زمان کنونی: ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۸:۴۹ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۵۹۹۶
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۱۲:۱۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام
کسی می‌تونه راهنمایی کنه چطور پست‌های یک کاربر رو مخفی کنم و نبینم؟

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۵۹۹۷
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۱۲:۱۷ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  سلام
کسی می‌تونه راهنمایی کنه چطور پست‌های یک کاربر رو مخفی کنم و نبینم؟
black list
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kilookiloo , big cloud
ارسال: #۵۵۹۹۸
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۰۱:۲۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
اهمال‌کار شدم شدید، هرچی برنامه‌ریزی میکنم (گوگل کلندر) و یا چک لیست درست میکنم و تکنیک‌های مختلف استفاده میکنم به نتیجه‌ای نمی‌رسم! تا همین ی ماه دو ماه پیش هرشب برای روز بعد چک لیست درست می‌کردم و امکان نداشت تیکشون نزنم.
اخرین
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
عنوانش Indistractable عه. علی بندری توی این اپیزود ی جمله قشنگ میگه: اول باید یک traction ای وجود داشته باشه که بعدش distraction اتفاق بیفته. حواست باید از ی چیزی پرت بشه، نمیتونه از هیچی حواست پرت بشه. خب تا اینجا من مشکلی ندارم، ی برنامه‌ای دارم و این distraction روی کارهایی که برنامه‌ریزی کردم اتفاق میفته. ولی بعدش میگه هرکسی یک ارزش‌هایی داره، که برای رسیدن به این ارزش‌ها (هدف‌ها) داره تلاش میکنه! برنامه‌ریزی میکنی که به ی هدفی برسی! مشکل من اینجاست که هدفی که برام جذاب باشه ندارم ... .

با اینکه آدم پرتلاشی ام ولی میدونم تلاشم توی راهی که باید، قرار نمیگیره چون از پایه راهی برای خودم تعریف نکردم. مثل ی بوکسور میمونم که تمام مسابقه داره مشت میندازه، ولی به در و دیوار. تعریف این «راه» خیلی سخته ...

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: MarkLand , big cloud , codin
ارسال: #۵۵۹۹۹
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۱۰:۱۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۲ ب.ظ، توسط moslem73421.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۶۰۰۰
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۰۵:۳۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۵ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  مشکل من اینجاست که هدفی که برام جذاب باشه ندارم ... .
چند وقت پیش، داشتم به یه پادکست خوب گوشی میدادم. میگفت اگه نمیدونین هدفتون چیه، یا نمیدونین در آینده دوست دارین به چه آدمی تبدیل بشین؛ بیاین فکر کنین به اینکه دوست دارین به چه آدمی تبدیل نشین Smile در کنارش، شناخت ارزش های فردی تون میتونه کمک تون کنه که هدفتونُ پیدا کنین.

