(۰۹ فروردین ۱۳۹۶ ۰۳:۰۳ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: (09 فروردین ۱۳۹۶ ۰۲:۴۵ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: (09 فروردین ۱۳۹۶ ۰۳:۰۴ ق.ظ)khayyam نوشته شده توسط: تا حالا شده ۵ سال دیگه خودتون رو تصور کردید و براش برنامه داشتید یا تو حال زندگی می کنید !؟
یا مثل من تو گذشته و حال و آینده سویچ می کنم هستید !
همیشه برام سوال بوده چرا به دنیا اومدم برای شما هم بوده این سوال !؟
هدف خلقت انسان چیه؟ یعنی چی رسیدن به کمال !
زندگی شده یه چند مرحله و کلی تلاش برای این دنیا و آخر مرگ !
برای من دنیا اینقدر بی معنی شد که تهش معنی دنیا را در sacrifice (قربانی شدن، وقف شدن) پیدا کردم. قربانی شدن برای معشوقه ات، برای بشریت، برای عشق به آدم ها. وقتی خودتو قربانی میکنی یهویی زندگیت معنی دار میشه. هدفت مشخص میشه. هدفت میشه به هدف رسوندن معشوقه ات. هدف های اون بی معنی و مادی هستن؟ اهمیت نمیدم. مهم اینه که قربانی شدن زیباست و مقدسه به نظر من. حتی رابطه خدا و بنده هاشم از همین جنسه وقتی دقت میکنم.
نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه.
بیان خوبی بود، منم به نوعی به همین خالی شدن از خود رسیدم، اما خالی شدن از انرژی های منفی نه از هر چیزی؛ میشه گفت عشق به خوبی ها. اونجایی که گفتی هدف مهم نیست بخاطر فرار از پوچیه صرفا یا واقعا خوب و بد برات بی معنی شده؟؟؟ فک کنم هر آدمی باید به پوچی برسه یه زمانی، نظرت چیه؟
From LenovoK5plus using TT
(۰۸ فروردین ۱۳۹۶ ۱۱:۵۷ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (08 فروردین ۱۳۹۶ ۰۸:۲۶ ب.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: ۱۲۳۴۵
امتحانی بود؟
میکروفون دستم بود
From LenovoK5plus using TT
منظورم اینه وقتی آدم خودشو در یک موجودیت بزرگتری حل میکنه دیگه هدفش میشه راضی بودن اون. یعنی همه چیز به جز رضایت معشوقت بی معنا میشه و هرچیز بی معنایی به محض این که از طرف اون درخواست بشه میشه معنی دار. میدونید ما آدما مشکلمون اینه reference و معیار نداریم برای درستی یا نادرستی برای هدف و معیار. اون موجودیت میشه معیارت.
اون موجودیت میتونه همسرت باشه. میتونه عشق به بشریت باشه. میتونه چیزهای بزرگتری مثل خدا باشه. هرکی به اندازه ظرفیتش به اندازه جرعه اش. شاید گام آخرش همون مفهوم "خدا" باشه.
دیدین خیلی از پدر و مادرا هرکاری میکنن که فرزندانشون خوشحال باشن دقیقا همون حل شدنه هست. من پسرایی را دیدم که طرفشون همه جوره باهاشون بازی کرد هر جور خواست هر بلایی سرشون آورد ولی بازم راضی هستن این همون حل شدنه هست.
این موجودیت برای هرکی میتونه یک چیز باشه برای من عشق به توده آدم هاست. من خیلی درونگرا هستم و اصلا از معاشرت نزدیک با آدم ها اونم وقتی برنامه ریزی نشده و لحظه ای باشه خوشم نمیاد ولی عاشق توده آدم ها هستم دوست دارم یک تغییری در زندگی شون ایجاد کنم لبخند به لبشون بیارم یک رنجی از دوششون بردارم. این مرجع منه شخصا.
به نظرم به پوچی رسیدن به ذات بد نیست. تعارف نداریم ذات این عالم پوچه باید اینقدر بهش فکر کنی تا ازش معنا در بیاری. وقتی به این دنیا فکر میکنی افسرده میشی نا امید میشی ولی وقتی به این فکر مبتلا شدی دیگه خارج شدن ازش ساده نیست. دیگه نمیتونی با ماشین و خونه و پول و اینجور چیزا دردتو تسکین بدی. هم درد هست هم درمان. دردی که نه دوست داری ازش خارج بشی نه میتونی. ولی تهش آدم به اون چیزی که باید برسه میرسه.
خلاف جهت آب حرکت کردن سخته نیاز به پوست کلفت و دل شیر داره. وقتی توی دنیای بیرون حتی با دوستای نزدیکت نتونی در مورد این چیزا در مورد هدف از بودن و ماهیت زندگی کردن حرف بزنی باید کم کم یاد بگیری که با خودت حرف بزنی
)))))
چند روز پیش با یکی از دوستام در مورد وضعیت اپلای و ... حرف میزدم میگفت درست تموم بشه اینجا میتونی کار پیدا کنی و حقوق ۱۰۰k بگیری و بنز سوار شی و از زندگیت لذت ببری. اینم هست وقتی درد داشته باشی شنیدن این چیزا نمک روی زخمته نه چیزی که تشویقت کنه.
به قول شاعر :
دردم از یار است و درمان نیز هم / تن به قربانش رود، جان نیز هم