در کنکور لازمه صحبت کنم. البته اینها صرفا پارامترهایی هست که بر مبنای تجربه و مطالعات کتابهای مختلف بدست اوردم شاید پارامترهای بیشتری وجود داشته باشند و شاید باقی دوستان نظرات دیگری داشته باشند...
خصلت شماره ۱ - هدف یا عشق:
همه ی افرادی که توانسته اند در کنکور موفق شوند برای حرکت خود دلیلی داشته اند. هدفی تقریبا آزاردهنده که آنها را از درون می خورد، و در عین حال انرژی می دهد و به سوی عمل، رشد و فزونی می راند. این دلیل به مانند سوختی می باشد که قطار موفقیت آنها را به حرکت در می آورد و سبب می شود تا توانایی های بالقوه خود را به کار بگیرند. بدون وجود عنصر علاقه و عشق نمی توان از سد کنکور عبور کرد و تا دلیل محکمی نداشته باشیم نمی توانیم بر مشکلاتی که در سر راه برایمان وجود می آید غلبه کنیم.
اگر هدفتان این باشد که بین ده نفر برتر قرار بگیرید قطعا نیاز به تلاش و سرمایه گذاری متفاوتی خواهید داشت تا کسی که صرفا بخواهد رتبه ای بین صد تا چهارصد کسب نماید. پس قبل از این که بخواهیم هر کاری را شروع کنیم باید خوب فکر کنیم که اصلا چرا می خواهیم ادامه تحصیل بدهیم؟ چه چیزی باعث میشه که این قدر سختی به خودمان بدهیم تا در کنکور قبول شویم؟ دونستن این که برای چی قراره این قدر سختی بکشیم تو مراحل بعدی خیلی میتونه کمکون کنه.
خصلت شماره ۲- باور ، ایمان یا امید:
میان کسانی که موفق می شوند و آنان که شکست می خورند تفاوت عظیمی از لحاظ اعتقادات می باشد. عقیده ما درباره آنچه که هستیم و آنچه که می توانیم باشیم دقیقاً مشخص کننده ی آینده ما می باشد، اگر به معجزه اعتقاد داشته باشیم، در زندگیمان اتفاق می افتد؛ اگر اعتقاد داشته باشیم که در زندگی ما محدودیت های شدیدی وجود دارد، ناگهان همه ی آن محدودیت ها صورت واقعی پیدا می کنند. و یا آنچه به اعتقاد ما حقیقت دارد و امکان پذیر می باشد، صورت حقیقت پیدا می کند و امکان پذیر می شود.
در طول فرآیند آماده سازی برای کنکور ممکن است مجبور شوید مشکلات و سختی های فراوانی را متحمل شوید. تحمل این سختی ها و دشواری بدون امید و ایمان به موفقیت اگر نگوییم غیر ممکن، بسیار دشوار است. امید به طور لحظه ای بر روح انسان مرهم می گذارد و او را به ادامه ی راه ترغیب می کند. آقای شین لوپز (روان شناس آمریکایی) بیان می دارند که امید فکر و انرژی ای است که شما برای آینده دارید در واقع با توجه به گفته های ایشان می توان نتیجه گرفت که امید زمانی شکل می گیرد که تفکر درباره ی هدف (من می خواهم در کنکور به این نتیجه برسم) با تفکر درباره ی راهها ( برای قبولی در کنکور می خواهیم این کارها را انجام دهم و از این مسیر عبور کنم) و تفکر عاملیت ( من فکر کنم میتوانم در کنکور قبول شوم و از این مسیر با موفقیت عبور کنم) ترکیب شود.
بنابراین لزوم داشتن امید، ایمان و باور به موفقیت برای رسیدن به آن الزامی می باشد و تا باور نداشته باشیم که می توانیم موفق شویم، موفقیتی در کار نخواهد بود. اگر از همین بچه هایی که در سال گذشته موفق شده اند بپرسید قطعا بارها اعلام میکنند که دچار یاس و ناامیدی شدند اما باور به موفقیت و این که راهی که دارند میروند درست هست، همیشه باعث شده که دست از تلاش برندارند. دونستن این امر که همه به اون نقطه یاس میرسند خودش میتونه کمک زیادی بهتون بکنه تا از اون نقطه با امید به آینده گذر کنید
مانشت بهترین همراه شما میتونه باشه در روزهای نا امیدی
البته نباید این را هم فراموش کنیم که:
امید تنها چیزیه که از ترس قوی تره. یه ذره امید اثربخشه. امید زیادی خطرناکه.