همه در حسرت یک پروازند؛
من به پرواز نمی اندیشم؛
به تو می اندیشم؛
تو که زیباتر از اندیشه یک پروازی..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kilookiloo
ارسال: #۵۶۰۰۱
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۰۵:۵۵ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به نظرم برنامه ریزی روی کاغذ چیز چرتیه داشتن هدف و برنامه ریزی فقط کلی تو ذهن !
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۶۰۰۲
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۰۸:۳۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۴۹ ب.ظ، توسط RangiRangi.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دیروز میخواستیم بریم بیرون بزنیم به دل طبیعت.. بعد ما هم لباسای خیلی راحت که مال چند سال قبلمون بود پوشیدیم. فلسفمون هم این بود که با لباس نو که نمیرن کوه لباس خراب شهBig Grin و با آرایش و پز هم که نمیرن کوه صورتمون عرق کنه شبیه هیولا بشیم Big Grin ساده ی ساده بودیم.
رفتیم تو راه تصادف کردیم و یه پژو آردی زد بهمون و بماند چه زن و شوهر عجیبی هم بودن و آماده دعوا که مقصر به خیالشون ما بودیم و .. تهدید میکردن زنگ میزنیم پلیس! ماشین ما امانته و ..! زن و شوهر همون حین با هم دعوا هم میکردن و زنه چقدر هم بد با شوهرش تو جمع حرف میزد که عرضه نداری ماشین بابامو نگه داری و... بعد دیدن ما ساکتیم و پدرم هم میگه تصادفه دیگه.. قضا بلاست عب نداره اصرار دارین ما مقصریم و نمیخواید همینجا حل شه زنگ بزنید پلیس. خودتون زنگ بزنید اصلا. زنگ زدن سه تا پلیس اومد گفت اونا مقصرن و باید خسارت رو بدن. مرده گفت من اعتراض دارم این چه قانونیه ؟ شماها حتما آشنایید با هم و ...! اینا با سرعت میومدن ما انقدر آروم میومدیم آجیل میخوردیم!!!!( آجیل اونم پست فرمون!!!) پلیس هم گفت باشه برو اعتراض کن .. مقصر تویی پیچیدی تو مسیر اینا.. کل ماجرا ما آروم یه جا بودیم و اونا رو هم دعوت به آرامش میکردیم و فقط پدرم با آرامش با پلیس حرف میزد چون به خیالمون آدمای باشخصیتی بودیم Big Grin چرا بودیم و دیگه نیستیم؟؟ قسمت اصلی ماجرا اینجاست Big GrinBig Grin
پدرم هم از پلیس اجازه گرفت بریم و گفت اگه ممکنه ماشین رو نبرید پارکینگ اقلا بچه ها رو ببرم باغمون که این نزدیکیاست یکی بیاد دنبالشون بعد من ماشین رو خودم میارم پارکینگ.
پلیس تو راه به بابام زنگ زد ماشین رو نمیخواد بیارید پارکینگ. این آقا راضی شده بیاد حلش کنه شما هم اجازه بدین کار به شکایت نرسه و با هم ببرید ماشین رو تعمیر کنند خسارتش رو از بیمه بدن حل شه ماجرا. که بابام هم گفت که راضیه و مشکلی نداره.
و رفتن! مرده برگشته میگه ۲۰۰ تومن میدم بیمه نمیدم!خوبه ماشینت شاسی بلند نیست کهنه هم هست من برای چی کوپن بیمه ام رو هدر بدم واسه این ماشین؟!! بعد بابام برگشته گفته خب میخوای قانونی بریم تو پاسگاه حلش کنیم اگه میخوای با ۲۰۰ تومن حلش کنی! مشکلی نیست. طرف گفته برو بابا هم من لیسانسم هم زنم! فلان جا هم کارمندم! با شماها تو یه رده نیستیم که سر و وضعتون ۲۰۰ تومن هم نمیارزه ! شماها رو چه به زندگی اینجا؟!!! ( با معیار اون آقا جالبه که خودش اصالتا اهل اینجا نیست برعکس ما که نسل اندر نسل اینجایی هستیم)
بابای من دیگه این سری عصبانی شده گفته مدرک تو و زنت چه ربطی داره به تصادفتون؟! لیسانس هستی که هستی. من و خانمم هم هستیم و کارمند. تازه دو تا دانشجوی ارشد هم تو خونه دارم. تو دادگاه هم با مدرکت و شغلت و ماشین پدرزنت تبرئه شدی خسارت رو نده باشه.

من اونجا دلم به حال شوهره سوخت که زنه سرش داد میزد و بی عرضه بی عرضه میگفت بهش! نگو بابا مرده هم عین خودشه و کند همجنس با همجنس پرواز! Big Grin
اگه دیروز لباس قشنگامون تنمون بود الان اینو نمیگفت به خدا : ))))) واسه همین میگم فکر میکردیم با متانت و دهن به دهن نشدن و سپردن قضیه به قانون و پلیس و آروم کردن اونا باشخصیت به حساب اومدیم نگو بابا به خاطر لباس راحتیامون و ساکت بودنمون و ماشینمون و باغ رفتنمون تو چش اینا حسابی بی شخصیت بودیم و خبر نداشتیم Big GrinBig Grin

ملتی که این طرز تفکرشونه و با مدرک و پول و محل زندگی آدما رو دسته بندی میکنن به هیچ جا نمیرسن. هیچ جا..

چقدر هم نوشتم! یا خدا!
طومارنامه ام رو ببخشید دوستان ولی تجربه جالبی بود و البته عصبانی هم هستم و نمیگفتم جایی که آروم بشم، از عصبانیت حتما منفجر میشدم Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: عزیز دادخواه , diligent , .:tarannom:. , big cloud , ele , SepidehP
ارسال: #۵۶۰۰۳
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۰۸:۵۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۲ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط:  اگه دیروز لباس قشنگامون تنمون بود الان اینو نمیگفت به خدا : ))))) واسه همین میگم فکر میکردیم با متانت و دهن به دهن نشدن و سپردن قضیه به قانون و پلیس و آروم کردن اونا باشخصیت به حساب اومدیم نگو بابا به خاطر لباس راحتیامون و ساکت بودنمون و ماشینمون و باغ رفتنمون تو چش اینا حسابی بی شخصیت بودیم و خبر نداشتیم Big GrinBig Grin

