زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۱۲:۰۲ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار

ارسال:
۲۷ فروردین ۱۳۹۲, ۰۶:۰۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ فروردین ۱۳۹۲ ۰۶:۰۱ ب.ظ، توسط Eternal.)
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
سلام دوستان امیدوارم زندگیتون بر وفق مرادتون باشه.
من تو این تاپیک خواستم ناگفته های(بهتره بگم نشنیده هایTongue ) داستان عاشقی استاد شهریار رو بازگو کنم که شاید تا حالا نشنیده باشیدBig Grin
هر روز یه قسمت از داستانشو میفرستم.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

داستان از این قراره :

عشق و شهریار

شاعر نازک دل و جوان ما در سال ۱۳۰۰ شمسی به تهران آمد و پس گذراندن دارالفنون وارد مدرسه طب شد و در این دوران بود که داستان دلدادگی غم انگیزش آغاز شد.

میگویند روزی استاد صبا و استاد ملک الشعراء و شهریار جوان در خیابان پامنار در یک مغازه نشسته بودند و آتش بازی را تماشا میکردند ناگهان دختری بلند قد و بسیار زیبا که او هم با شور و شوق آتش بازی را تماشا میکرد نظر شهریار را جلب میکند اسم این دختر زیبا صفت «ثریا» بود و فرزند یک سرهنگ ارتش بود ولی شهریار در اشعارش همیشه او را «پری» نامیده است، او چنان مجذوب این دختر میشود که به قول خودش «روحم به دنبال او به پرواز در آمد».

آشنایی شاعر جوان با «پری» منجر به دیدارهایی با والدین او و سرانجام دوستی بین این دو جوان و نامزدی میشود و روزگار بسیار خوشی در زندگی شهریار آغاز می شود.

«پری» علاقه ی فراوانی به اشعار لسان الغیب حافظ نشان میداد و این موضوع بیشتر موجب خوشحالی شاعر جوان میگردید آنها با هم فال حافظ میگرفتند و از غزلهایش لذت میبردند و بدین ترتیب ایام به مراد دل، خوشی و سرور سپری میشد و نهال امید به آینده در دل شهریار به سرعت رشد میکرد.

«پری» هم چنین علاقه ی وافری به موسیقی نشان میداد و شهریار که نواختن سه تار را از استاد صبا فرا گرفته بود آنرا به پری نیز یاد داد. شهریار میگوید یک سال که تهران بسیار گرم بود پری به من گفت که چند روزی از دارالفنون مرخصی بگیر تا به رشت برویم ولی از آنجاییکه گرفتاریهای درسی داشتم او را تنها به شمال بدرقه کردم و سه تارم را هم به او دادم که تنها نباشد. یکی دو روزی از رفتن پری نگذشته بود که بی قراری بر من غلبه کرد به حدی که نمی توانستم به درس و کار و زندگی برسم دوستانم که حال نزار مرا دیدند و از داستان دلدادگی ما آگاه بودند برایم چند روزی مرخصی گرفتند و به این ترتیب من عازم رشت شدم. شهریار که شب هنگام خسته و کوفته به خانه ی پری میرسد با کمال تعجب میبیند که او در جلوی پنجره ی اتاق نشسته و با سه تار در دستگاه شور آهنگی را که از وی یاد گرفته بود مینوازد.

ادامه دارد .....

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Autumn.Folio , good-wishes , شاپری , MajidManesht2012 , sattar7 , slinda , blackhalo1989 , nina69 , انرژی مثبت , ۱-۱ , sahar121 , Bahar-AI , SaMiRa.e , fatemenp , anima , **sara** , rahhil , svk7 , sir_ams , shima_24 , Mahbanoo313 , ف.ش , saaraa , banafshe , baran , sellena , negin90 , مهندس زهره , maryam70 , farhud , tiran22 , x86 , احسان مومنی , fatemesoleimani , saber1366 , ka arman
ارسال:
۲۸ فروردین ۱۳۹۲, ۰۳:۲۷ ب.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
شهریار و پری، با حضور خود در محافل و مجالس بزرگان با هنرنمایی های شاعر جوان و زیبایی خیره کننده ی پری جلب توجه میکردند و داستان عشق و دلباختگی آنها وِرد زبانها شده بود همزمان با این ایام خوش توام با اشتهار شاعر جوان تدریجا متوجه بعضی تغییرات در رفتار و کردار پری میشود که در اوایل آنرا حمل بر ناز کردن و دلبری میکرده است.

