اول بگم ببخشید که هنوز یه بحث را تمام نکرده مجبور میشیم وارد سوالات یک بحث دیگه بشیم. علتش تعداد سوالاتی است که میشه.
مطمئنا" این مباحث قبلی تکمیل میشه .
در این بحث میخواهیم کلیت منابع مناسب را بررسی کنیم.
مکررا" شخصی میاد می پرسه چی بخونم واسه فلان درس! مثلا" ساختمان داده؟
یکی میگه مقسمی ، یکی میگه clrs، یکی میگه کتاب دکتر قدسی ، یکی میگه جزوه دکتر ابراهیمی مقدم ، یکی میگه کتاب پوران !!!
بالاخره کدومش را باید بنده خدا بخونه.
تو مصاحبه ها هم همینطوره. یعنی خیلی اشتراک نظر روی یک منبع نیست . خب ساده ترین سوال اینه که چرا؟
حتی اونهایی که تو سالهای مختلف رتبه آوردند هم از منابع متفاوتی خونده اند.
بنظرم علت این امر سه چیزه:
۱- تغییر روند طراحی سوالات کنکور
۲- عمق مطالعه افراد
۳- پایه درسی افراد
برای اینکه بتونیم وارد بحث بشیم من مثالی میزنم و از این مثال در بحث استفاده میکنم.
خوندن یه درس برای کنکور ارشد را مثل ساختن یه ساختمان فرض کنید. البته این ساختمان در فکر شماست.
وقتی قرار میشه یه ساختمان برای زندگی داشته باشیم سه حالت داریم
حالت اول :یک ساختمان نسبتا" خوب هست که فقط باید بازسازی بشه.
حالت دوم :یه ساختمان افتضاح داریم که هر آن ممکنه سقفش بیاد روی سرمون. بدترین حالت اینه که سرکنکور که بهش فشار میاد فرو بریزه.
حالت سوم : یک زمین صاف بدون هیچ نشانه ای از ساختمان داریم که میخواهیم توش ساختمان بسازیم.
هر یک از اینحالات یک مصالح و زمانی نیاز داره. پس منابع کنکور هم برای هرکدام از اینحالات یه کم متفاوته. زمانی هم که باید گذاشته بشه برای مطالعه بهمین ترتیب متفاوته.
۱- تغییر روند کنکور:
در گذشته یعنی اوایل دهه هشتاد و قبل از آن ف طراحان کنکور خیلی بسختی روند کنکور را تغییر میدادند. اگر هم تغییری ایجاد میشد هر سه چهارسال یکبار بود. علتش هم شاید این بود که نیازی نبود.
چون اکثر منابع درسی ترجمه نشده بود. کتاب کنکور بدردخوری هم نبود، ظرفیتها هم خیلی پایین بود. ظرفیتها در حد ۳ نفر ، چهار نفر بود و مثلا" اگه کسی رتبه اش در یه رشته صد میشد تقریبا" قبول نمیشد.
اما هر سه اینها تغییر کرد . هم کتابها بسرعت ترجمه شدند ، هم کتابهای درسی نکته برداری شدند و کتابهای کنکوری چاپ شد. و البته کلاس کنکورها و پیدایش انواع جزوات راحت الحلقوم
به منابع اصلی افزوده شدند .
طراحان کنکور هم هر چه منابع بیشتری در اختیار دانشجویان قرار گرفت بیشتر بسمت مفهومی رفتن سوالات رفتند.
قبلا" میگفتند سوالات کنکور در مخزن سازمان سنجش فرستاده میشه و هر سال فقط یکی دو نفر انتخابشون میکنن.
ولی با روند این دو سه سال اخیر و اینکه بعضی سوالات سنتی دیگه در بعضی درسها مطرح نمیشه ، بنظر میرسه طراحان کنکور کاملا" هر ساله سوال طرح میکنند و در هر درس به منابع و مراجع جدید و حتی کتب کنکوری چاپ شده توجه دارند.
مثلا" سال ۸۹ ، گفته شد کسانیکه جزوه دکتر حقیقت را برای سیستم عامل خونده اند کاملا" کافی بوده و بسوالات جواب دادند. سال ۹۰ طراح سوال همه اونهایی که کتاب دکتر حقیقت یا جزوه اش را خونده بودند سر کنکور غافلگیر کرد
اگه یه روزی بعضی کتابهای آقای مقسمی برای کنکور کافی بود امروز دیگه خیلی از این کتابها برای پاسخگویی کفایت نمیکنه.
مثالهای زیادی وجود داره که نشان میدهد طراحان سوال در بعضی دروس ،هر سال نگاه کامل و جامعی به کتب خارجی و کتب کنکوری منتشر شده در آن سال دارند و این منابع را بخوبی رصد میکنند.
