(۲۹ مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۵۰ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (29 مهر ۱۳۹۳ ۰۶:۴۱ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: عجبا! اینجا همه خواهر زاده دارن که حالا ما که نداریم چیکار کنیم با کی حرف بزنیم خوب
خوبیشم اینه که زحمت بزرگ کردنش با یکی دیگس ولی شیرینیش واسه توعه
ولی یکسال اول خواهرزاده ام پیش من بود و من بزرگش کردم
وقتی دیگه خواهرم موند خونه و دیگه پیش من نبود خدایی اذیت شدم، خب مال خودم بود دیگه
همه کاراش با من بود، میگذاشتم رو پام میخوابید و منم همونطوری درسامو میخوندم، یادش به خیر
بعد که چهار دست و پا میرفت، اگر میرفتم اتاق درس بخونم تا بیدار میشد میومد دنبالم و صدام میکرد
فکرشو بکن رو پای مامانش نمیخوابید یا آروم نمیشد فقط با من بود... یدفعه انقدر بهش غذا دادم بچه داشت میترکید
دوست داشتم تپل باشه
هی روزگار... به آبجیم میگم اونموقع که از من جداش کردید من دچار شکست عشقی شدم، انگار وجودم رو ازم جدا کردن. بچه ها واقعا پاک و دوست داشتنی هستن