خصلت شماره ۳- برنامه ریزی
جمله ی معروفی از آقای بنجامین فرانکلین هست که بیان می دارند "
آن کس تنها به امید زنده است، از گرسنگی خواهد مرد" در واقع بیان این نکته بسیار ضروری میباشد که امیدوار بودن به معنای برنامه ریزی نیست. این درست است که ما برای غلبه بر مشکلاتمان و رسیدن به اهدافمان به امید نیاز داریم اما ما به بیش از امید نیاز داریم. در واقع امید را می توان شرط لازم برای رسیدن به موفقیت دانست اما شرط کافی نمیباشد. در صورتی که فقط امید داشته باشیم ممکن است در تفکر آرزومند گیر کنیم . تفکر آرزومند به طرز خطرناکی بی مسئولیت می باشد. زیرا ما را از عمل باز می دارد. افرادی که دارای این نوع تفکر می باشند این گونه تفکر می کنند که « بالاخره این مشکل یک جوری حل خواهد شد و زندگی من دوباره سامان خواهد گرفت. عملا نیازی نیست که من برای تحقق رویاهام کاری انجام بدهم» آنچه می تواند امید را تکمیل نماید برنامه ریزی مناسب می باشد. برای این که بتوانیم از نیروی عشق و ایمانمان ( هدف و امید به موفقیت) به نحو احسنت استفاده نماییم نیازمند این هستیم تا برنامه ریزی مناسبی را داشته باشیم. در واقع هر انسان موفقی می داند که در اختیار داشتن منابع، برای رسیدن به موفقیت کافی نمی باشد. باید از این منابعی که در اختیارمان هست به بهترین وجه استفاده کنیم.
تو برنامه ریزی برای کنکور اغلب همه دنبال این هستند که بدونند هر کسی چند ساعت در روز مطالعه کرده است؟ و یا خیلی دوست دارند بدونند که چحوری درسها رو مطالعه کرده؟ مثلا تابستان چی کار کرده؟ پاییز چه کرده؟ آنچه که تو برنامه ریزی خیلی اهمیت داره، در نظر گرفتن سه عامل اثربخشی، انرژی و زمان همراه با یکدیگر هست. مثلا خوندن درس مهندسی نرم افزار یا تئوری های مدیریت در تابستان یک امر کاملا بی فایده و بی اثر است. چون تا زمان کنکور این درسها (به دلیل حفظی بودن) از یاد آدم میرود. در عوض خواندن درسهایی مانندسیستم عامل و ساختمان داده و ساختمان گسسته یا حتی معماری که مفهومی هستند و زمان زیادی از آدم میگیرند در فصل تابستان میتونه خیلی مفید واقع بشه و ما رو خیلی جلو بیاندازند. در مورد انرژی گاه دیده شده که بعضی ها طوری برنامه ریزی میکنند که در طول یک روز پنج درس باید بخوانند و یا اگه قراره سه درس بخونند سه تا درس خیلی دشوار انتخاب میکنند و در روز دیگر در هفته شان را با دو درس ساده طی میکننداین کار اصلا درست نمی باشد. برنامه ریزی باید طوری باشد که تمامی روزها انرژی یکسانی از ما بگیرد. زمان هم بسیار مهم است. مثلا اگر در روزهای اول سه ساعت پشت سرهم به یک درس زمان بدهیم قطعا زمان زیادی به هدر میرود.چون هنوز بدن به درس خوندن عادت نکرده و سه ساعت پشت سرهم درس خوندن باعث میشه که خسته بشیم و نتونیم بازدهی کافی داشته باشیم. همچنین تو برنامه ریزی باید برای مقاطع مختلف سال استراتژی های مختلف داشته باشیم. مثلا تو تابستون نباید خیلی سراغ تست زنی و تمرین آن برویم. چون با حل تستهای کنکور به اصلاح آنها را میسوزانیم و تو پاییز که نیاز به تست زنی داریم تست به قدر کافی نداریم که بزنیم. تو تابستون باید بیشتر هدفمان رفع اشکالات پایه ای و فهم درسهای دشوار و مهم باشد. و یا مثلا تو دی ماه نباید دنبال این باشیم که درسهایی که نخواندیم رو شروع به مطالعه کنیم. بلکه باید بیشتر بر روی این تمرکز کنیم که اونهایی که خوندیم رو جمع بندی کنیم. در آینده ای نزدیک راجع به این که چه برنامه ریزی هایی میشه کرد و لااقل برای تابستان چکار باید بکنیم به تفصیل صحبت میکنیم. اندکی صبر سحر نزدیک است....
