آسمان دلم را ابری پوشانده ،که نه می بارد ،نه می رود...
روی بام اندیشه هایم ،پروانه ای پرواز می کند
نگاه عاشقانه ی گل ،چه زیبا دنبال می کند پروازش را....
کاش می توانستیم چون شاپرکها صادق باشیم؟؟!!
گاه از دیوار خاطره بالا می روم
چون اقاقیا سرک می کشم به خویش!
عطر گذشته مشامم را پر می کند..
در انتظار اینکه امروز جزئی از گذشته شود
در آیینه گیسوان رویاهایم را می بافم...
راستی چرا امروز، تا به دیروز نرفته و تا زمانی که فرداست ،دوستش داریم؟؟؟؟؟
امروز کودک گریانی است که همیشه در پی ماْوایی ست ....
کاش اندوه او را باور می کردیم..!!!
صدایی مرا از آیینه فرا می خواند ،
قطره اشگی گونه هایم را تر می کند...
دیگر به یاد ندارم دلیل دلتنگیها یم را!!؟؟...............
رابطه ها زمانی زیبا می شوند که برای یاد کردن هیچ دلیلی به جز دلتنگی نباشد