اما بدبختانه کم کم تغییرات بیشتری در رفتار و گفتار پری دیده میشود و نه تنها آن ملاقاتهای غیرمترقبه و عاشقانه ی سابق قطع میشود بلکه فواصل دیدارهای عادی نیز بیشتر و بیشتر و طول ملاقاتها کمتر و کمتر میگردد و هر از گاهی اصلا بر سر وعده گاه به موقع نمی آید و یا اصلا پیدایش نمیشود. هنگامیکه شاعر دلسوخته از مسافرتهای پنهانی معشوقه اش به خارج از تهران آگاه میشود بی صبرانه منتظر پیغامی و یا نامه ای از او روز و شب میگذراند.

داستان این عشق شورانگیز به آنجا رسیده بود که شاعر جوان متوجه تغییر در رفتار پری شده بود و شکوه ها و شکایات خویش را در غزلهای سوزناک برملا می کرد گو اینکه این سردی ها و بدقولی های پری او را آزار می داد ولی خود را امیدواری می داد که شاید این رفتارها همگی ناشی از ناز دلبرانه است.

در تعریف عشق گفته اند که عشق تهی شدن از خود و پُر شدن از معشوق است و میگویند عاشق در جمال معشوقش چیزی میبیند که به چشم دیگران نمی آید. سُست عهدی ها و بدقولی های پری همچنان ادامه داشت و با اینکه شاعر جوان را با وعده های واهی دلگرم میکرد ولی در وعده گاه حاضر نمیشد، شکوه های شاعر جوان از بی مهری های پری در رفتار او تاثیری نمی کرد و یاس و ناامیدی تدریجا بر شهریار غالب میگردید و امیدوار بود که با گشودن زبان به نصیحت پری را به راه راست حکایت کند.

داستان عشق شهریار به آنجایی رسیده بود که شاعر جوان، شکایات و شکوه های خود را از بی مهری های پری در غزلهای سوزناکی میسروده است ولی معشوقه ی بی وفا به بدعهدی های خویش ادامه میداد، شهریار که از علاقه ی پری به حافظ با خبر بود شکایت خود را به درگاه خواجه ی شیراز می برد.

و اما هر از گاهی، این غزال تیز پا بر وعده ی خود وفا میکرد و جسته و گریخته به دیدار شاعر جوان می آمد. بر خلاف انتظار شاعر جوان «پری» با بی وفایی ها و بد عهدی های خود نمک بر زخمهای دل شاعر میریخت و او را پریشان تر میکرد دیدارهای کوتاه آنها کمتر و کمتر میشد و فواصل آنها بیشتر و بیشتر. پری در نامه ای که برای توجیه رفتار خویش و قطع کردن دیدارهای آنها نوشته بود به این مسئله اشاره کرده بود که: « به تو گر بگذرم، از شوق می میری».

غم عشق و انتظارهای تلخ و نافرجام و امیدهای به نومیدی گراییده ی شاعر جوان منجر به سرودن غزلهای بسیاری گردید که اینک به صورت ثروتی از ادبیات برای ما باقی مانده است. یک بهار دیگر می گذرد و از «پری» نشان محبتی بر نمی آید.

و اما این عشق چنان خاطر شهریار را مشوش کرده بود که او را از کار و زندگی و مخصوصا درس دانشکده ی پزشکی وا داشته بود و نهایتا داستان دلدادگی او به گوش پدرش در تبریز رسید و .........

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: ۱-۱ , good-wishes , sahar121 , slinda , Autumn.Folio , Bahar-AI , انرژی مثبت , SaMiRa.e , yasemi , fatemenp , anima , **sara** , rahhil , nina69 , atti joon , svk7 , sir_ams , robin , shima_24 , ف.ش , banafshe , مهندس زهره , sellena , maryam70 , farhud , tiran22 , x86 , احسان مومنی , fatemesoleimani , saber1366 , ka arman
ارسال:
۲۹ فروردین ۱۳۹۲, ۰۹:۵۸ ق.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟

من اناری را، می کنم دانه، به دل می گویم:
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود.
می پرد در چشمم آب انار: اشک می ریزم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: atti joon , Eternal , Autumn.Folio , maryam70 , x86 , مهندس زهره , fatemesoleimani
ارسال:
۲۹ فروردین ۱۳۹۲, ۰۳:۳۵ ب.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
و اما این عشق چنان خاطر شهریار را مشوش کرده بود که او را از کار و زندگی و مخصوصا درس دانشکده ی پزشکی وا داشته بود و نهایتا داستان دلدادگی او به گوش پدرش در تبریز رسید و چون شهریار از عشق پری نمی توانست دست بشوید پدرش مقرری ماهیانه اش را قطع کرد و این امر طبعا بر بی سر و سامانی شاعر عاشق می افزاید.

در غزلی دل انگیز شاعر خسته دل اعلام می کند که بعد از این فقط با خاطرات این عشق و یادگاریهای شیرین آن به زندگی ادامه خواهد داد:

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران

گویند که شهریار از پری پیراهنی به یادگار داشت که پارچه اش را پری برای شاعر جوان خریده بود. یک روز عصر که خسته و کوفته به منزل برمی گردد آگاه می شود که پری عصر هنگام آنجا آمده و مدتی هم به انتظار نشسته ولی چون از شهریار خبری نشده است و پری نیز عجله داشته، پیراهن را برداشته و رفته است. او قول داده است که برگردد! شهریار به هر تدبیری دست می زند نمی تواند معشوق گریز پای را به سوی خویش بازگرداند.

شاعر جوان بالاخره آن چه را که تا کنون حدس می زد ولی با شک و تردید با آن روبرو می شد قبول کرد و برایش مسلم شد که پری دلش را به کس دیگری داده است.

با وجود تمام بی مهری های دلبر که موجب آزردگی دل شاعر جوان شده بود او هنوز در بند عشق پری است و نمیتواند به ندای عقلش که او را از این عشق برحذر میدارد گوش فرا دهد او هنوز امیدوار است که روزی این آهوی گریز پا باز خواهد آمد و خود را دلداری میدهد که روزی این قصه به پایان می رسد و پری باز می گردد.

شهریار از این حریف ناخواسته که معشوقه اش را از دستش ربوده بود با عناوین مختلف در اشعارش نام برده است که تدریجا این عناوین، عتاب آمیز و کوبنده تر شده اند و در نتیجه «رقیب» به «رقیب سفله» و «گدا» و «اهریمن» و «دیو» تبدیل شده است. ولی او نه تنها در آنزمان، بلکه تا مدتها از او مستقیما نام نبرده است چرا که رقیب عشقی شاعر جوان، مرد مقتدر دوران رضاشاه و مرد دوم مملکت «تیمور تاش» بود که پس از کشته شدنش در زندان رضا شاه شهریار که سید بود گفته بوده است جد من او را کُشت.

تیمورتاش که از ماجرای دلدادگی این دو نفر آگاه بود دستور می دهد شهریار را زندانی و نهایتا مسموم کنند ولی ....

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Autumn.Folio , sahar_2000 , robin , ف.ش , tarane khanoom , banafshe , baran , Bahar-AI , Mänu , good-wishes , **sara** , sahar121 , SaMiRa.e , sellena , maryam70 , rahhil , x86 , tiran22 , مهندس زهره , احسان مومنی , fatemesoleimani , saber1366 , ka arman
ارسال:
۲۹ فروردین ۱۳۹۲, ۱۰:۱۲ ب.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
باز امشب ای ستاره ی تابان نیامدی باز ای سپیده ی شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو افسوس ای شکوفه ی خندان نیامدی
زندانی تو بوده ام و مهتاب من چرا باز امشب از دریچه ی زندان نیامدی
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
......
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Autumn.Folio , Mänu , Eternal , maryam70 , مهندس زهره , fatemesoleimani
ارسال:
۳۰ فروردین ۱۳۹۲, ۰۱:۵۰ ب.ظ
RE: نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
تیمورتاش که از ماجرای دلدادگی این دو نفر آگاه بود دستور می دهد شهریار را زندانی و نهایتا مسموم کنند ولی مادر پری که علاقه ی خاصی به شهریار داشت وقتی از این موضوع با خبر می شود شیون کنان به دیدار تیمورتاش میرود و به او می گوید که این سید بیچاره چه گناهی کرده است می ترسم نفرین او ما و شما را زیر و رو کند، مبادا دستتان به خون او آلوده شود. و تیمور تاش به احترام مادر پری دستور میدهد او را به مشهد تبعید کنند.

گفته بودیم که تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه رقیب عشقی شهریار بود و دستور داده بود که او را به نیشاپور تبعید کنند هنگامی که خبر تبعید به شهریار ابلاغ شد او که در دانشکده پزشکی تحصیل میکرد مجبور گردید نه تنها از درس و تحصیل دست بکشد بلکه دوستان و آشنایانش را نیز ترک کند شهریار که می دانست مادر پری با او میانه خوبی دارد از او خواست که برای آخرین بار ترتیب ملاقات این دو جوان را بدهد و مادر پری با این امر موافقت کرد و قرار شد که در بهجت آباد که میعادگاه آنها بود دوباره یکدیگر را ملاقات بکنند شاعر جوان تا صبح منتظر پری بود ولی از او خبری نشد.

و بدین ترتیب، شهریار که کمتر از یک سال به پایان پزشکی اش مانده بود در سن بیست و شش سالگی عازم تبعیدگاهش، خراسان شد و در اداره ی ثبت احوال نیشابور استخدام گردید او با استاد کمال الملک که او هم در تبعید به سر می برد، آشنا شد و از محضر او بهره های فراوان گرفت. در نیشابور ایام شاعر دل شکسته به تلخ کامی و تیره روزی سپری می شد.

شهریار بیش از چهار سال در تبعید بود ولی هیچوقت یاد تهران و خاطراتش را فراموش نکرد و خود را غریب و بی کسی می دید که از یار و دیار دور افتاده باشد.

شهریار در نیشابور با استاد کمال الملک که او نیز در تبعید بود، آشنا گردید و اکثر اوقات خویش را در محضر استاد می گذرانید و سروده های خویش را برای او می خواند. در سال ۱۳۱۳ خبر فوت پدرش به او رسید و چون اجازه ی برگشت نداشت در غربت دچار افسردگی شد که نهایتا منجر به بیماری سخت شهریار شد.

در غمت داغ پدر دیدم و چون دُر یتیم
اشک ریزان هوس دامن مادر کردم


چون درمانهای محلی موثر نیفتاد به او اجازه دادند که برای معالجه به تهران برگردد و از آنجاییکه تیمورتاش دو سال پیش در زندان رضاشاه مرده بود مانعی نیز برای برگشت او وجود نداشت. پری که از جریان مریضی و بازگشت او خبردار میشود.....

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sahar121 , sahar_2000 , مهندس زهره , Autumn.Folio , sellena , fifa2020 , ف.ش , M@A , good-wishes , Mänu , maryam70 , fatemenp , nina69 , rahhil , **sara** , baran , Bahar-AI , x86 , tiran22 , احسان مومنی , fatemesoleimani , ka arman
ارسال:
۳۱ فروردین ۱۳۹۲, ۰۵:۱۸ ب.ظ
RE: نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
پری که از جریان مریضی و بازگشت او خبردار میشود برای عیادتش به بیمارستان میرود و عشاق دیرینه یکدیگر را در آغوش کشیده و اشک می ریزند.

