(۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۰۴ ق.ظ)ماه بانو نوشته شده توسط: میگم نوک مداد توی پای آدم بمونه چی میشه ؟:|
من از بچگی یه مقدار کربن مداد تو کف دستم مونده والا هنوز که مشکلی پیش نیامده
![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
البته گرافیت هم گرافیت های قدیم الان نمی دونم میزان مسمویتش در چه حده
(۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۳۲ ق.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط: خب قربونت، شما که دو بیت اولش رو خوندی، لااقل شاه بیتش رو هم میخوندی بعد عطسه ات می گرفت ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
(۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۳۲ ق.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط: بچه ها اگر چه که موجودات شیرینی هستند اما سر و کله زدن باهاشون آسون نیست، عشق میخواد، که شما دارید. موفق باشید خانم مربی ![Wink Wink](images/smilies/wink.gif)
(۲۰ شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ)SaMiRa.e نوشته شده توسط: غیراز عشق یه اعصاب فولادی هم میخواد ، امیدوارم خانم good-wishes این مورد رو هم داشته باشند . ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
ممنون دوستان . بله حق با شماست هم عشق میخواد هم اعصاب آهنی. قبلا هم در مانشت در این خصوص نوشته بودم . یکی از مشکلات اینه که اطرافیانم رو این علاقه من هیـــــــــــــــــچ حسابی نمی کنن
امروز به مامانم گفتم یه چنین موقعیتی پیش آمده و فقط ۴ نفر مونده کلاسش تشکیل بشه . یک چشم غره و نگاه عاقل اندر سفیه به من کردن و گفتن: نه ! دخترخاله ات یادت نیست که چقدر سعی کرد مهد باز کنه تازه او درس این کارو خونده بود اما نشد تعداد رقبا زیاد و میزان بازدهی کمه.
گفتم: خب من که نمی خوام مهد باز کنم می خوام مربی بشم .
گفتن: حقوقی نداره . گفتم می دونم
هع ع
![Undecided Undecided](images/smilies/undecided.gif)
اگر موقعیت کاریم جور بشه و خیال خانواده راحت بشه در اولین فرصت این علاقه ام رو پیگیری می کنم . خدایا میشه هردوش جور بشه
![Rolleyes Rolleyes](images/smilies/rolleyes.gif)
من این کار رو به خاطر پولش نمی خوام انجام بدم .
این ارسال من موقت هست . لطفا نقل قول نکنیدش چون بعد که از حسش اومدم بیرون پاکش میکنم