زمان کنونی: ۰۷ دى ۱۴۰۳, ۱۱:۵۵ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۳۸۸۱
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۰۴:۵۹ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۵:۵۲ ب.ظ، توسط Maleficent.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
الان به مدته ۲ ساله که یه خاطره بد که تو ذهنمه هرروز داره تکرار میشه هرکاری هم میکنم از ذهنم نمیره هرچی بیشتر فکرکنم فراموشش کنم بدتر میشهAngryAngryدیگه خسته شدمAngry روزی نیست که از خواب بیدار شم اون خاطره یادم نیاد هروقت هم تو اون موقعیت قرار میگیرم استرس تمام وجودمو پر میکنه و دوباره اون خاطره تکرار میشهAngryدیگه خسته شدم بعضی اوقات دلم میخواد یه قرص فراموشی بخورم تا همه چیز از ذهنم پاک بشه.
یعنی هیچ راهی وجود نداره؟؟تا آخر عمر باید با این خاطره زندگی کنم؟؟یعنی همیشه اون خاطره باید برام تکرار بشه؟؟؟؟AngryAngry
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , tohidi4503 , **sara** , so@ , ts2927 , Menrva , Parisa-SH
ارسال: #۲۳۸۸۲
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۰۶:۴۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۷:۰۰ ب.ظ، توسط so@.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۰ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  اون جایی که شما هستین هیچ وقت سردتر از اون جایی که من هستم نخواهد بود حالا شما در نظر داشته باش که در وسط تیر ماه ما بخاری روشن کردیم حالا فکر کن و ببین اینجایی که من هستم کجاست قطعا ایرانه ... Big Grin
بااجازه پوونه من حدس میزنمSmile
سرعین رفته بودم اینجوری بود،شهرکرد، کوهرنگ هم اینجوریه، به جز این دوتا جای دیگه ای به ذهنم نمیرسه ولی قطعا شمال غرب نقشه هستید.

پناه می آورم به تو...
بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه
و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , RASPINA , پوونه , Bahar_HS , khayyam
ارسال: #۲۳۸۸۳
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۰۹:۲۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۹:۳۲ ب.ظ، توسط fo-eng.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺵ …
ﺭﯾـــﺸﻪ ﯼ ﺗﻮ ، ﻓـــــﻬﻢ ﺗﻮﺳﺖ ؛
ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ،
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥِ ﻧﯿﺮﻭ ،
ﺳﻘﻮﻁ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺳﻨﮓ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ؛

ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ !!
ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻫﺎ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ﻭ
ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ،
ﺭﯾـــﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ،
ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺳﻨﮓ …
ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﻋـــــﺎﺩﺕ ﻭ ﻏـــــــﺮﯾﺰﻩ …
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ،
ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﯽ …
ﺭﯾـــﺸﻪ ﯼ ما، ﻫﻤﺎﻥ ﻓـــــﻬﻢ ماﺳﺖ …!

خداوندا ... کدام نقطه ی زمین، از تو خالیست که خلق تو را در آسمان می جویند؟! منصور حلاج
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Bahar_HS
ارسال: #۲۳۸۸۴
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۱۰:۰۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۱۰:۱۲ ب.ظ، توسط NP-Cσмρℓєтє.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۵۹ ب.ظ)Maleficent نوشته شده توسط:  الان به مدته ۲ ساله که یه خاطره بد که تو ذهنمه هرروز داره تکرار میشه هرکاری هم میکنم از ذهنم نمیره هرچی بیشتر فکرکنم فراموشش کنم بدتر میشهAngryAngryدیگه خسته شدمAngry روزی نیست که از خواب بیدار شم اون خاطره یادم نیاد هروقت هم تو اون موقعیت قرار میگیرم استرس تمام وجودمو پر میکنه و دوباره اون خاطره تکرار میشهAngryدیگه خسته شدم بعضی اوقات دلم میخواد یه قرص فراموشی بخورم تا همه چیز از ذهنم پاک بشه.
یعنی هیچ راهی وجود نداره؟؟تا آخر عمر باید با این خاطره زندگی کنم؟؟یعنی همیشه اون خاطره باید برام تکرار بشه؟؟؟؟AngryAngry
اینقدر که شما نگران فراموش کردنش هستید برعکس، پررنگ‎تر میشه و ماندگارتر....


پ.ن: مادرم با تمام وجود و شور خاصی پیامای یک گروهی از تلگرام رو برای پدرم میخونه, اونوقت بابامم بدون هیچ واکنشی با یه شور خاص تری اخبار شبکه خبر رو وسط پیام خوندن مادرم براش میخونه, خودشون که لذت میبرن؛ فقط من الان فقط این شکلیم :| تنها مستمع مثله اینکه خودمم! Big Grin Big Grin Big Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , پوونه , Bahar_HS , targol
ارسال: #۲۳۸۸۵
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۱۰:۳۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۱۰:۳۹ ب.ظ، توسط so@.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تو ماهی و من ماهیِ این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی..

