(۰۶ دى ۱۳۹۵ ۰۹:۳۷ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: بارون بارون.....................
اینجا از دیروز بارون میاد
روزهای بارانی من به یاد تو تمام کوچه های شهر قدم میزدم ولی اینار
تمام خاطراتت را زیر باران بردم
همه راشست حال من ماندم ویه ذهن خالی
چه قدر آسوده ام امروز
الکی همین الان یعنی من شعر گفتم
فی البداهه بدون هیچ ویرایشی.دوستان اگه دوست داشتن شعر را ادامه بدن
حق کپی رایت محفوظه البته فقط برای این انجمن
خیلی هم عالی...
من که از این نوع چالش ها خیلی خوشم میاد. چرا دوستان استقبال نکردن نمیدونم. ایرانی ها که به ذاته یا شاعرن یا شاعرها رو دوست دارن!
مثلاً خودِ من خیلی به شعر و ادبیات علاقه دارم ولی اصلاً استعداد شعر گفتن رو ندارم! حالا اینبار گفتیم بختی بیازماییم!
روزهای بارانی من به یاد تو تمام کوچه های شهر قدم میزدم ولی اینار
تمام خاطراتت را زیر باران بردم
همه راشست حال من ماندم ویه ذهن خالی
چه قدر آسوده ام امروز
...و فردا که خورشید می تابد
یادم می افتد که گفته بودی:
"این شهر سالهاست رنگین کمان را ندیده..."
...
کجایی که ببینی...؟!
خواستم بگم خاطرات با بارون که هیچ با هزار و یک ترفندِ دیگه هم نِمیرن!! ذهن خالی بشو نیست!!
البته از شنیدنِ انتقادات خوشحال میشم.
حتی بیاید بگید بی خیالِ ادبیات بشم هم ناراحت نمیشم ها!
میگم حالا که بحثِ رفتارشناسیِ کاربرهاست، دوستان درموردِ کاربرانِ جدید هم نظر بدن ببینیم کجای کاریم!!
امروز میخواستم برم یه سخنرانی، دیگه هوا بارونی شد گفتم حتماً قسمت نیست نرفتم!!! حالا از این جلسات بازم هست!
(همیشه توجیهی هست!)