انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[Breeze]

اه اه اه....
بسه دیگه..
چرا من درس نمیخونم؟؟
همش دارم وقت تلف می کنم..
تا حالا که تند تند پروژه ها رو انجام دادم تا وقت برای درس خوندن داشته باشم . حالا که پروژه ها تموم شدن ، حوصله درس خوندن ندارم
خدایا.... ۱ ماه دیگه امتحانا شروع میشه.. ترم آخرم ... رحم کن..

[naimeh]

من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم


"فریدون مشیری"

[azad_ahmadi]

(۱۷ آذر ۱۳۹۱ ۰۱:۳۸ ق.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  آدمی است دیگر ..
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد
دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور.....

"زنده یاد حسین پناهی"

چقدر به شرح حال، حالای من نزدیک است

روحش شاد.

[ec_a_j]

"It takes considerable knowledge just to realize the extent of your own ignorance”

[Jooybari]

تصور کنید شب امتحان یه جزوه ۱۰۰ صفحه ای دارید میخونید. هر نیم ساعت تعداد صفحات رو میشمرید و میبینید سرعتتون خیلی کمه. یهو میبینید چهار صفحه ازش سفیده. نویسنده حواسش به صفحات جزوه نبوده و کپی کننده از صفحات سفید هم کپی گرفته بوده.
یه حس توصیف ناپذیری به آدم میده.

[Potential]

دقیقا ... خیلی خیلی حس خوبیه D:

[موج ارامش]

کمی بالاتر از پیچ شب
با خدا قرار ملاقات دارم
اگر سر قرار بیاید
...
سر بر شانه اش خواهم گذاشت
و تا صبح گریه خواهم کرد
اما نمیدانم
حالا که گفتم چه می کند
میاید یا نه.

---

گر نگهدار من آنست که من می دانم . . .
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد

[MarkLand]

"سیران یگانه" فرشتۀ کوچولوی ده ساله یکی از دانش‌آموزان شین‌آبادی که جهت مراقبتهای بیشتر به بیمارستان سینای تبریز منتقل شده بود، به علت شدت سوختگی بر اثر ناراحتی ریه، شب گذشته جان خود را از دست داد..

[ec_a_j]

(۲۰ آذر ۱۳۹۱ ۰۲:۱۴ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  فقط درد دل بود .
گاهی از سکوت در مقابل این همه مظلومیت و بدبختی کم مونده آدم قبض روح کنه و بمیره......

درد من مرگ مردمی است که گدایی را قناعت، بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقتها را حکمت خدا مینامند!!!
"گاندی"

[esisonic]

(۲۰ آذر ۱۳۹۱ ۰۵:۵۶ ب.ظ)MarkLand نوشته شده توسط:  "سیران یگانه" فرشتۀ کوچولوی ده ساله یکی از دانش‌آموزان شین‌آبادی که جهت مراقبتهای بیشتر به بیمارستان سینای تبریز منتقل شده بود، به علت شدت سوختگی بر اثر ناراحتی ریه، شب گذشته جان خود را از دست داد..

خبر تأسف باریه...خیلی تأسف بار...
روحش شاد...
بلأخره یه روزی همه چیز درست میشه...
.
.
همه چیز!

[sir_ams]

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

!
!
!
چی بگم؟
خدا جون بازم گلی به گوشه جمال خودت!
نوکرت بچسبم

[SaMiRa.e]

گمان کردیم
چراغ های حقیر شهرمان ،
زیباتر از ستارگان آسمان شب های اجدادیمان است
و شاید ...
همین گمان واهی بود که
آسمان شهرمان را خالی از
ستاره کرد ...

[Breeze]

خدا جونم .. درسته که من بدم ، درسته که اینقدر گناهکارم که حتی خجالت می کشم گاهی رو به درگاهت کنم ..
ولی تو که خوبی .. تو که بزرگواری.. خداجونم کمکم کن..
تو خدای آدم های بد هم هستی..
خدایا نظر لطفت رو از گنهکاران درگاهت برنگردون..
اتماس دعا از همه دوستان ..

[esisonic]

دلم تنگه...
داره به سرم فشار میاره...!!!
سردرد گرفتم

[SaMiRa.e]

این آسمونم حکایتی داشته برای خودش ازصبح تا حالا ، نه اینکه چندسال درست وحسابی بارون نیومده بود ،
کلامونده بود چیکار کنه
یه بارتندبارون میبارید ، یه باره قطع میشد ،‌ دو دقیقه بعد آفتاب میشد ، به ساعت نکشیده رعد وبرق میزد ، قاطی کرده بود حسابی

و
آخرین برگ سفرنامه ی باران
این است
که زمین چرکین است ..........