(۲۳ آبان ۱۳۹۵ ۱۲:۰۸ ق.ظ)zarisa نوشته شده توسط: میخام یه کاری(هدفی) انجام بدم که ۵۰ درصد کار با من هست و بقیش از کنترل من خارجه.
۵۰ درصد سهم خودم هم حداقل یکسال طول میکشه ، کلی زحمت داره تازه اگر نتیجه بگیرم( چون طبق معمول کمک و راهنما ندارم).
فرآیند کلی دو سال طول میکشه که باز ممکنه به شکست برسه.
همه مخالف هستن.
ولی مشکل اینجاست در حال حاضر تنها هدفی هست که به من انگیزه و اشتیاق میده.
عاشق انجام کارای غیر ممکن هستم چون میتونم ممکنشون کنم. ولی آیا وقتش نیست که دست از اینکارا بردارم و عاقلانه تصمیم بگیرم؟ بس نیست اینهمه به در و دیوار خوردن؟...
پیشنهادهای مثلا عاقلانه ی اطرافیان رو اصلا دوست ندارم، چون نتیجه ای خاصی هم ندارن ولی میگن نباید این کار ریسکی رو انجام بدی، حداقل پیشنهاد ما مطمئن هست
به نظر من وقتی یک چیزی تو مغز آدم میفته حتما باید انجامش بده چون در غیر این صورت اون فکر همیشه تو مغزش هست همش میگه اون کارو میکردم بهتر بود... یا ممکنه چند سال دیگه حسرت بخوره که چرا فلان کارو نکردم..
میدونید چیه من فکر میکنم آدم باید همیشه تصمیمی بگیره که خوشحال باشه باهاش. همچنین باید به شهودش (یا به قول خارجی ها gut feeling اش) اعتماد کنه. شما هرچی هم که کاغذ بنویسی مزایا و معایب بنویسی نتیجه نهایی نتیجه یکی دو ساعت بررسی اون مزایا معایبه. اما شهود شما طی بیست و خورده ای سال (یا شاید بیشتر ) شکل گرفته و train شده پس کمتر اشتباه میکنه.
البته این برای منه و همیشه اینطور بوده. هر وقت کاریو کردم که دوست داشتم حتی اگر شکست خورد پشیمون نشدم چون پای چیزی که فکر میکردم درسته ایستادم نه پای حرف ها و توصیه های بقیه.