امیدوارم که مشکل حل بشه. این به کنار.
اما واقعا از داستان لذت بردم هم خوب نوشتی هم فضا رو خیلی خوب توصیف کردی. اوجش هم پاراگراف آخر بود. یه چیزی بود در سبک و حد نوشته های عزیز نسین Big Grin
این فرهنگ هوچی گری و هر کی با صدای بلند تری جیق و داد کنه برنده هست و فرافکنی و مطرح کردن مسائل نامربوط تبدیل به یه فرهنگ غالب شده متاسفانه. والبته یه چیز هم بگم این آقا و خانومی که شما باهاشون برخورد داشتی و به این سبک برخورد کردند خیلی هم از مرحله پرت نیستند. اتفاقا این روش توی مملکت ما در میان عوام الناس و در بین مردم کوچه بازار خوب هم جواب میده اینا هم یا دیدند یا قبلا اینجوری کارشون پیش رفته. تا جایی که دیگرانی هم که به این جور جار و جنجال بازی اعتقادی ندارند ترغیب میشن که ما هم اینجوری بازی در بیاریم بلکه کارمون گرفت.
کلا نوشته قشنگی بود. حتی میتونه به نظرم به عنوان یه نوشته طنز اجتماعی توی روزنامه چاپ هم بشه. خیلی خیلی جای حرف داره این طرز برخورد که الان به شدت مد شده. دیدید توی تلویزیون که طرف چراغ قرمز رد میکنه به افسری که داره جریمش میکنه میگه پسر عموی من فلان جا داره کار میکنه یا میگه من خودم اونجا دارم به مردم خدمت میکنم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: .:tarannom:. , RangiRangi , SepidehP
ارسال: #۵۶۰۰۴
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۱۰:۲۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ایول پرسپولیس! Heart

think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: .:tarannom:. , ezra
ارسال: #۵۶۰۰۵
۱۲ مهر ۱۳۹۹, ۱۰:۵۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یجوری پرسپولیس زد که نفت در بیاد توی عربستان (((:
سریال آقازاده رو فقط(بیشتر) به خاطر سارا زن دکتر بحری (دیبا زاهدی) میبینم ((((:
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۶۰۰۶
۱۳ مهر ۱۳۹۹, ۱۲:۵۰ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
کل وزیر و وزرا بسیج شدن تا تیم حکومتی قهرمان بشه !
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۶۰۰۷
۱۳ مهر ۱۳۹۹, ۱۲:۵۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۳ ق.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۲ ب.ظ)RangiRangi نوشته شده توسط:  دیروز میخواستیم بریم بیرون بزنیم به دل طبیعت...
تجربه های شخصی من:
۱- وقتی تصادف می کنید و طرف مقصره ازش کوپن بیمه شخص ثالث میگیرید. اگه هم نداره که جرم کرده چون الزامیه داشتنش. اگه نگرفتید و طرف دستتون رو گذاشت تو پوست گردو خودتون رو ملامت کنید.
۲- اگه میدونید طرف مقصر هست اما طرف اصرار داره که شما مقصر هستید، به طرف پیشنهاد زنگ زدن به پلیس رو بدید. اگه پلیس بیاد سر محل تصادف از مقصر ۵۰ تومان میگیره.

چند روز پیش همکار من تو پارکینگ محل کار با من تصادف کرد. با توجه به اینکه اون از پارکینگ در اومده بود و مقصر بود من از حق خودم گذشت کردم Big Grin
جالبه که طرف فرداش اومده میگه رفتم قیمت کردم و ۲۰۰ تومان میشه خسارت من. اما جواب من:
۱- خسارت ماشین شما خیلی کمتر از این رقم هاست. دیگه انقدر تصادف کردم که بدونم رقمش چنده.
۲- شما از پارک در اومدی و تا ۱۵ متر مقصر هستی. ربطی هم به سرعت من نداره. اگه من سرعت غیر مجاز داشته باشم جریمه اش جداست اما تو این مورد شما مقصری.
۳- قبلا گذشت کردم اما اگه بخوای زنگ میزنیم پلیس بیاد. در اون صورت اولا ۵۰ تومان پول باید بدی به پلیس و ثانیا دیگه گذشتی در کار نیست و کوپن شخص ثالث ازت میگیرم تا خسارت ماشینم رو از بیمه ات بگیرم.

