من این شعر رو خیلی دوست دارم. هرکدوم از بیتاش یه زمانی در موقعیت خاصی که برام پیش میاد یادم می افته. واقعا قوانین طبیعت این جهان رو خوب بیان کرده.
----------------------------------------------------
جهان چون آسیاى گرد گردست / که دادارش چنین گردنده کردست
نماند حال او هرگز به یک سان / گهى آذار باشد گه زمستان
من و تو هر دو فرزند جهانیم / ابر یک حال بودن چون توانیم
تن ما نیز گردان چون جهانست / که گاهى کودک و گاهى جوانست
گهى بیمار و گاهى تندرستست / چو گاهى زورمند و گاه سستست
گهى با رخت باشد گاه بى رخت / گهى پیروزبخت و گاه بدبخت
تن مردم صعیف و نا توانست / که لختى گوشت و مشتى استخوانست
نه بر تابد ز گرما رنج گرما / نه بر تابد ز سرما رنج سرما
چو گرما باشدش سرما بخواهد / چو سرما باشدش گرما بخواهد
بجوید خورد کز خوردن ببالد / پس آنگه او هم از خوردن ببالد
اگر چه آز بر وى سخت چیرست / ز مستى چون نبیند زود سیرست
و گرچه او خوشى از کام یابد / چو بیند کام خودرا بر نتابد
ز سستى کامها بر وى و بالست / ازیرا در پى کامش ملالست
دلش چون بر مرادى چیر گردد / همان گه زان مرادش سیر گردد
دگر باره چو کامى در نیابد / از آز دل به کام دل شتابد
گهى در آز تیز و تند باشد / گهى در کام سیر و کند باشد
چو کام آید نماند هیچ تندى / چو آز آید نماند هیچ کندى
نباشد هیچ کامى خوشتر از مهر / که ورزى با رخى تابنده چون مهر
چنان در هر دلى خود کام گردد / که دل بى دصبر و بى آرام گردد
به دست آز دل دیوانه گردد / ز خواب و خرمى بیگانه گردد این حال قبل از کنکور بود
بسى سختى برد تا چیز گردد / چو کام دل بیابد سیر گردد
نه بر تابد به وصلت ناز جانان / نه بر تابد به دورى درد هجران
گهى جوید ز هجرانش جدایى / گهى از خشم و ازارش رهایى
چو مردم هست زین سان سخت عاجز / ندارد صبر بر یک حال هرگز