زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۴:۱۸ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۶۱۸۱
۲۷ اسفند ۱۳۹۵, ۱۱:۰۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۷ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۱۲ ب.ظ، توسط Milestone.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بعضی اوقات که باید یه کار مهمی رو انجام بدم، تصمیم می‌گیرم گوشیم رو مثلا به مدت دو ماه کلا خاموش کنم، اینترنتم رو قطع کنم و برم یه جای خیلی ساکت، چون همیشه بهترین کارهایی که تو عمرم کردم و بیشترین بازدهی‌هایی که داشتم زمان‌هایی بود که این چیزهارو از خودم دور کردم. بعد کاملا حس کردم که به دور از این عوامل حاشیه‌ای اون کاری رو که بقیه افراد تو سه ماه انجام می‌دادن رو می‌تونم تو کسری از اون زمان (مثلا یک ماه) و حتی خیلی باکیفیت‌تر انجام بدم و این خیلی به آدم حس قدرتمند بودن می‌ده، چون می‌فهمه چقدر فرصت‌ها زیادتر می‌شن؛

ولی بعدش از طرف آشناها با این انتقاد (یا احتمالا نصیحت) مواجه می‌شم که باید تو زندگیت تعادل برقرار کنی!
مثلا تو کارت رو بکن ولی چه اشکالی داره گوشیت روشن باشه یا حداقل یه زمانایی بری تعطیلات یا به احترام x و y این مهمونی رو می‌اومدی یا حتی اینکه دیر چک کردن ایمیلت نشونه بی‌احترامیه و... سعی کن تو زندگیت تَک بُعدی نباشی! یا حتی بدون اینکه به نحوه تفکر آدم آگاه باشن خیلی بهم این انتقاد می‌شه که تو چرا همش به فکر درسی و مثلا دنبال شغل ثابت و دولتی نیستی و تو آزمونای استخدامی شرکت نمی‌کنی! Confused

من اولا نمی‌فهمم به بقیه چه ربطی داره زندگی خصوصی دیگران و دوما واقعا نمی‌فهمم این تعادل یعنی چی؟ چرا وقتی می‌دونی خاموش کردن موبایل و جلوگیری از صحبت‌های بیهوه برات مفیدتره باید به خاطر دیگران روشنش کنی یا مثلا وقتی کاری مهم‌تر از مهمونی رفتن داری به زور بری چهار ساعت اونجا بشینی و حرض بخوری تا بهت نگن ضداجتماعی! به نظر من این تعادل یه دام بزرگه که می‌گه تو می‌تونی همه خرگوش‌های زندگی (علم، تخصص، پول، ازدواج، تفریح، تعطیلات و...) رو به صورت موازی و با حفظ کیفیت توی همشون در اختیار داشته باشی! اما به نظر من چنین چیزی ممکن نیست، واسه رسیدن به یه هدف خاص باید خیلی چیزهارو کنار گذاشت و حذف کرد، باید تاوان داد!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015 , nina69 , jazana , The BesT , delete4all , *tarannom* , SepidehP , codin , Iranian Wizard , fo-eng , Hopegod , 10:30 , khayyam
ارسال: #۳۶۱۸۲
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۲:۲۰ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  ....تک بعدی....
بنظر من تک بعدی بودن خیلی چیز خوبی نیس. من خودم در برهه ای از زندگی م تک بعدی بودم. مسئله اینه که ممکنه شما الان میگی باید N سال فلان کار رو بکنم . اما بعد از n سال میبینی که ای دل غافل؛ از فلان مسائل که نیاز بوده واست بازموندی.
هر چند من احساس میکنم توی این گیر و دار جامعه ی ما، یسری آدما شما رو توی یه تورنمت ناخواسته وارد میکنند. مثلا، میگن ای وای فلان موقعیت شغلی یا درسی رو چرا شوت کردی رفت!؟ تو الان با این کارت m سال از زندگی عقب افتادی. از فلانی و فلانی عقب افتادی. من نمیدونم مگه زندگی مسابقه سرعته؟!
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: The BesT , delete4all , Milestone , stateless , SepidehP , codin
ارسال: #۳۶۱۸۳
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۱:۱۵ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
با اینکه میشه برای بعضی از قسمت های کنکور دست و پا شکسته یه فلسفه ای پیدا کرد اما من نمیفهمم فلسفه ندادن کاغذ چرک نویس و زمان خیلی کم برای حل سوالات چیه؟! یعنی مثلا کسی که تو حاشیه کاغذ سوالاشو حل می کنه دانشجو/دانش آموز بهتریه؟ یا سازمان سنجش میخواد بگه چقدر خفنه که این همه سوال میده و وقت کم میده؟!


