زمان کنونی: ۰۹ دى ۱۴۰۳, ۱۰:۴۵ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۰۸۹۶
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۰۱ ب.ظ)pure liveliness نوشته شده توسط:  هدف گذاری: میخوام توو این روزای باقی مونده از امتحانا، رکورد ساعت مطالعه م توو روزای غیر از امتحان رو بشکنم، حالا هر طوری که بشه.
Yesssssssss!
افرینننننننننننننن
منم همینطوریم
یه هو میگم تا صبح باید این قسمت پروژه رو تموم کنم عاقا تا صبح بیدار میمونم
باید امروز ۱۵ ساعت درس بخونم . تا نخونم اروم نمیشم Big GrinBig Grin
خعلی حال میدهSmile

هرگز، منتظر" فرداى خیالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همین امروز بگیر

هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!!!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Riemann , Pure Liveliness
ارسال: #۲۰۸۹۷
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۳۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۳۵ ب.ظ، توسط NP-Cσмρℓєтє.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  خوب نشد هم نشد. مگه کسی هست که از آینده خبر داشته باشه. همونطور که قبلا گفتم همه ما بر اساس اطلاعات ناقص خودمون تصمیم میگیریم. مهم اینه که تصمیمی که میگیرید بر اساس اطلاعاتی که دارید منطقی باشه. شاید بعدا بفهمید تصمیمتون اشتباه بوده اما اهمیتی نداره چون اطلاعاتی که اون موقع دارید موقع تصمیم گیری نداشتید.

منظورتون اینه که وقتی میخوایم سبک سنگین کنیم, هم شدن ها و هم نشدن ها رو در نظر بگیریم(ضمن مشورت) و تصمیم بگیریم, ولی وقتی از این مرحله رد شدیم و تصمیمی گرفتیم, بجای اینکه به شدن و نشدن, اینکه تصمیممون درسته یا اشتباه فکر کنیم فقط متمرکز انجام اون کار باشیم(همون حرف مهمترین مسئله ی بشر), خودمون رو درگیر اینکه "اگر نشد" نکنیم و هر وقت به "نشد" رسیدیم در همون زمان براش فکری کنیم و این حلقه رو تکرار کنیم؛ ؟؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۰۸۹۸
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۳۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ب.ظ)kora نوشته شده توسط:  این مشکل اپیدمی شده! من شما رو نمیدونم ولی وقتی به گذشته نگاه می کنم افسوس میخورم که چرا انقدر سخت گرفتم، سخت بهم گرفتن و سخت گذشت ! حالا به این سن که رسیدم یه طوری دلزدم!!!! اصلا حس هیچ کاری ندارم !
اینجا چرا همه تیریپ غم و غصه و ناامیدی هستند!؟ بیخیال بابا اینجا به هیشکی اندازه‌ی من سخت نگذشته و الان هم اندازه‌ی من به خودش سخت نمیگیره منتهی به نظر میاد از همه سرحال‌تر منم [تصویر:  368341_20.gif] [تصویر:  368341_19.gif]
افکار منفی همه‌ش از بی‌هدفی یا بی‌انگیزگی هست [تصویر:  368341_35.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hatame , RASPINA , shayesteNEY , Pure Liveliness
ارسال: #۲۰۸۹۹
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۳۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ب.ظ)kora نوشته شده توسط:  این مشکل اپیدمی شده! من شما رو نمیدونم ولی وقتی به گذشته نگاه می کنم افسوس میخورم که چرا انقدر سخت گرفتم، سخت بهم گرفتن و سخت گذشت ! حالا به این سن که رسیدم یه طوری دلزدم!!!! اصلا حس هیچ کاری ندارم !
جانا سخن از زبان ما می گویی!Smile
پ.ن:دلم می خواد هر جوری تا حالا بودم،برعکسش رو انجام بدم.Angel

Never give up on something you can't go a day without thinking about

۲) سال ۹۴ : دوباره از نو شروع می کنم.Smile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kora
ارسال: #۲۰۹۰۰
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۳۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۵۲ ق.ظ)A.M2015 نوشته شده توسط:  افروز جان ما دوستت داریم... من نمیدونم دقیقا از چی ناراحتی ولی من از تو خیلی چیزا یاد گرفتم. اهمیت نده به موج منفیا.
نذار موج های منفی غرقت کنن روشون سواری کن تا به ساحل برسیSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Bahar_HS , d_felfelak
ارسال: #۲۰۹۰۱
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۴۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۴۵ ب.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:  منظورتون اینه که وقتی میخوایم سبک سنگین کنیم, هم شدن ها و هم نشدن ها رو در نظر بگیریم(ضمن مشورت) و تصمیم بگیریم, ولی وقتی از این مرحله رد شدیم و تصمیمی گرفتیم, بجای اینکه به شدن و نشدن, اینکه تصمیممون درسته یا اشتباه فکر کنیم فقط متمرکز انجام اون کار باشیم(همون حرف مهمترین مسئله ی بشر), خودمون رو درگیر اینکه "اگر نشد" نکنیم و هر وقت به "نشد" رسیدیم در همون زمان براش فکری کنیم و این حلقه رو تکرار کنیم؛ ؟؟
بله. چیزی که اهمیت داره تصمیم درست و تلاشه. خود حرکت در مسیر لذت بخشه حتی اگر آخرش به هدف نرسیم. نباید تو تصمیم گیری احساسی عمل کرد. اگه الان با توجه به اطلاعات فعلیتون تصمیم درستی گرفتید اما بعدا به هدفتون نرسیدید و حسرت خوردید، این حسرت یه واکنش احساسی غیر منطقیه. اجازه ندید این واکنش های غیر منطقی اذیتتون کنن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: A.M2015 , d_felfelak
ارسال: #۲۰۹۰۲
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۳:۵۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۱۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
(23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۱:۲۳ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  راست میگید همین طوریم هست.
اصلا هنوز نتونستم برای خودم هدف اصلی مشخص کنم. اصلا نمی تونم که مشخص کنم.
پیش خودم میگم همه ی هدف ها رو با هم پیش ببرم ولی باز می بینم نمیشه همه با هم. بعد اخرش از همه چی نامید میشم.
میتونید به روشی حدفی عمل کنید.
یه روش دیگه هم هست که تو معیارهای اساسی ازدواج میگن: ببینید اگه به هدف الف برسید ولی به هدف ب نرسید بیشتر خوشحال میشید یا برعکسش.
در هر صورت در نظر داشته باشید فرصت جوانیتون محدوده. قرار نیست تا ابد تو برزخ بمونید. یه موقعی میرسه که میبینید دیگه به هیچ کدوم از هدفاتون نمیتونید برسید.

(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۰۶ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  یه وقتایی آدم بیهوده درانتظار معجزه است
معجزه ای در کار نیست. موفقیت حاصل یه رونده نه یه اتفاق.

یه استادی داشتم که از لحاظ علمی آدم خفنی بود. یه مدتی (فکر می کنم سی سال) تو انگلیس تدریس کرده بود. میگفت اگه رو یه فیلدی کار می کنید فکر کنید اون فیلد مهمترین مساله بشره.

(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  
(23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۷ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  درسته
ولی می دونید مثلا من الان مطمئن نیستم یک هدفی رو اولویت اصلیم قرار میدم بهش میرسم یا نه.
منظورم اینه که به فرض من می خوام اپلای کنم تمام فرصتم رو بزار رو زبان و مقاله و کارهای مربوطه اش ولی بر فرض که یک اتفاقی افتاد نشد یا اصلا کلا نشد این روند پیش بره

به هر حال می دونم هرچی هست تقصیر خودمه که نمیتونم تصمیم بگیرم برای آینده و به قول شما تو برزخ موندم.
خوب نشد هم نشد. مگه کسی هست که از آینده خبر داشته باشه. همونطور که قبلا گفتم همه ما بر اساس اطلاعات ناقص خودمون تصمیم میگیریم. مهم اینه که تصمیمی که میگیرید بر اساس اطلاعاتی که دارید منطقی باشه. شاید بعدا بفهمید تصمیمتون اشتباه بوده اما اهمیتی نداره چون اطلاعاتی که اون موقع دارید موقع تصمیم گیری نداشتید.
خوب ادم عاقل همه تخم مرغاش تو یه سبد نمی چینه ، قرار نیست یه هدف تو زندگی داشته باشید و اگه نرسیدن زندگیتون تموم شه . مثلا یکی تلاش میکنه زبان می خونه که اپلای کنه اما موازی با اون سعی می کنه برای دکترای اینورم اقدام کنه یا برای کار اقدام کنه که اگه نتونست اپلای کنه یه مسیر دیگه واسه ادامه داشته باشه نه اینکه به ته خط برسه. یه استادی داشتم همیشه می گفت ادم باید تو زندگی backup plan داشته باشه همیشه که اگه برنامه ۱ درست اجرا نشد بره سراغ بعدیSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , shayesteNEY , rz.gh , Pure Liveliness , so@ , d_felfelak
ارسال: #۲۰۹۰۳
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۰۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۵۴ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  این شرکت خصوصیا هم نه یه گلدونی نه دیواراش رنگ شادی دارن. اصلا ادم میره تو شرکت خصوصی افسردگی میگیره Big Grin حالا شاید برای بعضیا مهم نباشه ولی من دوست دارم یجا میرم گلدون و پنجره داشته باشه و دیوارشم رنگش روشن باشه Big Grin (منم به چه چیزایی گیر میدیما Big Grin باید برم مهد کودک Big Grin )
همین که هواش تو تابستون گرم نباشه، محیطش أروم باشه، محیطش بو نده خوبه دیگه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hatame , Aurora , d_felfelak
ارسال: #۲۰۹۰۴
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۰۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خوب با خودتون گلدون ببرید روی میز کارتون هر روز گل بذارید، من زمان کارشناسیم سه تا گلدون و یه تنگ ماهی برده بودم ازمایشگاه دیگه طوری شده بود که وجودشون برای همه بچه های گروه حیاتی شده بود و همه دوسشون داشتند و ازشون مراقبت می کردنSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Aurora , shayesteNEY , yazdani623
ارسال: #۲۰۹۰۵
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۰۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یکی از مشکلاتی که هست اینه که با کلی مشقت وقتی یه تصمیمی میگیری حالا باید بخاطر تصمیماتت دیگران رو متقاعد کنی، شکنجه ناک ترین بعد ماجرا!
حالا اگه اهل متقاعد کردن نباشی یا نتونی متقاعد کنی، میشه روز از نو روزی از نو! میری سر خونه اول!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@
ارسال: #۲۰۹۰۶
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۱۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۵۴ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  بله این مورد هم خیلی مهمه.
ادم دغدغه ی مالی نداشته باشه خیلی فکرش بازتر میشه.
مثلا همین خود من بعد از دفاع خوب خیلی جاها رفتم برای کار. شهر ما هم شهر بزرگی نیست. یه جاهایی رفتم اونا منو قبول نکردن یه جاهایی هم محیطش مناسب نبود من نرفتم. احتمالا از ترم بعد هم بشه که برم تو دانشگاهی تدریس کنم که درامدش هم مطمئنا انقدر کم هست که دنبال کار دیگه هم باشم. ولی صرفا تدریس رو به یک دلیل خاص دنبالش هستم.
این رو بگم بعد از تموم شدن درسم بشدت حالم بود. ینی همش در حال گریه کردن بودم Big Grin یکم تدریس می کردم گاهی اوقات ترجمه. ولی الان یکم حالم بهتر شده. دوستام هم هنوز نتوستن یک کاری پیدا کنن. می بینم حالا وضع خودم انقدر هم بد نیست Big Grin حداقل چند جا مصاحبه رفتم و یه اتفاقایی افتاده.
الان رفتم یک شرکت برنامه نویسی صحبت کردم. محیطشم بد نبود. حداقل اینکه چند تا خانم هم اونجا کار می کردن Big Grin که من خیالم از لحاظ امنتیش راحت باشه. راستش منم اصلا ادمی نیستم که دنبال پول زیاد باشم. من خیلی دنبال این بودم که برم یک شرکت برنامه نویسی پیدا کنم که مناسب باشه و بتونم برم ولی الان که بهش رسیدم نمی دونم چرا انقدر دو دل هستم.
منم هر جا برای برنامه نویسی رفتم، دم رفتن جا زدم.همین جوری تو خونه اگر کسی بخواد واسش انجام میدم اما به عنوان کار دائم برای خانوما به نظرم سنگینه. بیشتر بدرد آقایون میخوره. مگر اینکه واقعا کسی عاشقش باشه
اما تدریس برای خانوما خیلی خوبه. سر و کله زدن با کسایی که از خودت کوچکترن به آدم انرژی میده.اولش شاید حقوقش کم باشه و باز مرتب نگران پیدا کردن کار دیگه ای باشی اما هر جا بری دلت نمیاد تدریس رو رهاش کنی. اگرم که از کارتون راضی باشن مرتب درساتون بیشتر میشه. درآمدش برای خانوما که قرار نیست یه زندگی رو اداره کنن بد نیست به نظرم

امام حسن عسکری (ع) : جدال مکن تا احترامت برود و شوخی مکن تا بر تو گستاخ شوند.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: shayesteNEY , Aurora , blx
ارسال: #۲۰۹۰۷
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۱۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اولا که متقاعد کردن دیگران راه میانبر داره که باید از خلاقیتتون استفاده کنید.
ثانیا شما نیاز به متقاعد کردن دیگران ندارید الزاما. پدر و مادر کافیه راضی باشن که راضی کردنشون کار سختی نیست. دیگران هم نظرشون اهمیتی نداره.
یادمه یکی از کارافرین ها بود که کار دولتی داشت اما اومده بود بیرون برای کارافرینی. میگفت به پدرش نگفته کارش دولتیشو ول کرده. وقتی شرکت به یه جایی رسیده تازه به پدرش گفته که شرکت زده و اینا.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hatame , NP-Cσмρℓєтє , RASPINA
ارسال: #۲۰۹۰۸
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۱۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۱ ب.ظ)targol نوشته شده توسط:  
(23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۵۴ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  بله این مورد هم خیلی مهمه.
ادم دغدغه ی مالی نداشته باشه خیلی فکرش بازتر میشه.
مثلا همین خود من بعد از دفاع خوب خیلی جاها رفتم برای کار. شهر ما هم شهر بزرگی نیست. یه جاهایی رفتم اونا منو قبول نکردن یه جاهایی هم محیطش مناسب نبود من نرفتم. احتمالا از ترم بعد هم بشه که برم تو دانشگاهی تدریس کنم که درامدش هم مطمئنا انقدر کم هست که دنبال کار دیگه هم باشم. ولی صرفا تدریس رو به یک دلیل خاص دنبالش هستم.
این رو بگم بعد از تموم شدن درسم بشدت حالم بود. ینی همش در حال گریه کردن بودم Big Grin یکم تدریس می کردم گاهی اوقات ترجمه. ولی الان یکم حالم بهتر شده. دوستام هم هنوز نتوستن یک کاری پیدا کنن. می بینم حالا وضع خودم انقدر هم بد نیست Big Grin حداقل چند جا مصاحبه رفتم و یه اتفاقایی افتاده.
الان رفتم یک شرکت برنامه نویسی صحبت کردم. محیطشم بد نبود. حداقل اینکه چند تا خانم هم اونجا کار می کردن Big Grin که من خیالم از لحاظ امنتیش راحت باشه. راستش منم اصلا ادمی نیستم که دنبال پول زیاد باشم. من خیلی دنبال این بودم که برم یک شرکت برنامه نویسی پیدا کنم که مناسب باشه و بتونم برم ولی الان که بهش رسیدم نمی دونم چرا انقدر دو دل هستم.
منم هر جا برای برنامه نویسی رفتم، دم رفتن جا زدم.همین جوری تو خونه اگر کسی بخواد واسش انجام میدم اما به عنوان کار دائم برای خانوما به نظرم سنگینه. بیشتر بدرد آقایون میخوره. مگر اینکه واقعا کسی عاشقش باشه
اما تدریس برای خانوما خیلی خوبه. سر و کله زدن با کسایی که از خودت کوچکترن به آدم انرژی میده.اولش شاید حقوقش کم باشه و باز مرتب نگران پیدا کردن کار دیگه ای باشی اما هر جا بری دلت نمیاد تدریس رو رهاش کنی. اگرم که از کارتون راضی باشن مرتب درساتون بیشتر میشه. درآمدش برای خانوما که قرار نیست یه زندگی رو اداره کنن بد نیست به نظرم

به نظرم برای خانوم ها داشتن استقلال مالی خیلی خیلی مهمه. کی گفته خانوما قرار نیست زندگی رو اداره کنن؟ اداره زندگی به عهده دو نفره: زن و مرد
برنامه نویسی هم اصلا کار سخت یا سنگینی نیست و مطمئنا خانوم ها هم می تونن براحتی انجامش بدن
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , tabassomesayna , d_felfelak
ارسال: #۲۰۹۰۹
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۲۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)sabafarhadi نوشته شده توسط:  به نظرم برای خانوم ها داشتن استقلال مالی خیلی خیلی مهمه. کی گفته خانوما قرار نیست زندگی رو اداره کنن؟ اداره زندگی به عهده دو نفره: زن و مرد
برنامه نویسی هم اصلا کار سخت یا سنگینی نیست و مطمئنا خانوم ها هم می تونن براحتی انجامش بدن

تو جامعه الان مسئولیت خانوما واقعا زیاده.آقایون فقط کار بیرون رو دارن اما خانوما هم کار بیرون هم داخل خونه. خانومایی که یه شغل کارمندی دارن و متاهل هستن و بچه دارن مرتب گلایه میکنن که اصلا نمی تونن برای خودشون وقت بزارن. چه برسه به اینکه شغل آدم برنامه نویسی باشه و مرتب ناچار باشه مطالعه کنه و خودش رو به سرعت آپدیت کنه.

امام حسن عسکری (ع) : جدال مکن تا احترامت برود و شوخی مکن تا بر تو گستاخ شوند.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sabafarhadi , diligent , tabassomesayna
ارسال: #۲۰۹۱۰
۲۳ خرداد ۱۳۹۴, ۰۴:۲۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۳ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۲۳ ب.ظ)targol نوشته شده توسط:  
(23 خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۶ ب.ظ)sabafarhadi نوشته شده توسط:  به نظرم برای خانوم ها داشتن استقلال مالی خیلی خیلی مهمه. کی گفته خانوما قرار نیست زندگی رو اداره کنن؟ اداره زندگی به عهده دو نفره: زن و مرد
برنامه نویسی هم اصلا کار سخت یا سنگینی نیست و مطمئنا خانوم ها هم می تونن براحتی انجامش بدن

تو جامعه الان مسئولیت خانوما واقعا زیاده.آقایون فقط کار بیرون رو دارن اما خانوما هم کار بیرون هم داخل خونه. خانومایی که یه شغل کارمندی دارن و متاهل هستن و بچه دارن مرتب گلایه میکنن که اصلا نمی تونن برای خودشون وقت بزارن. چه برسه به اینکه شغل آدم برنامه نویسی باشه و مرتب ناچار باشه مطالعه کنه و خودش رو به سرعت آپدیت کنه.

خب به نظرم به همون اندازه یک آقا برای کار بیرون خونه باید وقت بذاره باید برای کارهای داخل خونه هم وقت بذاره. اگه این تقسیم وظایف به درستی انجام بشه به هیچ کس لطمه ای وارد نمیشه
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: targol , hatame , diligent , tabassomesayna , d_felfelak


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۹۲۳ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۶۷,۲۶۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۵۱۸ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۷۳,۳۹۶ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۶۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۶۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۸۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۷۲۸ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۸۹۵ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۳۴۹ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close