هر چقدر شما عمیقتر مطالعه کنید و مهارت داشته باشید و بتونید کمی پیشگویی کنید ، موفقترید.
البته متاسفانه این تغییر روند با طرح سوالات غلط هم همراه بوده .
۲- عمق مطالعه افراد:
این پست تکمیل میشود. ولی شما بحث را میتونید ادامه بدید.
۳- پایه درسی افراد:
برگردیم به همان ساختمان خودمون.
همه ما اگه بتونیم در کاری انگیزه داشته باشیم و کمی هم مهارت پیدا کنیم، دوباره انگیزه مون زیاد میشه ف بعد مهارت ، بعد انگیزه . علاقه و .... ولی اگه مثلا" گسسته بخونی ولی نتونی تستهاش را بزنی یا مسائلش را حل کنی دچار ترس از درس میشی و هی فاصله میگیری.
بعضی برای حل این مشکل دروس ی که باید تمرین کنند را هم مثل کتاب تاریخ میخونن. یعنی تست را میخونن ، حلش را هم میخونن. خب این در مواردی بد نیست . اون موارد اینه که شما اگه چند دور تست و حلش را بخونی ، میتونی تو کنکور خودت را تا یه جاهایی بالا بکشی ولی بیشترش ممکنه نیست.
علت بیشتر دوستانی که در یک درس مشکل پیدا میکنن اینه که میان اینجا می پرسند بهترین منبع برای مثلا" گسسته چیست ؟
همه میگن گریمالدی
این بنده خدا میره گریمالدی را میخره و شروع میکنه بخوندن ، وقت زیادی ازش میگیره و تازه مهارت هم پیدا نمیکنه.
علتش همان ساختمانه است. گاهی میخواهیم در یک زمین رسی ساختمان بسازیم گاه یمخواهیم در یک زمین شنی ف گاهی در یک زمین سفت و سخت. وقتی پایه ها فرق میکنه نمیشه رویش یکجور ساخت و ساز کرد.
نتیجه منطقی اش اینه که برای رسیدن به مهارت مشابه منابع ما ممکنه در شروع فرق کنه.
اگه شما وضع درسی تون در یک درس خرابه و بهمین جهت ازش میترسید و عادت هم به درس خوندن و تلاش زیاد و کلنجار با یه مطلب برای درکش ندارید ،نباید شروعتون با کاملترین منبع اون درس باشه.
درس خوندن باید بشما اعتماد بنفس بدهد.
پس بجای اینکه ساختمان دربداغون اون درس در ذهنتون را بخواهید با پنجره دو جداره محکمش کنید بهتره از یه جزوه ساده شروع کنید.
بلدوزر بیارید صافش کنید . پی بزنید سفت کاری کنید و بیایید بالا.
اگه ساختمان داده تون افتضاحه و عادت به کلنجار رفتن ندارید پایه تون هم خوب نیست CLRS شما را وحشت زده و نا امید میکنه.
پس با چی باید شروع کرد :
بنظرم شما ساده ترین کتاب یا جزوه را دقیق بخونید و بعد از تمرین و حل مثالها ، برای تکمیل مطالبتون در مراحل بعدی سراغ کتابهای جدی تر برید.
اینطوری اگه وقت کم بیارید هم میشه از بعضی مراحل تکمیلی صرفنظر کرد.
ولی اگه استادتون خوب بوده و درس خوب خوندین ، جزوه تون را یه دور خوندین و مطلب یادآوری شد. معلومه ساختمان شما فقط بازسازی میخواد. پس میشه این بازسازی را با منابع جدی تر و کمی سنگین تر تکمیل کرد.
فقط فکر کنم یه چیز دیگه باید بگم واونهم اینه که زمان امادگی برای ارشد محدوده. اگه ۱۶-۱۷ سال نتونستید در یه چیزایی تسلط کافی پیدا کنید ، نمیشه تو شش ماه مسلط بشید. مثل اینکه بخواهید یه ساختما ضد زلزله را روی یه پی نه چندان محکم بسازید.
بهتره بجای این ساخت و ساز وقت گیر دستی به سر و گوش همان ساختمان قدیمی بکشید و وقت تون را صرف دروسی کنید که درش مهارت بیشتری دارید. بعضی مکررا" میگن میدونستیم ریاضی مون ضعیفه ، خیلی وقت گذاشتیم و اصلا" هم نشد بزنیم.
این از مواردیست که ساختن ساختمان محکم پی محکم میخواد و اگه ندارید به یک کلبه برای زندگی موقت رضایت بدید .
در حدیکه بشه تستهای ساده را سر کنکور زد.
این بحثها و مطالب حاصل بحثهایی است که در این سالها با بعضی دوستان داشته ام و تجاربی که اونها بعد کنکور بمن منتقل کرده اند.
بحث بیشتر بعهده شما.