نتیجه: طرف راهشو کشید و دیگه پیداش نشد‍!
حرف دل: دوست عزیز ما از پشت کوه نیومدیم. خبر داریم قانون حق رو به کی میده. TongueBig Grin


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RangiRangi , .:tarannom:. , big cloud , ele , SepidehP , RASPINA
ارسال: #۵۶۰۰۸
۱۳ مهر ۱۳۹۹, ۰۱:۲۳ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۵۷ ب.ظ)عزیز دادخواه نوشته شده توسط:  امیدوارم که مشکل حل بشه. این به کنار.
اما واقعا از داستان لذت بردم هم خوب نوشتی هم فضا رو خیلی خوب توصیف کردی. اوجش هم پاراگراف آخر بود. یه چیزی بود در سبک و حد نوشته های عزیز نسین [تصویر:  biggrin.gif]
ممنون. منم امیدوارم تموم شه زود. خیلی این مسائل پیش پا افتاده و رو اعصاب هستن. وقتی یکی همون اول گذشت میکنه و خسارت هر دو ماشین در یه حده یعنی بهتر بود همونجا تموم میشد حالا مقصر هر کسی که بود. کش دادن این قضیه توسط اونا اعصاب هممون رو داغون کرده مسلما خودشون هم الان اعصابشون خورده.

تاسف به حال این جامعه که با این رفتارهای سطح پایین و هوچی گری تلاش میکنند به خواستشون برسند. وقتی قانون چیزی رو میگه دیگه نگاه نمیکنه به مدرک و شغل و چه میدونم مدل ماشین و ...! قانون ، قانونه و لازم الاجرا است. توهین آمیز حرف زدند و دیگه نمیشه کوتاه اومد. حداقل درسی بشه براش که دفعه های بعد سعی کنه با منطق و قانون مشکلش رو حل کنه به جای اینکه بیاد موضوعات نامربوط رو به هم وصل کنه و توهین کنه.

+وای اصلا شرمنده ام کردید انقدر از نوشته ام تعریف کردید. چقدر شما خوب انرژی مثبت میدید.. جدی میگمااا خیلی انرژی مثبت گرفتم. ممنونم ازتون : )

(۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۲ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  تجربه های شخصی من:


دقیقا. اینا هم سرعت ما رو بهونه کرده بودن. درسته سرعت ما کم نبود ولی زیاد هم نبود و پلیس هم در جواب اونا گفت سرعت ما غیرمجاز نبود. و اصلا سرعت ما چه کم و چه زیاد دلیل خوبی برای بی توجهی این دوستمون به قوانین راهنمایی و رانندگی نبود.

نه خوشبختانه پدر من همون اول دید سعی دارن جو رو شلوغ کنند سریع قبول کرد با پلیس تماس بگیرند و حتی اجازه نداد به افرادی که تو صحنه تصادف جمع میشن تصادف رو بین خودشون تجزیه تحلیل کنند. همون اول ازشون خواهش کرد دخالتی نکنند و اجازه بدند پلیس بیاد که بهونه دست اون آقا نیفته. و الان همه مدارک و بیمه ما و اونا دست پلیسه

تجربه شما هم جالب بود و چقدر خوب جواب دادید حرفی نذاشتید بمونه برای اون شخص. یادم میمونه حتما. این اتفاقات واقعا درس هستند برای من به شخصه که کسب تجربه کنم و تو شرایط مشابه بتونم از حقم دفاع کنم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: عزیز دادخواه , SepidehP
ارسال: #۵۶۰۰۹
۱۳ مهر ۱۳۹۹, ۰۳:۱۴ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۳:۱۵ ق.ظ، توسط عزیز دادخواه.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۵۰ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  کل وزیر و وزرا بسیج شدن تا تیم حکومتی قهرمان بشه !

