خداوند سه بار بر من خندید ...
دفعه اول:
زمانیکه می خواست مرا به اوج برساند
درحالی که تمام دنیا سعی می کردند که مرابه زمین بزنند
دفعه دوم:
زمانی که می خواست مرا به زمین بزند
در حالی که تمام دنیا می خواستند مرا به اوج برسانند
دفعه سوم:
زمانی که دست و پا زدن بیهوده مرا میدید
که چه حقیرانه به آدمها و مقامها چنگ انداخته ام.
خدایا تو را به بزرگی ات یا به من قدرتی بده که با آنچه برایم مقدر کردی کناربیایم،یا آنچه را که میخواهم بمن ارزانی دار.جز تو هیچ یاری دهنده ای نمی یابم.
(۱۰ آبان ۱۳۹۱ ۰۷:۲۶ ق.ظ)Aurora نوشته شده توسط: چقدر غمگینم این روزا...
خیلی دلم میخواد یه چیزایی اینجا بنویسم
دوست خوبم چرا غمگینی،انشاالله که مساله مهمی نباشد.اما لحظه ای از یاد خدا غافل نشو چرا که او بهترین تسکین دردهای ماست.