دیروز میخواستیم بریم بیرون بزنیم به دل طبیعت.. بعد ما هم لباسای خیلی راحت که مال چند سال قبلمون بود پوشیدیم. فلسفمون هم این بود که با لباس نو که نمیرن کوه لباس خراب شه
و با آرایش و پز هم که نمیرن کوه صورتمون عرق کنه شبیه هیولا بشیم
ساده ی ساده بودیم.
رفتیم تو راه تصادف کردیم و یه پژو آردی زد بهمون و بماند چه زن و شوهر عجیبی هم بودن و آماده دعوا که مقصر به خیالشون ما بودیم و .. تهدید میکردن زنگ میزنیم پلیس! ماشین ما امانته و ..! زن و شوهر همون حین با هم دعوا هم میکردن و زنه چقدر هم بد با شوهرش تو جمع حرف میزد که عرضه نداری ماشین بابامو نگه داری و... بعد دیدن ما ساکتیم و پدرم هم میگه تصادفه دیگه.. قضا بلاست عب نداره اصرار دارین ما مقصریم و نمیخواید همینجا حل شه زنگ بزنید پلیس. خودتون زنگ بزنید اصلا. زنگ زدن سه تا پلیس اومد گفت اونا مقصرن و باید خسارت رو بدن. مرده گفت من اعتراض دارم این چه قانونیه ؟ شماها حتما آشنایید با هم و ...! اینا با سرعت میومدن ما انقدر آروم میومدیم آجیل میخوردیم!!!!( آجیل اونم پست فرمون!!!) پلیس هم گفت باشه برو اعتراض کن .. مقصر تویی پیچیدی تو مسیر اینا.. کل ماجرا ما آروم یه جا بودیم و اونا رو هم دعوت به آرامش میکردیم و فقط پدرم با آرامش با پلیس حرف میزد چون به خیالمون آدمای باشخصیتی بودیم
چرا بودیم و دیگه نیستیم؟؟ قسمت اصلی ماجرا اینجاست
پدرم هم از پلیس اجازه گرفت بریم و گفت اگه ممکنه ماشین رو نبرید پارکینگ اقلا بچه ها رو ببرم باغمون که این نزدیکیاست یکی بیاد دنبالشون بعد من ماشین رو خودم میارم پارکینگ.
پلیس تو راه به بابام زنگ زد ماشین رو نمیخواد بیارید پارکینگ. این آقا راضی شده بیاد حلش کنه شما هم اجازه بدین کار به شکایت نرسه و با هم ببرید ماشین رو تعمیر کنند خسارتش رو از بیمه بدن حل شه ماجرا. که بابام هم گفت که راضیه و مشکلی نداره.
و رفتن! مرده برگشته میگه ۲۰۰ تومن میدم بیمه نمیدم!خوبه ماشینت شاسی بلند نیست کهنه هم هست من برای چی کوپن بیمه ام رو هدر بدم واسه این ماشین؟!! بعد بابام برگشته گفته خب میخوای قانونی بریم تو پاسگاه حلش کنیم اگه میخوای با ۲۰۰ تومن حلش کنی! مشکلی نیست. طرف گفته برو بابا هم من لیسانسم هم زنم! فلان جا هم کارمندم! با شماها تو یه رده نیستیم که سر و وضعتون ۲۰۰ تومن هم نمیارزه ! شماها رو چه به زندگی اینجا؟!!! ( با معیار اون آقا جالبه که خودش اصالتا اهل اینجا نیست برعکس ما که نسل اندر نسل اینجایی هستیم)
بابای من دیگه این سری عصبانی شده گفته مدرک تو و زنت چه ربطی داره به تصادفتون؟! لیسانس هستی که هستی. من و خانمم هم هستیم و کارمند. تازه دو تا دانشجوی ارشد هم تو خونه دارم. تو دادگاه هم با مدرکت و شغلت و ماشین پدرزنت تبرئه شدی خسارت رو نده باشه.
من اونجا دلم به حال شوهره سوخت که زنه سرش داد میزد و بی عرضه بی عرضه میگفت بهش! نگو بابا مرده هم عین خودشه و کند همجنس با همجنس پرواز!
اگه دیروز لباس قشنگامون تنمون بود الان اینو نمیگفت به خدا : ))))) واسه همین میگم فکر میکردیم با متانت و دهن به دهن نشدن و سپردن قضیه به قانون و پلیس و آروم کردن اونا باشخصیت به حساب اومدیم نگو بابا به خاطر لباس راحتیامون و ساکت بودنمون و ماشینمون و باغ رفتنمون تو چش اینا حسابی بی شخصیت بودیم و خبر نداشتیم
ملتی که این طرز تفکرشونه و با مدرک و پول و محل زندگی آدما رو دسته بندی میکنن به هیچ جا نمیرسن. هیچ جا..
چقدر هم نوشتم! یا خدا!
طومارنامه ام رو ببخشید دوستان ولی تجربه جالبی بود و البته عصبانی هم هستم و نمیگفتم جایی که آروم بشم، از عصبانیت حتما منفجر میشدم