با همه وجودم از برد پرسپولیس ناراحت میشم و اصلا هم عقیده ندارم اونا الان نماینده کشورمونن و این حرفا...مهمله. و آرزو میکنم هیچ وقت قهرمان آسیا نشن. این از این.
اما انصافا عالی بودند توی این چند تا بازی آخر. واقعا تیم خوبین متاسفانه.
به نظرم نابودی استقلال زیر سر وزارت ورزشه نه بخاطر دشمنی با استقلال بلکه بخاطر بی لیاقتی و کارنابلد بودن همین اتفاق هم میتونست برای پرسپولیس بیفته. دیدی توی خونواده ای که پدر مادر اصلا نه تربیت کردن بچه بلدن نه مهمه براشون بچه ها همه خلاف یهو یکی این وسط دکتر میشه. توی مدیریت کشکی یهو یه چیز یه گوشه خوب درمیاد. گرچه این یارو وزیره یه چیزایی گاهی میگه بهش میخوره به قول علی دایی غش کرده باشه اونور مخصوصا که شنیدم پسرشم توی اینستا و اینا مدام واسه استقلال کری میخونه. به هر حال برای چشم بادومی ها در فینال پیش رو صمیمانه آرزوی موفقیت میکنم Sleepy
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۶۰۱۰
۱۳ مهر ۱۳۹۹, ۰۸:۴۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۴۲ ق.ظ، توسط codin.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۲۵ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط:  اهمال‌کار شدم شدید، هرچی برنامه‌ریزی میکنم (گوگل کلندر) و یا چک لیست درست میکنم و تکنیک‌های مختلف استفاده میکنم به نتیجه‌ای نمی‌رسم! تا همین ی ماه دو ماه پیش هرشب برای روز بعد چک لیست درست می‌کردم و امکان نداشت تیکشون نزنم.
اخرین
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
عنوانش Indistractable عه. علی بندری توی این اپیزود ی جمله قشنگ میگه: اول باید یک traction ای وجود داشته باشه که بعدش distraction اتفاق بیفته. حواست باید از ی چیزی پرت بشه، نمیتونه از هیچی حواست پرت بشه. خب تا اینجا من مشکلی ندارم، ی برنامه‌ای دارم و این distraction روی کارهایی که برنامه‌ریزی کردم اتفاق میفته. ولی بعدش میگه هرکسی یک ارزش‌هایی داره، که برای رسیدن به این ارزش‌ها (هدف‌ها) داره تلاش میکنه! برنامه‌ریزی میکنی که به ی هدفی برسی! مشکل من اینجاست که هدفی که برام جذاب باشه ندارم ... .

با اینکه آدم پرتلاشی ام ولی میدونم تلاشم توی راهی که باید، قرار نمیگیره چون از پایه راهی برای خودم تعریف نکردم. مثل ی بوکسور میمونم که تمام مسابقه داره مشت میندازه، ولی به در و دیوار. تعریف این «راه» خیلی سخته ...

متنتون جالب بود و منم درک میکنم یه جورایی... در کل من یه جایی رسیدم که حس میکنم فکر کردن زیاد در مورد کارایی که میکنیم خیلی باعث بازدهی نمیشه بلکه باعث استرس میشه... من سعی میکنم هدف های بزرگ داشته باشم ولی خیلی بهشون فکر نکنم به جاش کلا سعی کنم هر روز برنامه ریزی کنیم و بهترین کارایی که میتونمو انجام بدم... توی اینترنت خیلی رومانتیک سازی میکنن آینده را با شعارایی مثل رویاتو دنبال کن و فلان و بعد یه صحنه یه فیلمو نشون میدن طرف توی بارون چه میدونم مشت میزنه به دیوار.... من قبول دارم آدم باید هدف داشته باشه ولی خیلی متمرکز شدن بر آینده حداقل برای من باعث اضطراب میشه...بعد یه چیزی که اعتماد به نفس منو زیاد کرد انجام فعالیت های فوق برنامه علاوه بر درس و کار بوده. مثلا من سعی میکنم هر روز حدود یک ساعت یا کمتر گیتار تمرین کنم... بعد وقتی پیشرفت خودمو میبینم احساس خوبی بهم دست میده که یه هنری را هم علاوه بر درس و کار بلدم...مخصوصا وقتی درس و کار خوب پیش نره یا از خودم راضی نباشم...بعد این یه جورایی باعث میشه آدم در طول روز انگیزه درس خوندن داشته باشه چون هی با خودم میگم درسمو بخونم شب گیتار تمرین کنم در کنار چاییBig Grin نه این که از درس خوندن خوشم نیادا اتفاقا خیلی هم دوس دارم درس خوندن را منتها این change در فعالیت ها چیزیه که مغز بهش واکنش مثبت نشون میده جای این که فقط یه کار را دنبال کنی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: crevice , kilookiloo


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۲۵۶ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۸,۴۳۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۳۸۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۱۳۸ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۷۳ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۲۰ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۳۵ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۴۵۶ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۲۲۴ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۲۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close