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

پناه می آورم به تو...
بعد از هرباران،بعد از هر زخم ،قبل از هراتفاق ،بعد از هر حادثه
و بگو جز تو چه کسی می تواند مرهم باشد بردلم ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva , Parisa-SH , پوونه , Bahar_HS , targol
ارسال: #۲۳۸۸۶
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۱۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام من هر وقت این داستان رو می خونم لذت میبرم :
روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :
من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !
یک اینکه می گوید :
خداوند دیده نمی شود
پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد
دوم می گوید :
خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند
در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد
سوم هم می گوید :
انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد
در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد
بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !
استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟
استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد
ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟
پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم
استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!

«اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک ؛
خدایا مرا بی نیاز کن با حلالت از حرامت و با فرمانبرداریت از نافرمانیت»
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , so@ , kora , fo-eng , Parisa-SH , Bahar_HS , RASPINA , targol
ارسال: #۲۳۸۸۷
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۲۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سلام دوستای خوبم
من یه مدتیه خیلی کم پیدام، برا اینکه به یه مشکلایی تو زندگی برخورد کردم که از خدا میخوام ، کمکم کنه از مشکلات بگذرم
یکی از عزیزام خیلی مریضه براش دعا کنید.
خیلی احساس درموندگی میکنم،وقتی نمیتونم بهش کمک کنم

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , Menrva , so@ , **sara** , kora , ƊƦЄƛM , Parisa-SH , Somayeh_Y , Bahar_HS , RASPINA , shahlaj , targol
ارسال: #۲۳۸۸۸
۱۸ مهر ۱۳۹۴, ۱۱:۴۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Chess.com معتادش شدمBig Grin

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه , **sara**
ارسال: #۲۳۸۸۹
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۳۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۷:۴۳ ق.ظ، توسط Somayeh_Y.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۷ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۷ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  دلم...
یه اتفاق تازه می خواد..
نه مثل عشق و دل دادن و در دام غم افتادن..؛
دلم ...
چیزی شبیه شوق یک کودک...
که کفش نو به پا دارد
و انگار کل دنیا را در آن لحظه به زیر کفشها دارد
دلم...
یه شور بی پایان می خواد
فقط گاهی...
دلم یه اتفاق تازه می خواد

من یه چیز دیگه توی حافظه ام هست!!!

دلم.. یک اتفاق تازه می خواهد..!!

نه مثل عشق و دل دادن..؛
نه در دام غم افتادن..؛
دگر اینها گذشت از ما..!

شبیه شوق یک کودک..
که کفش نو به پا دارد
و گویی کل دنیا را ..
در آن لحظه به زیر کفشها دارد،
دلم یک شور بی اندازه می خواهد!
نه با تو .. با خودم تنها!

فقط گاهی..
دلم.. یک اتفاق تازه می خواهد..!!


شاعر: نمیدونم کیه. ولی ۹۹/۹ درصد احتمال میدم شاعر این شعر یه خانم باشه، اگه گفتین چرا؟!Wink
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , **sara** , Bahar_HS , Menrva
ارسال: #۲۳۸۹۰
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۰۱:۴۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۰ ق.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۴:۲۰ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط:  اون جایی که شما هستین هیچ وقت سردتر از اون جایی که من هستم نخواهد بود حالا شما در نظر داشته باش که در وسط تیر ماه ما بخاری روشن کردیم حالا فکر کن و ببین اینجایی که من هستم کجاست قطعا ایرانه ... Big Grin
مگه شما میدونید من کجا هستم؟ Big Grin Big Grin Big Grin


شهرکردی هستین؟ Big Grin

(۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۰۶:۴۸ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  بااجازه پوونه من حدس میزنمSmile
سرعین رفته بودم اینجوری بود،شهرکرد، کوهرنگ هم اینجوریه، به جز این دوتا جای دیگه ای به ذهنم نمیرسه ولی قطعا شمال غرب نقشه هستید.
من اردبیل هم زندگی کردم یه مدت یه چند تا شهر دیگه هم
وای آفاق انصافا بین همه این شهرهایی که بودم اردبیل سردترینشونه. باور کن ما تابستونا هم نمیتونستم پنجره ها رو وا کنیم Big Grin
ولی شهرکرد نبودم فقط تعریفشو شنیدم که سرده اونجا هم.
کلا سرما بده. خیلی بده. من واقعا از سرما و دو فصل آخر سال بدم میاد Sad Sad Sad
خوش به حال اونایی که جاهای گرم سیر ایرانن. Big Grin

