اینجا میخوام یه تعداد از افراد معلول را که به موفقیت های بزرگ رسیدن رو معرفی کنم:
۱- Marla Runyan
از قرار معلوم این خانم کلا از بچگی نابینا بوده (خلاصه از بچگی یا بعدا) ولی تو ۵ دوره قهرمان مسابقات دو و میدانی ۵۰۰۰ متر بین المللی شده و مدال طلا گرفته.
۲- Stephen Hawking
ایشون هم که نیاز به معرفی ندارن، فیزیک دان بزرگ عصر حاضر که کلا نمیتونن صحبت کنن و حتی قادر به جابه جا کردن خودشون هم نیستن.
۳- Helen Keller
این خانم هم از قرار معلوم کلا نابینا و ناشنوا بوده و یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکا به حساب میاد.
۴- Nick Vujicic
این آقا هم از قرار معلوم از بچگی نه دست داشته نه پا، ولی از قرار معلوم تو دریا خوب اسکیت بازی می کنه. قبلا دست یکی از دوستام کتابی دیده بودم به اسم "زندگی بی حد مرز" که این آقا نوشته.
وقتی خودمو با اینا مقایسه می کنم، نه با اینها با هر فردی که یه معلولیت جسمی داره، یکی نابینا، یکی ناشنوا، یکی دست نداره، یکی پا نداره، یا کلا کسانی که به خاطر بیماریشون نمیتونن یه کاری رو انجام بدن مقایسه میکنم، میبینم اگه این امکاناتی که الان در اختیار منه، در اختیار اونها بود حتما قدرشو بهتر می دونستن و به موفقیت های بیشتری میرسیدن. از قدیم گفتن قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهری.
بیایید یه دقیقه خودمون رو جای این افراد قرار بدیم، یعنی اول فکر کنیم که ما هم معلولیم و به لطف خدا الان معلولیت ما رفع شده، یعنی چشم نداشتیم ولی الان داریم، دست نداشتیم ولی الان داریم، مریض بودیمو رو تخت بیمارستان خوابیده بودیم، ولی الان سالم هستیم و هیچ مشکلی نداریم، واقعا چی کار می کردیم؟ اون لحظه که تو تخت بیمارستان خوابیده بودیم به چی فکر می کردیم؟ میگفتیم اگه سالم بودم چی کار میکردم؟ بفرمایید الان سالم هستید.
مثلا شما به یکی که نابیناست میگید کنکور دادن خیلی سخته، اون میگه اگه من چشم داشتم حتما رتبه ی یک کنکور میشدم. به کسی که پا نداره میگیم بالا رفتن از کوه سخته، میگه اگه من پا داشتم قهرمان کوه نوردی می شدم، به یکی که دست نداره میگید برنامه نویسی خیلی سخته، اون میگه اگه من دست داشتم الان تو ماکروسافت بود. چطوره که اونها می تونن ولی ما نمی تونیم؟ قطعا ما میتونیم با تلاش و کوشش خیلی بهتر از افراد معلول عمل کنیم.