من صرفا تجربه یکی از دوستام از تدریس رو میگم البته در یه واحد ازاد.
دوست من یه درس کارشناسی از دروس تخصصی رشته خودشون رو تدریس می کنن. به گفته خودشون برای درس در زمان تحصیلشون کتب مرجع انگلیسی خوندن ولی وقتی واسه تدریس رفتن و شروع کردند دیدن واقعا نمی شه همه مباحثی رو که خودشون خوندن رو پوشش بدن چون سطج دانشجوها در واحد ها و دانشگاه های مختلف متفاوته.
می گفتن واقعا می بینم سطح دانشجوها یکی نیست بنابراین گاهی فرد مجبور می شه خودش رو با سطح کلاس تطبیق بده. یعنی ترجیح میده اون مباحثی رو که تدریس می کنه با عمق بیشتر بگه تا دانشجو کاملا متوجه بشه تا این که همه سرفصل ها رو پوشش بده در صورتی که واقعا هیچ سر فصلی رو دانشجو کامل متوجه نشده.
یه مطلب دیگه هم که برخی دوستان بهش اشاره کردن اینه که واقعا چقدر دانشجو خودش علاقه و رغبت نشون بده هم مهمه. مثلا همین دوستم می گفت یکی از دانشجوهاشون گفتن صرفا می خوان مدرک بگیرن که پس فردا بچشون بگه مهندسن! البته نمیگم فرد باید کم بذاره منظورم اینه که وقتی فرد با این انگیزه میاد سرکلاس، خیلی متفاوت از وقتی خواهد بود که واقعا هدف یادگیری هست. البته وضع برای تحصیلات تکمیل فرق می کنه چون رد اونجا دیگه بیشتر تکیه رو خود دانشجو هست و باید دانشجو خودش بیشتر تلاش کنه.
حالا باز نمی دونم نظر دوستان چیه. صرفا تجربه ای بود که شنیده بودم.
و خواهشی که دارم ان شالله این مساله به بحث بین دانشگاه ها تبدیل نشه
(منم که گفتم صرفا از بابا مثال بود وگرنه در هر دانشگاهی ممکنه این شرایط برقرار باشه یا نباشه.) ضمن این که حریم ها و احترام ها هم رعایت بشه.
همون تجربیات تدریس باشه خوبه.