خصلت شماره ۴- تعهد
حتی بهترین برنامه ریزی ها نیز هنگامی که نتوانیم به آنها عمل کنیم کارآمد نخواهد بود. در واقع باید بیان داشت که برنامه ریزی به هدف نظم دادن به کارهای ما و حداکثر کردن استفاده ما از منابع انجام می شود و به تنهایی نمی تواند باعث موفقیت ما شود. آنچه که بعد از برنامه ریزی می تواند موفقیت افراد را تضمین نماید تعهد به برنامه ریزی و انجام آن می باشد. برای متعهد بودن به یک برنامه نیازمند این هستیم تا ارزشها و اولویتهایمان را مشخص کنیم. در واقع اگر به عملکرد افراد موفق در کنکور بنگریم میبینیم که اکثر قریب به اتفاق آنها همواره جز رتبه های برتر کنکورهای آزمایشی مختلف بوده اند. علت آن این بوده است که آنها به برنامه ریزی هایی که ریخته شده است متعهد بودند و توانستند به برنامه ای که برای خودشان ریخته اند عمل کنند.
از طرفی دیگر برای متعهد بودن و پیگیری این که در مسیر برنامه ریزی حرکت میکنیم یا خیر نیازمند یک سری معیار و اهداف کوتاه مدت میباشیم. مثلا مجموعه ای از دروس را تا پایان تابستان به اتمام برسانیم. از فصل پاییز به بعد برنامه ازمونهای ازمایشی میتونه خیلی به ما در این تعهد به هدف کمک بکنه اما در تابستان که برنامه ای در اختیار نداریم متعهد بودن میتونه کمی دشوار باشه. استفاده از گروه های درسی مانشت میتونه باعث بشه حس رقابیت توی ما تحریک بشه که خود این امر میتونه به ما کمک کنه متعهد باشیم .
خصلت شماره ۵- انرژی و تلاش
اگر به زندگی افراد پیشرو بنگریم خواهیم دید که آنها همواره در پی فرصت هستند، گویی فرصت هایی که همه روزه پیش می آید به آنها نیش می زنند و معتقدند که انسان هیچ وقت به اندازه ی کافی وقت ندارد. افراد بسیار زیادی هستند که دارای هدف و امید رسیدن به آن هستند. برنامه ی صحیح برای رسیدن به هدف نیز دارند و ارزشها و اولویت هایشان نیز با برنامه ای که ریختند همخوانی دارد اما از انرژی کافی برای عمل به برنامه ی ریخته شده برخوردار نیستند. در واقع شاید مشکل این افراد به دلیل خستگی زیاد از فشارهایی دیگری می باشد که بر روی شانه آنها سنگینی می کند.
باید بدانید که قبولی در کنکور نیازمند صرف انرژی و تلاش می باشد. همچنین این امر خیلی مهم است که بدانید تو مقاطع مختلف به میزان متفاوتی از انرژی نیاز دارید. مثلا تو دی ماه و بهمن ماه قطعا به انرژی بیشتری نیاز خواهید داشت تا تابستان. افرادی که شاغل هستند باید بدانند که شاید نیاز باشه زودتر از بقیه شروع کنند چون ظرف انرژی آنها محدودتر از سایرین هستند. همچنین مثلا دوره هایی رو برای تجدید قوا باید در نظر بگیرید. مثلا هفته اخر تابستان (برای کسانی که از تابستان شروع به مطالعه کردند) میتونه فرصت خوبی باشه برای رفتن به مسافرت و تجدید قوا. و یا جمعه هایی که ازمون میدهیم میتونه زمان خوبی برای تجدید قوا باشه و بعد از ظهرش به استراحت بپرداریم. خلاصه این که برای موفق شدن در کنکور خیلی نیازمند این هستیم که انرژی خود را مدیریت کنیم.
خصلت شماره ۶-کنترل و مدیریت مشکلات
شاید اگر در حالت ایده آل قرار داشته باشیم برای رسیدن به موفقیت داشتن یک هدف مناسب، برخوردار بودن از انگیزه و امید کافی، استفاده از یک برنامه ریزی مناسب و داشتن اولویت های مناسب و متعهد بودن به برنامه و نیز خرج کردن انرژی کافی و انجام تلاشهای مورد نیاز برای عملی کردن برنامه مراحل کافی برای رسیدن موفقیت باشند. اما مسئله ای که وجود دارد این است که کنکور نیز بخشی از زندگی ما می باشد و در طول زندگی همواره ممکن است با مشکلات مختلفی مواجه شویم که این مشکلات می توانند در روند کاری ما تأثیر بسزایی بگذارند.