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: moslem73421 , delete4all , gogooli , SepidehP
ارسال: #۳۶۱۸۴
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۱:۲۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۰۱:۴۲ ق.ظ، توسط The BesT.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بنظر من تک بعدی بودن تو یه مدت زمانی برای رسیدن به هدف خاصی خیلی خوبه. ولی بعضیها کلا در تمام زندگیشون تک بعدی هستن .کار مهمی هم انجام نمیدن که بگی موفقیتهای خاصی داشتن .کلا شخصیتشون اجتماعی نیست که اینجور خوب نیست
من یه زمانی خودم را محدود کرده بودم از خیلی آدمها. که البته باعث دلخوری براشون شده بود ولی اینقدر برام اون هدف مهم بود که حاضر نبودم رهاش کنم .با چندنفر هم رفاقتم بهم خورد و حتی به من برچسبهای نامناسبی زدن ولی برام مهم نبود.حالا که به اون هدف رسیدم از حسادتشون باز هم محلم نمیذارن .خخخخ ولی باز هم برام مهم نیست.
بنظرم ارزششو داره که برای رسیدن به خواستتون از خیلی جوانب بگذرید.ولی خدایی دوماه گوشی خاموش خیلی زیاده .حداقل سایلنت کنید و آخر شبها برید یه سر بزنید. شاید یه بنده خدا کاری باهاتون داشت

(۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  با اینکه میشه برای بعضی از قسمت های کنکور دست و پا شکسته یه فلسفه ای پیدا کرد اما من نمیفهمم فلسفه ندادن کاغذ چرک نویس و زمان خیلی کم برای حل سوالات چیه؟! یعنی مثلا کسی که تو حاشیه کاغذ سوالاشو حل می کنه دانشجو/دانش آموز بهتریه؟ یا سازمان سنجش میخواد بگه چقدر خفنه که این همه سوال میده و وقت کم میده؟!

خب وقت کم برای اینه که مهارت فرد و مدیریتش تو پاسخ دادن به سوالها سنجیده بشه. چرک نویس را نمیدونم. Smile)
تو دانشگاهها موقع امتحان میگن چرک نویس خودمون میدیم.اخر آزمون هم بهمون میگفتن حتما بندازید سطل زباله بعد از آزمون بیرون برید.بخاطر اینکه ممکنه کسی ببردش و برای آزمون بعدی یکسری تقلب روش بنویسه .آزمون بعد با مهارت بیاردش سرجلسه و اونها نمیفهمن این چرک نویس تازه دادن بهش یا از قبل بوده.

اینو دانلود کنید حاجی فیروز. شاد بشید Smile


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , SepidehP , ele
ارسال: #۳۶۱۸۵
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۲:۴۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۰۲:۴۰ ق.ظ، توسط Happiness.72.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
باز من سوال درسی پرسیدم اینجا
دیگه کنکوری هستیم ما پس ببخشید به بزرگی خودتون
۶۰۰ مساله کدوم سوالاتش مهمه ؟ !

گفتم دمه عیدیه یه شوخی کرده باشم
بی مزه هم خودتونید :-)

...Let it Go
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Hopegod
ارسال: #۳۶۱۸۶
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۰۵ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چرا استادا یادشون میره نمره رو ثبت دائم کننHuh

یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: shahlaj
ارسال: #۳۶۱۸۷
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۳۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۴۴ ق.ظ، توسط *tarannom*.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  بعضی اوقات که باید یه کار مهمی رو انجام بدم، تصمیم می‌گیرم گوشیم رو مثلا به مدت دو ماه کلا خاموش کنم، اینترنتم رو قطع کنم و برم یه جای خیلی ساکت، چون همیشه بهترین کارهایی که تو عمرم کردم و بیشترین بازدهی‌هایی که داشتم زمان‌هایی بود که این چیزهارو از خودم دور کردم. بعد کاملا حس کردم که به دور از این عوامل حاشیه‌ای اون کاری رو که بقیه افراد تو سه ماه انجام می‌دادن رو می‌تونم تو کسری از اون زمان (مثلا یک ماه) و حتی خیلی باکیفیت‌تر انجام بدم و این خیلی به آدم حس قدرتمند بودن می‌ده، چون می‌فهمه چقدر فرصت‌ها زیادتر می‌شن؛