(۱۸ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  Chess.com معتادش شدمBig Grin
معتاد ِ مانشتی عزیزم.. بیا ببندمت به تخت : ))))))))
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: so@ , **sara** , Bahar_HS , Menrva
ارسال: #۲۳۸۹۱
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۰۲:۰۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۱۰ ق.ظ، توسط diligent.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ ق.ظ)پوونه نوشته شده توسط:  ولی شهرکرد نبودم فقط تعریفشو شنیدم که سرده اونجا هم.
من یه مدت قبلا شهرکرد بودم، تابستوناش که آفتابش خیلی تیز بود و خیلی رو اعصاب بود. ولی زمستوناش واقعا سرماش بد بود. بوشهر و اهوازم بودم، اصلا نگید خوش به حال مردم گرمسی اصلا اصلا هواش قابل تعریف نیست خدایی.. شرجی و باد گرم حتی نفس به زور میتونی بکشی
هوای معتدل خوبه؛ شیراز اصفهان اینا Smile

همه در حسرت یک پروازند؛
من به پرواز نمی اندیشم؛
به تو می اندیشم؛
تو که زیباتر از اندیشه یک پروازی..
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پوونه , **sara**
ارسال: #۲۳۸۹۲
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۰۲:۲۷ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۲۹ ق.ظ، توسط پوونه.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۸ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  من یه مدت قبلا شهرکرد بودم، تابستوناش که آفتابش خیلی تیز بود و خیلی رو اعصاب بود. ولی زمستوناش واقعا سرماش بد بود. بوشهر و اهوازم بودم، اصلا نگید خوش به حال مردم گرمسی اصلا اصلا هواش قابل تعریف نیست خدایی.. شرجی و باد گرم حتی نفس به زور میتونی بکشی
نه انصافا تابستون و بهار اینجا یه چی دیگه س. به خصوص اردیبهشتش.... اصلاااااا بهشته به خدا.
عاشق این دو تا فصل آذربایجانمونم. :دی

ولی زمستونش همش برف و یخ و سرما و به قول مجری خبر صدا و سیما: برودت هوا : )))))))))))))))


آخه من یه تجربه وحشتناکی هم دارم از زمستون و دراومدن لوله بخاری و اینا.. و از اون موقع به بعد اصلا بدم میاد از سرما چون باید بخاری روشن باشه ! : | بهار و تابستون خیلی خوبه.. خیلی..هوای گرم قابل تحمله. درسته من از سرما بدم میاد ولی ما به سرما عادت کردیم و برامون عادیه جنوبی ها هم فکر کنم به هوای گرم و شرجی عادت دارن.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: **sara** , diligent , Menrva
ارسال: #۲۳۸۹۳
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۱۰:۴۴ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۰۴ ق.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ مهر ۱۳۹۴ ۰۲:۰۸ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط:  من یه مدت قبلا شهرکرد بودم، تابستوناش که آفتابش خیلی تیز بود و خیلی رو اعصاب بود. ولی زمستوناش واقعا سرماش بد بود. بوشهر و اهوازم بودم، اصلا نگید خوش به حال مردم گرمسی اصلا اصلا هواش قابل تعریف نیست خدایی.. شرجی و باد گرم حتی نفس به زور میتونی بکشی
هوای معتدل خوبه؛ شیراز اصفهان اینا Smile
آره همین طوره ولی بهارش خیلی خوبه.مخصوصا اریبهشت و خرداد
ما ۷-۸ ماه از سال روسرما میکشیم یعنی از همین اولای مهرتا آخرفروردین Smile
ولی با همه سختی هاش یه وقتایی آب و هواش را با جای دیگه عوض نمیکنم Smile

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tabassomesayna , پوونه , diligent , targol
ارسال: #۲۳۸۹۴
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۳۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یه طوری از دانشگاه کارشناسیم متنفرم که حتی این مدت نرفتم به سایتش هم سر بزنم
الان به اصرار بابا و مامانم رفتم سایتش و دیدم اسمم تو فارغ التحصیل ها هست و این یعنی که ماه هاست مدرک موقتم اونجا داره خاک میخوره و باید برم تحویلش بگیرم
الان موندم چطور فردا برم ریخت اون دانشگاه رو ببینم؟! :| :| :|
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۲۳۸۹۵
۱۹ مهر ۱۳۹۴, ۱۲:۳۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۱ مهر ۱۳۹۴ ۱۱:۰۸ ق.ظ، توسط Somayeh_Y.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدینسان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه
چه آتش ها که در این کوه بر پا می کنم هر شب

تماشایی ست پیچ و تاب آتش، ها... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب ت حمل کن که تا باوری کنی ای دوست!
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی "ها" می کنم هر شب

تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: diligent , tabassomesayna , **sara** , پوونه , shayesteNEY , Parisa-SH


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۹۰۷ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۶۵,۳۱۵ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۵۱۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۷۳,۰۱۲ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۶۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۶۸ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۸۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۷۱۹ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۸۶۹ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۳۴۷ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close