روزی نوبت من هم خواهد رسید
روزی که ۲۰۰-۳۰۰ کارمند داشته باشم و مثل خیلی از این پیمانکاران زور گو نباشم براشون. زیر دستم راحت باشند. زنو بچشون هم راحت زندگی کنن.(یعنی مثل کارگری نباشن که چند روز پیش بچه کوچیکش رو دیدم ۵-۶ سالشه که اینقد بنده خدا گشنگی و تنگی کشیده که الان با ترازو بکشیش فک نکنم ۲کیلو گوشت رو بدنش باشه
)
روزی رو از خدا میخوام که جوانهای بیکارمون مثل الان کنار جاده ول نچرخن( به طرف گفتم فلانی چرا کنار خیابان رو گرفتی . گفت تا چند روز پیش کارگری کردم الان کارم تموم شده. دنبال پارتی میگردم که بازم برم تو ساختمون کارگری کنم
)
خدا کنه این چنین روزی برسه