(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۳۷ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: ...
دیریست که از خانه خرابان جهانم
بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست!!!
در حسرت.......
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دلنشان دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان انکه شنید از دهان دوست
ای یار اشنا علم کاروان کجاست ؟
تا سر نهیم در قدم ساربان دوست
دردا و حسرتا که عنانم زدست رفت
دستم نمیرسد که بگیرم عنان دوست
رنجور عشق دوست چنانم که هرکه دید
رحمت کند الا دل نامهربان دوست
گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از ان بنده و فرمان از ان دوست
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست
بعد از تو در دل سعدی هیچ گذر نکرد
ان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست