زمان کنونی: ۰۶ آذر ۱۴۰۳, ۰۳:۳۰ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۹۶۸۶
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
باز جای شکرش باقیه مثل قدیم پایتون ۲ و ۳ دیگه مطرح نیست.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۹۶۸۷
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۲۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اون موقعا که هنوز مبل نداشتیم و دور تا دور خونمون پر پشتی بود، ظهرا که مامانم میخوابید پشتیارو میچسبوندیم به هم و با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم. بعد سر اینکه کی ایران بشه کی عراق، سنگ کاغذ قیچی میکردیم! جالبش این بود که برنده، سنگر عراق میشد و بازنده،سنگر ایران. منم که نخودی بودم. چون سهیل و وحید میگفتن زنا که جبهه نمیرن. زنا باید بشینن خونه بچه هاشونو بزرگ کنن. واسه همین منم عروسکمو میگرفتم و میرفتم توو خط مقدم اونا بچمو میخوابوندم. اونام با جورابای مامانم یه عالمه نارنجک درست میکردن و هی پرت میکردن سمت هم و صدای بووووم از خودشون درمیاوردن ولی بازم سنگرشون خراب نمیشد. بعد وقتی بمباشون تموم میشد کنترل تلویزیونو میگرفتن سمت دهنشونو میگفتن: اسما اسما سهیل، اسما اسما سهیل... اسما ما بمبامون تموم شده. برو از کشوی بابا برامون بمب بیار. منم میگفتم: عه، زرنگید؟ زنا که جبهه نمیرن. بعد اون وحید واسه اینکه منو بیاره توو جو و خرم کنه هی با بیسیمش میگفت: اسما اسما وحید، اسما تو الان توو زمین مین نشستی. بلند شو بیا توو سنگر من. منم خر میشدم پا میشدم میرفتم توو سنگرش. بعد سهیل لجش میگرفت با دسته ی جاروبرقی که نقش آر پی جی رو داشت به سنگر ما حمله میکرد بعدشم آهنگ ممد نبودی رو به نشانه ی پیروزی بلند بلند میخوند. ما هم با اینکه دشمن بودیم ولی عطوفت به خرج میدادیم و با آهنگش سینه میزدیم. فقطم تا شهر آزاد گشتشو بلد بود بخونه. یعنی انقد تکرار میکرد که: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته که آخرش مامانم با عصبانیت از خواب بیدار میشد و همه چی رو هم از چشم ممد میدید!

از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: jazana , RASPINA , Pure Liveliness , NP-Cσмρℓєтє
ارسال: #۲۹۶۸۸
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۲۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۱ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  تکلیف خودت رو با خودت مشخص کن یا ازدواج کن یا کلا ازدواج رو برای همیشه بزار کنار !

اتفاقا من و خیلی از دوستانم روی گزینه دوم به نتیجه رسیدیم.
نتیجه ای که فک نکنم جالب باشه ولی فعلا که اینطوریه...

هی ایـــــــــــــــــــــــــــــــــزد...
Angel
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam
ارسال: #۲۹۶۸۹
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۱ ب.ظ، توسط barca.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تو مساله ازدواج به نظر من گزینه مورد نظر مهم تر از خود مقوله ازدواجه ممکنه کسی تصمیم بگیره که تا مدتی جدی به این قضیه فک نکنه اما اگه یکی رو پیدا کنی که واقعن دوستش داشته باشی همه چیز تغییر می کنه

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: samane .gh , samaneh@90
ارسال: #۲۹۶۹۰
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۴ ب.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط:  اون موقعا که هنوز مبل نداشتیم و دور تا دور خونمون پر پشتی بود، ظهرا که مامانم میخوابید پشتیارو میچسبوندیم به هم و با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم. بعد سر اینکه کی ایران بشه کی عراق، سنگ کاغذ قیچی میکردیم! جالبش این بود که برنده، سنگر عراق میشد و بازنده،سنگر ایران. منم که نخودی بودم. چون سهیل و وحید میگفتن زنا که جبهه نمیرن. زنا باید بشینن خونه بچه هاشونو بزرگ کنن. واسه همین منم عروسکمو میگرفتم و میرفتم توو خط مقدم اونا بچمو میخوابوندم. اونام با جورابای مامانم یه عالمه نارنجک درست میکردن و هی پرت میکردن سمت هم و صدای بووووم از خودشون درمیاوردن ولی بازم سنگرشون خراب نمیشد. بعد وقتی بمباشون تموم میشد کنترل تلویزیونو میگرفتن سمت دهنشونو میگفتن: اسما اسما سهیل، اسما اسما سهیل... اسما ما بمبامون تموم شده. برو از کشوی بابا برامون بمب بیار. منم میگفتم: عه، زرنگید؟ زنا که جبهه نمیرن. بعد اون وحید واسه اینکه منو بیاره توو جو و خرم کنه هی با بیسیمش میگفت: اسما اسما وحید، اسما تو الان توو زمین مین نشستی. بلند شو بیا توو سنگر من. منم خر میشدم پا میشدم میرفتم توو سنگرش. بعد سهیل لجش میگرفت با دسته ی جاروبرقی که نقش آر پی جی رو داشت به سنگر ما حمله میکرد بعدشم آهنگ ممد نبودی رو به نشانه ی پیروزی بلند بلند میخوند. ما هم با اینکه دشمن بودیم ولی عطوفت به خرج میدادیم و با آهنگش سینه میزدیم. فقطم تا شهر آزاد گشتشو بلد بود بخونه. یعنی انقد تکرار میکرد که: ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته که آخرش مامانم با عصبانیت از خواب بیدار میشد و همه چی رو هم از چشم ممد میدید!
مگه شما چند سالتونه؟!

میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن. Big Grin


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , samaneh@90
ارسال: #۲۹۶۹۱
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۷ ب.ظ، توسط barca.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  مگه شما چند سالتونه؟!
یه ضرب المثل چینی خیلی قدیمی هست که میگه: 從來沒有老太太不問
یعنی هیچ وقت سن خانما رو نپرس Big Grin

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: samane .gh , samaneh@90
ارسال: #۲۹۶۹۲
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۹ ب.ظ، توسط Behnam‌.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن. [تصویر:  biggrin.gif]
آخه قوی هم شروع کردی، با بچه، اونم بچه‌ی دوم [تصویر:  411738_21.gif] [تصویر:  411738_21.gif]

(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط:  با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم
این باید دست نوشته‌ی اسما علوی باشه. سهیل داداشش هست، وحید هم دوست داداشش [تصویر:  411738_4.gif]
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: barca , blackhalo1989 , samane .gh , nlp@2015 , khayyam , Pure Liveliness
ارسال: #۲۹۶۹۳
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۴۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۰ ب.ظ، توسط samane .gh.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط:  با سهیل و وحید جبهه بازی میکردیم
این باید دست نوشته‌ی اسما علوی باشه. سهیل داداشش هست، وحید هم دوست داداشش [تصویر:  411738_4.gif]

بله درسته

(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۱ ب.ظ)barca نوشته شده توسط:  تو مساله ازدواج به نظر من گزینه مورد نظر مهم تر از خود مقوله ازدواجه ممکنه کسی تصمیم بگیره که تا مدتی جدی به این قضیه فک نکنه اما اگه یکی رو پیدا کنی که واقعن دوستش داشته باشی همه چیز تغییر می کنه

کاملا موافقم باهاتون

از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: barca
ارسال: #۲۹۶۹۴
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۷:۵۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۸ ب.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط:  
(03 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  میبینم که کاربرا منتظر یه جرقه بودن تا بحث ازدواج رو شروع کنن. [تصویر:  biggrin.gif]
آخه قوی هم شروع کردی، با بچه، اونم بچه‌ی دوم [تصویر:  411738_21.gif] [تصویر:  411738_21.gif]

Big Grin به دلم افتاد به زودی عروسی داریم تو مانشت و کاربر بلک رفتنی شد

کامیابی و شادمانی تو در درونت قرار دارد، اراده کن که شاد بمانی، آن زمان، تو و شادمانی‌ات، میزبان نامریی دشواریها خواهید بود.((هلن کلر))Big GrinBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۹۶۹۵
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۰۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۷ ب.ظ، توسط sara9009.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۱ ب.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  خدایی ماهن شیرازیا. تنها قومیه که هیچی ازشون نمیشه گفت

شیرازی و کرد و لر و ترک نداره تو تمام قومیت ها بد و خوب هست و بد یا خوب بودن یه عده تو یه قومیت رو نباید به کلشون نسبت داد.
ولی در هر صورت تهرانی ها و گیلانی ها بهترن Big GrinTongueBig GrinTongue