با برگشتن شهریار به تهران و عیادت های متعدد پری از او در بیمارستان شور و شوق جوانی و عاشقی در سروده های شهریار دوباره خودنمایی میکنند و چنان می نماید که دوستی این دو یار قدیمی از سر گرفته شده است مشخص نیست که این دوران خوشی چقدر طول کشیده است ولی شاعر جوان تدریجا متوجه تغییراتی در رفتار پری میشود و نهایتا در می یابد که از پری خواستگاری شده است و این حریف پُر زور سرتیپ چراغعلی خان معروف به امیر اکرم یکی از پسرعمو های رضاشاه میباشد اهالی تهران می دانند که چهار راه امیر اکرم به نام این حریف تازه نفس نامگذاری شده است. پری تمایل مثبت به این ازدواج از خود نشان میدهد و مجددا باعث بروز احساسات آتش افروزی در شاعر جوان و عاشق پیشه میشود در این دوران شهریار غزلهای فراوانی سروده است که دیوان او را پُر بارتر و مزیّن تر کرده اند:

برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دیگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم


شب عروسی پری با تیمسار امیر اکرم برای شهریار یکی از تلخ ترین شبهای زندگیش بود و با شوهر کردن پری، دوباره غم و غصه و تلخ کامی ها به شاعر جوان روی آوردند و شهریار بدین ترتیب چند سالی در عُزلت تنهایی به سر برد و در همین زمان در تهران به استخدام بانک کشاورزی در آمد. تیمسار امیراکرم نیز مثل سایر اطرافیان رضاشاه نهایتا در زندان او به هلاکت میرسد و پری دوباره از قید وابستگی آزاد می شود و با دخترش به خانه ی پدر برمیگردد پس از چندی که از تنهایی و ناراحتی های زندگی کردن در خانه ی پدرش به تنگ می آید یک روز با دلی محزون و پُر از اندوه و ندامت به سراغ شهریار میرود ولی شاعر جوان چنان دلشکسته شده بود که با چشمانی گریان، به درخواست های پری جواب مثبت نمیدهد و پری با دلی پر از حسرت و اندوه از پیش او می رود.

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی / سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم / دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار / اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود / ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت / اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند / در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین / خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر / این سفر راه قیامت میروی تنها چرا


منظومه ای بی همتا از شهریار احساس شاعر را از درخواست پری به نمایش می گذارد:

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بُریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حُسن و جوانی و هنر
عجبا ! هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم بدَر امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
تا به دیوار و دَرش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود می گذرم
تو از آنِ دگری رُو که مرا یاد تو بَس
خود تو دانی که من از کانِ جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم


و بدین ترتیب، داستان عشق شهریار و پری با سرودن این غزل به پایان می رسد. شهریار پس از بازگشت به تبریز، با یکی از بستگان خویش که شغل معلمی داشت ازدواج می کند.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Mänu , blackhalo1989 , **sara** , ف.ش , Aurora , انرژی مثبت , yasemi , baran , SaMiRa.e , rahhil , nina69 , Engineer , sanar.m , narges_r , Bahar-AI , sellena , tiran22 , x86 , مهندس زهره , احسان مومنی , fatemesoleimani , saber1366 , ka arman
ارسال:
۳۱ فروردین ۱۳۹۲, ۱۰:۴۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۳۱ فروردین ۱۳۹۲ ۱۰:۵۴ ب.ظ، توسط farhud.)
RE: نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
(۳۰ فروردین ۱۳۹۲ ۰۱:۵۰ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط:  شهریار که می دانست مادر پری با او میانه خوبی دارد از او خواست که برای آخرین بار ترتیب ملاقات این دو جوان را بدهد و مادر پری با این امر موافقت کرد و قرار شد که در بهجت آباد که میعادگاه آنها بود دوباره یکدیگر را ملاقات بکنند شاعر جوان تا صبح منتظر پری بود ولی از او خبری نشد.