ولی بعدش از طرف آشناها با این انتقاد (یا احتمالا نصیحت) مواجه می‌شم که باید تو زندگیت تعادل برقرار کنی!
مثلا تو کارت رو بکن ولی چه اشکالی داره گوشیت روشن باشه یا حداقل یه زمانایی بری تعطیلات یا به احترام x و y این مهمونی رو می‌اومدی یا حتی اینکه دیر چک کردن ایمیلت نشونه بی‌احترامیه و... سعی کن تو زندگیت تَک بُعدی نباشی! یا حتی بدون اینکه به نحوه تفکر آدم آگاه باشن خیلی بهم این انتقاد می‌شه که تو چرا همش به فکر درسی و مثلا دنبال شغل ثابت و دولتی نیستی و تو آزمونای استخدامی شرکت نمی‌کنی! Confused

من اولا نمی‌فهمم به بقیه چه ربطی داره زندگی خصوصی دیگران و دوما واقعا نمی‌فهمم این تعادل یعنی چی؟ چرا وقتی می‌دونی خاموش کردن موبایل و جلوگیری از صحبت‌های بیهوه برات مفیدتره باید به خاطر دیگران روشنش کنی یا مثلا وقتی کاری مهم‌تر از مهمونی رفتن داری به زور بری چهار ساعت اونجا بشینی و حرض بخوری تا بهت نگن ضداجتماعی! به نظر من این تعادل یه دام بزرگه که می‌گه تو می‌تونی همه خرگوش‌های زندگی (علم، تخصص، پول، ازدواج، تفریح، تعطیلات و...) رو به صورت موازی و با حفظ کیفیت توی همشون در اختیار داشته باشی! اما به نظر من چنین چیزی ممکن نیست، واسه رسیدن به یه هدف خاص باید خیلی چیزهارو کنار گذاشت و حذف کرد، باید تاوان داد!
منم خیلی با فوضولیای بقیه مشکل دارم.کلا از روزی چشم باز میکنه ادم تا وقتی میخوان بزارنش تو قبر یه عده ی کثیییری مدام دارن دخالت میکنن تو کارات و اظهار نظر بیجا میکنن. یعنی من چننددد بار قشششنگ دیگه گفتم تو روشون من از اینکه کسی دخالت کنه تو امور زندگیم متنفرم منتهی اصلا نمیفهمن اینا.چون اونقدر اعتماد به نفسشون بالاست که فکر میکنن با اونا نیستی.
از وقتی ادم میفهمه زندگی چیه و میخواد اهداف شخصیشو دنبال کنه همین ادمای دخالت گر شروع میکنن کارشونو:::
چرا فلان رشته نمیری این رشته اینه اون رشته اونه،بعد که میری یونی ،چرا اینقدر درس میخونی چرا گوشیت خاموشه چرا روشنه چرا تو تلگرام انلاینی چرا افلاینی چرا عکس پروفایلت اینکه مگه چی شده؟؟؛ بعد پس کی ازدواج میکنی ، تا کی میخوای مجرد باشی ،فلانی چش بود ،فلانی چش نبود،بعد که ازدواج کردی چرا شوهرت یا زنت اینجوریه چرا اونجوریه چرا کارش اینه چرا یواش سلام میکنه چرا بلند حرف میزنه چرا تو خونست چرا فلان جا بود چرااااا.خب بعدش کی بچه دار میشی،دور شد دیگه،بعدش:خب بچه گناه داره پس کی دومین بچه رو میاری،تا کی باید این بچه تنها بمونه.این دوستان فوضول تا بدبختت نکنن و به این مرحله نرسوننت ول نمیکنن،بعدم که چرا به بچه ها نمیرسی و سر کار میری و فلان و بهمان....یه چند سالی لول فوضولیشونو میارن پایین.بعد دوباره شروع میشه واسه بچت همون روالی که واسه خودت در پیش گرفتنو ادامه میدن. البته خیییلییی بیشتر از اینا دخالت میکننا من خیلی مختصر گفتم.چرا اینجا نرفتیو چرا اونجا نیومدیو تا خرید خونه و ماشین و....... اصلا بیکار نمیشینن.
بعدم که عزراییل میاد جون ادمو میگیره اینا هنوز دارن اظهارن نظر میکنن که فلان جا خاک کنیدو اونجا خاک نکنیدو اینجا اله و بله و جیمبله.
واقعا بعضی وقتا فکر میکنم چطوری یه عده اییینقدررررر میتونن دخالت کنن تو کاراری بقیه و اینقدر اظهار نظر بیجا کنن. من که خودم اصلا نمیتونم. حتی به خودم اجازه نمیدم از کسی به جز پرسیدن حال و احوالش چیز دیگه ای سوال کنم ،اونوقت یه عده ادم نشستن شغل شریفشون فوضولیه.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Milestone , nlp@2015 , shahraz , SepidehP
ارسال: #۳۶۱۸۸
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۲:۱۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی ----- که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی

شعر کامل:‌
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: elhamgh , delete4all , stateless
ارسال: #۳۶۱۸۹
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۲:۳۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۰۵ ق.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط:  چرا استادا یادشون میره نمره رو ثبت دائم کننHuh
به نظرم یکی از پستاتون نوشته بودید که استاد هستید.
حتما شما نبودید و اشتباه میکنم.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۶۱۹۰
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۱:۰۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۳۰ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط:  به نظرم یکی از پستاتون نوشته بودید که استاد هستید.
حتما شما نبودید و اشتباه میکنم.
نه دانشجوعم :دی

یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۶۱۹۱
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۷:۲۷ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چند روز پیش به دلیل عجله و خستگی، تاکسی دربست گرفتیم. آقای راننده که کنار خیابون منتظر مسافر بود شروع کرد به دردِدل کردن. میگفت از صبح منتظر مسافرم. دیگه کسی تاکسی نمیخواد! از وقتی این اَپ ها اومدن و قیمت به نسبت مناسبی هم دارن دیگه مردم کمتر میرن سراغ آژانس یا تاکسی های گذری. میگفت راننده ها کلی اعتراض کردن ولی به جایی نرسیده. میگفت خود شما هم باشید وقتی یه راننده بگه ۱۰ تومن یکی ۸ تومن، حتما با اون ۸ تومنیه میرید. کاری ندارید که قیمت اصلی چنده. میگفت ما که دستمون به جایی نمیرسه. میگفت بالاخره خرج زندگی باید دربیاد...

نمیدونم چه راهی هست برای این راننده تاکسی هایی که نه خطی هستند که درآمد ثابت داشته باشند و نه شخصی، که بتونند با اون اپلیکیشن کار کنن.


من رشته ام رو خیلی دوست دارم. این حرف رو شاید نزدیکانم که از جزئیات زندگیم با خبرن خیلی بهتر درک کنند که صرفاً یه حرف نیست. ولی وقتی میبینم تکنولوژی و تغییراتی که به تبع اش به وجود میاد چی به سر عده ای میاره خیلی ناراحت میشم. قبول دارم که کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید، زندگی رو آسون کرده و قطعاً نیاز به ارتقاء اطلاعات و دانش داره و همه باید خودشون رو با شرایط جدید وفق بدن ولی اون پیرمرد و پیرزنی که هیچی از این دنیای جدید سر درنمیارن تکلیفشون چیه؟


تو این مثالی که زدم، حرفم جدای از بحثِ جریانِ آزادِ اطلاعات و ایجاد رقابت برای رسیدن به حداقلِ قیمته. احتمالاً میشه گفت که تاکسی های گذری باید قیمتشون رو کاهش بدن و ... ولی مسئله ی در دسترس بودن و سایر مزایایی که نرم افزارها دارن باعث میشه همیشه چند قدم جلوتر باشند و اونایی که مستقل کار میکنن ضرر کنن.


امیدوارم منظور رو رسونده باشم. بیشتر دنبال یه راهکار برای اونایی هستم که خارج از فضای تکنولوژی های جدید فعالیت دارن.

بی ما تو به سر بری همه عمر...
من بی تو گمان مبر که یکدَم...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: nlp@2015 , Hopegod
ارسال: #۳۶۱۹۲
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۰۷:۵۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۰۷:۲۷ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط:  چند روز پیش به دلیل عجله و خستگی، تاکسی دربست گرفتیم. آقای راننده که کنار خیابون منتظر مسافر بود شروع کرد به دردِدل کردن. میگفت از صبح منتظر مسافرم. دیگه کسی تاکسی نمیخواد! از وقتی این اَپ ها اومدن و قیمت به نسبت مناسبی هم دارن دیگه مردم کمتر میرن سراغ آژانس یا تاکسی های گذری. میگفت راننده ها کلی اعتراض کردن ولی به جایی نرسیده. میگفت خود شما هم باشید وقتی یه راننده بگه ۱۰ تومن یکی ۸ تومن، حتما با اون ۸ تومنیه میرید. کاری ندارید که قیمت اصلی چنده. میگفت ما که دستمون به جایی نمیرسه. میگفت بالاخره خرج زندگی باید دربیاد...

نمیدونم چه راهی هست برای این راننده تاکسی هایی که نه خطی هستند که درآمد ثابت داشته باشند و نه شخصی، که بتونند با اون اپلیکیشن کار کنن.