پ.ن: یکی از کاربرا درباره ی کتابای دوران کودکی صحبت میکرد اینجا ، رفتید کتابفروشی ها کتابایی که واسه کودکان هست رو نگاه کنید اخر خنده است از تفریحات سالم من رفتن کتابفروشی و دیدن کتابای کودکان زیر ۶ سال هست ، ما کتاب داشتیم بچه های این دوره هم کتاب دارن ، نویسنده اعصاب نداشت Big Grin کتاب زیر رو ببینید

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: samaneh@90 , **sara**
ارسال: #۲۹۶۹۶
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۱۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۸ ب.ظ، توسط barca.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط:  شیرازی و کرد و لر و ترک نداره تو تمام قومیت ها بد و خوب هست و بد یا خوب بودن یه عده تو یه قومیت رو نباید به کلشون نسبت داد.
ولی در هر صورت تهرانی ها و گیلانی ها بهترن Big GrinTongueBig GrinTongue
به نظر من که داره، برخورد بقیه رو هم که میبینم بیشتر متوجه میشم که قومیت طرف براشون پیش داوری ایجاد میکنه که حتما بر اساس تجربه خود یا اطرافیانشون هست
تهرانی؟؟ باشه اگه تهرانی دیدین سلامشون رو برسونین!
من تو مدتی که اینجا زندگی کردم با همه اقوامی که گفتین برخورد داشتم اگه شیرازی هم نبودم باز میگفتم بهترین ادمایین که دیدم! فقط حیف کم هستیم اینجا Tongue دلیلشم اینه که اکثر بچه های شیراز شهرشون رو خیلی دوست دارن و نسبت امکاناتش به ارامش در سطح بالایی هست
ضمنا حسودی هم نداره Big Grin

شجاعت، همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید : فردا دوباره تلاش خواهم کرد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice
ارسال: #۲۹۶۹۷
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۵۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۶ ب.ظ، توسط RangiRangi.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جالبه انقدر موفقیت های کوچیک خودمو بی ارزش دونستم که به چشم آشنا و فامیل هم (غیر از خونوادم) موفقیت هام یا بی ارزشه یا قمپز!!
چی به سر اعتماد به نفس من اومده تو این سال ها که انقدر دست کم گرفته میشم؟ :|
باز خدا رو شکر عقلم تو دهن مردم نیست و به خیلی از حرف ها اهمیت نمیدم و کاری رو میکنم که به نظرم درسته.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kilookiloo , alirezaei , **sara**
ارسال: #۲۹۶۹۸
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۸:۵۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
واقعا مانگو دی بی اوضاعش داره خراب میشه؟! امان از این دنیای نامرد! Big Grin


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۹۶۹۹
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۰۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶ ب.ظ)barca نوشته شده توسط:  به نظر من که داره، برخورد بقیه رو هم که میبینم بیشتر متوجه میشم که قومیت طرف براشون پیش داوری ایجاد میکنه که حتما بر اساس تجربه خود یا اطرافیانشون هست
تهرانی؟؟ باشه اگه تهرانی دیدین سلامشون رو برسونین!
من تو مدتی که اینجا زندگی کردم با همه اقوامی که گفتین برخورد داشتم اگه شیرازی هم نبودم باز میگفتم بهترین ادمایین که دیدم! فقط حیف کم هستیم اینجا Tongue دلیلشم اینه که اکثر بچه های شیراز شهرشون رو خیلی دوست دارن و نسبت امکاناتش به ارامش در سطح بالایی هست
ضمنا حسودی هم نداره Big Grin
من از تبار انسانیتم گویا باهاشون برخورد نداشتی که نژاد خودتو برتر از همه میدونی چون بالاتر از انسانیت وجود نداره
من مخالف هر گونه بحث نژادپرستیم Angry

در برابر تلاطم قلبم سکوت میکنم شاید سکوتم مقدمه ای بر انفجار باشدAngel


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: clint
ارسال: #۲۹۷۰۰
۰۳ تیر ۱۳۹۵, ۰۹:۱۵ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  همسن ها من بچه دومشون هم داره دنیا میاد، بچه شون بزرگ هم شده، اونوقت من هنوز دنبال پایتونم.

آقاااا ... نگو اینجوری ... من روحیه مو از دست میدم خب ... البته بچه دوم هم اشتباهه دیگه !! نهایت بچه اولشون ۲-۳ ساله است.
رفیقای من که انیجوری هستن.
نمی دونم شاید زیادی دل خجسته ای دارم. ولی به قول یه بنده خدایی بچه باید بگه به جون بابام ... نه به روح بابام.

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۴۳۳ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۶,۸۰۰ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۵۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۸,۳۸۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۴۶ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۷ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۵ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۸۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۶۲ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۶۶ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close