در واقع آنچه که افراد موفق را از افراد غیر موفق متمایز میکند نحوه ی اداره و برخورد آنها با مشکلات می باشد. بسیاری از ما دارای دو شخصیت می باشیم که شخصیت اول ما زمانی میباشد که هنوز مشکلی پیش نیامده است و همه چیز عادی پیش میرود. اما شخصیت دوم ما زمانی روی میدهد که مشکلات خودشان را نشان میدهند و ما را با چالشهایی مواجه می سازند.
عملکرد و نحوه ی برخورد ما در این دو حالت می تواند کاملا متمایز از یکدیگر باشد به طوریکه اگر یکی از بیرون به ما بنگرد ما را دو آدم کاملا مجزا از یکدیگر مشاهده کند . مشکلاتی که تو طول کنکور معمولا با آنها مواجه میشیم میتونه تنبلی، استرس، ترس ازعدم موفقیت، عدم اعتماد به نفس، توهم و خیلی از این قبیل مشکلات باشه. حتی ممکنه که مشکلات عاطفی ، جسمی و روحی ناگهانی نیز در این بین برای ما بوجود بیاید که ما باید قادر باشیم این مشکلات را تا حد امکان کنترل نماییم و تاثیر آنها را بر روی مسیری که در آن در حال حرکت هستیم، کمینه کنیم. من در حد توانم سعی میکنم راجع به برخی از این مشکلات به مرور زمان صحبتهایی داشته باشم.
خصلت شماره ۷- انتخاب و استفاده ی مناسب از امکانات و سرمایه های بالقوه
تقریباً تمام افراد موفق قدرت فوق العاده ای در استفاده از ابزارهایی که در اختیارشان قرار گرفته است دارند. در واقع آنها قادر خواهند بود تا از تمامی منابعی که در اطرافشان وجود دارند به نحو احسنت و در جهت پیش بردن اهدافشان استفاده نمایند. دوستانی که در کنار ما هستند، مشاوران کنکور، کتاب های آموزشی، آزمون های آزمایشی و چندین و چند چیز دیگر ممکن است در اطراف ما وجود داشته باشند که بتوانند به ما برای رسیدن به اهدافمان کمک نمایند. در این راه شما از خیلی های دیگر جلو هستید چون عضو مانشت شدید. مانشت به اعتقاد من میتونه قویترین ابزار برای موفقیت در کنکور باشه. کتابهای کمک اموزشی نیز اهمیت خیلی زیادی دارند. به زودی سعی میکنیم در تاپیکهای جداگانه راجع به کتابهایی که میتونند مناسب برای ارشد باشند با هم فکری دوستان دیگر صحبت کنیم.چیزی که فقط نباید از یاد ببرید این هست که این ابزارها همان قدر که میتونند موثر واقع شوند میتونند مخرب هم باشند. مثلا همین مانشت میدونه مهمترین عامل شکست شما بشه. ممکنه مشاوره غلط از مانشت بگیرید و مسیر را اشتباه انتخاب کنید. ممکنه اعتیاد پیدا کنید به آن و وقت زیادی از شما بگیره. کتابها هم همین طور هستند. ممکنه معتاد به کتابها شید به طوریکه برای هر درس چندین کتاب بخرید. من توصیه جدی میکنم به شما که برای هر درس تا جایی که امکانش هست فقط و فقط یک کتاب انتخاب کنید. من حتی خیلی استفاده از مراجع رو توصیه نمیکنم. چون کم نبودند ادمهایی که بدون استفاده از کتب مرجع موفق شدند. البته حل مسائل کتب مرجع گاهی اوقات خیلی اهمیت داره (مثل حل مسائل کتاب CLRS یا کتاب لینز در نظریه یا حل تستهای کتاب پرسمن در نرم افزار یا...)
خوندن این موارد ممکنه سوالات زیادی رو تو ذهن شما ایجاد کنه که من هم به شما حق میدم. اما قرار نیست با یک پست همه سوالات پاسخ داده بشن. خواهشی که دارم اینه که کمی صبر کنید و بیشتر از صبر فکر کنید. ببینید مشکلات اساسی کجا هست و دقیقا کجاها لنگ میزنید؟ کم کم به مرور زمان در کنار هم میتونیم با کمک باقی دوستان مانشتی خیلی از مشکلات رو حل کنیم.