شهریار بعد از این قضیه شعری به غایت زیبا به ترکی و به نام بهجت آباد خاطره‌سی (خاطره بهجت آباد، و البته ظاهرا بعدها شعری هم به فارسی در همین موضوع) سرود که خود شعر و شعر فارسی بهجت آباد رو اینجا:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

و ترجمه فارسی تا حدودی مناسب از شعر ترکی بهجت آباد خاطره‌سی رو اینجا:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

میتونید ببینید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Eternal , Bahar-AI , مهندس زهره
ارسال:
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۲, ۰۲:۳۲ ب.ظ
RE: نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
خیلی قشنگ و غم انگیز بود....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Eternal
ارسال: #۱۰
۰۹ شهریور ۱۳۹۲, ۱۱:۵۴ ب.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
خیلی قشنگ وشور آفرین بود..این که چی شد و دنبال چی تو مانشت میگشتمو به اینجا رسیدمو این داستانو خوندمو..واقعا برام خاطره انگیز ناک شد
**
با تمام تلاش ولی دربند تقدیریم..خدایا خودت بهترین ها رو برامون رقم بزن

مارا که تو منظوری/ خاطر نرود جایی...(سعدی )
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , Eternal
ارسال: #۱۱
۱۲ شهریور ۱۳۹۲, ۱۲:۰۸ ب.ظ
RE: نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
خوشحالم که دوستان از داستان استاد شهریار خوششون اومده Heart

راستش همین شعر های استاد رو آقای محسن چاوشی هم تو یکی از ترانه هاشون خوندن ، گوش کردنش خالی از لطف نیست.

دوست داشتین میتونین دانلود کنین

این ورژن قدیمیشه (من خودم این ورژن رو بیشتر دوست دارم ) Heart


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


اینم ورژن جدید آهنگش هستش


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.



امیدوارم خوشتون بیاد. Smile

Heart زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست Heart
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: tiran22 , مهندس زهره , ka arman
ارسال: #۱۲
۱۲ شهریور ۱۳۹۲, ۰۸:۱۶ ب.ظ
نشنیده ها از عاشقی استاد شهریار
ممنون..ممنون.اصلا اسم آلبومش هم من خود آن سیزدهم هست که اینم یکی از اشعار شهریاره..پیشاپیش ۲۷ شهریور سالروز در گذشتش رو گرامی میداریم

مارا که تو منظوری/ خاطر نرود جایی...(سعدی )
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: مهندس زهره , Eternal


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  فیلم کامل آفلاین پایگاه داده استاد خلیلی فر mona64 ۶ ۵,۶۸۴ ۱۱ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۱۵ ق.ظ
آخرین ارسال: Noura9999
  اسلاید های معماری کامپیوتر استاد گودرزی-شریف payam7 ۱۱ ۱۴,۴۲۱ ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: ۰۹۱۵۳۸۴۲۸۱۴
  نظر در رابطه با استاد داور علیصا ۰ ۱,۴۹۰ ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ۰۶:۰۵ ب.ظ
آخرین ارسال: علیصا
  معرفی استاد در دیتاماینینگ و بیگ دیتا heelii ۱ ۲,۱۷۴ ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۱:۵۲ ب.ظ
آخرین ارسال: Happiness.72
  استاد راهنما Miss.m ۰ ۱,۵۷۹ ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Miss.m
  [دانلود] جزوه و ویس جلسه نکته تست ساختمان داده والگوریتم استاد یوسفی زمستان ٩٣ software94 ۲۳ ۲۶,۵۰۳ ۰۲ فروردین ۱۳۹۸ ۱۲:۳۲ ق.ظ
آخرین ارسال: honiehs
  استاد راهنما k00k ۵ ۳,۸۵۵ ۲۶ مهر ۱۳۹۷ ۰۸:۲۰ ب.ظ
آخرین ارسال: k00k
  کلاس های انلاین استاد باقری nafas30474 ۲ ۳,۱۷۰ ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ ۰۱:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: khayyam
  استاد کامپایلر mahsa.byt ۲ ۳,۲۵۱ ۱۲ مرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Soldier's life
  معرفی استاد خوب برای فراگیری دوره های شبکه در اصفهان majid3704 ۰ ۱,۹۵۳ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ ۰۱:۴۱ ب.ظ
آخرین ارسال: majid3704

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close