من رشته ام رو خیلی دوست دارم. این حرف رو شاید نزدیکانم که از جزئیات زندگیم با خبرن خیلی بهتر درک کنند که صرفاً یه حرف نیست. ولی وقتی میبینم تکنولوژی و تغییراتی که به تبع اش به وجود میاد چی به سر عده ای میاره خیلی ناراحت میشم. قبول دارم که کارآفرینی و ایجاد مشاغل جدید، زندگی رو آسون کرده و قطعاً نیاز به ارتقاء اطلاعات و دانش داره و همه باید خودشون رو با شرایط جدید وفق بدن ولی اون پیرمرد و پیرزنی که هیچی از این دنیای جدید سر درنمیارن تکلیفشون چیه؟


تو این مثالی که زدم، حرفم جدای از بحثِ جریانِ آزادِ اطلاعات و ایجاد رقابت برای رسیدن به حداقلِ قیمته. احتمالاً میشه گفت که تاکسی های گذری باید قیمتشون رو کاهش بدن و ... ولی مسئله ی در دسترس بودن و سایر مزایایی که نرم افزارها دارن باعث میشه همیشه چند قدم جلوتر باشند و اونایی که مستقل کار میکنن ضرر کنن.


امیدوارم منظور رو رسونده باشم. بیشتر دنبال یه راهکار برای اونایی هستم که خارج از فضای تکنولوژی های جدید فعالیت دارن.
اتفاقا من هم امروز کمی راجع به این موضوع فکر میکردم.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Hopegod , stateless
ارسال: #۳۶۱۹۳
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۳۴ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...



زندگی ۲۴ سالۀ من یک چیز رو خیلی خوب بهم یاد داد.
اینکه پدر و مادر تنها کسانی هستند که حتی با وجود اختلاف نظرهای زیاد و تفاوت زیاد افکار و رویۀ زندگی، باز هم تمامِ خودشون رو فدای تو می کنند، تا تو خوب و خوشبخت باشی.
_________________________________
روز مادر مبارک Heart
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Hopegod , Iranian Wizard , razani.n , stateless , ele , tohidi4503
ارسال: #۳۶۱۹۴
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۳۶ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
به نظر من این اپلیکیشنها ب نفع مردم تهرانه چون تهران شلوغه ب همین خاطر همیشه همون بوده ک وقتی چیزی سودمندتره مردم ب سمت اون میرن و اینو نمیشه جلوشو گرفت. تو خیلی از مشاغل دیگه هم همین چیزا هست. مردم باید خودشونو وفق بدن اگرنه دولت ک کاری نمیکته. دولت میاد کمک کنه من که مثلا مهندسم شغلی در شان خودم داشته باشم. نه . اون پیرمرد بنده خداهم باید یه کاری بکنه یا باید کمتر کرایه بگیره یا نقل مکان کنه به یه شهر کوچیک. اگر میشد تمام راننده تاکسیای تهران همشون تحت نظر این اپ فعالیت کنن اینجوری نمیشد . هر راننده نسبت ب محل زندگیش مثل شبکه ی سلولی تلفن همراه تو یه ناحیه کار میکرد. حالا ی عده ماشینشون قدیمیتره یه عده سریعتر جدیدتره اینا هم میتونست قیمتارو تغییر بده. من خودم تهرانی نیستم فقط تو اخبار دیدم کلا این اپ چیه. در حدی ک فهمیدم نظر دادم همین.

در پی یافتن خویش گم شدم.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: stateless
ارسال: #۳۶۱۹۵
۲۸ اسفند ۱۳۹۵, ۱۰:۴۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۰:۵۶ ب.ظ، توسط codin.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۷ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  بعضی اوقات که باید یه کار مهمی رو انجام بدم، تصمیم می‌گیرم گوشیم رو مثلا به مدت دو ماه کلا خاموش کنم، اینترنتم رو قطع کنم و برم یه جای خیلی ساکت، چون همیشه بهترین کارهایی که تو عمرم کردم و بیشترین بازدهی‌هایی که داشتم زمان‌هایی بود که این چیزهارو از خودم دور کردم. بعد کاملا حس کردم که به دور از این عوامل حاشیه‌ای اون کاری رو که بقیه افراد تو سه ماه انجام می‌دادن رو می‌تونم تو کسری از اون زمان (مثلا یک ماه) و حتی خیلی باکیفیت‌تر انجام بدم و این خیلی به آدم حس قدرتمند بودن می‌ده، چون می‌فهمه چقدر فرصت‌ها زیادتر می‌شن؛

ولی بعدش از طرف آشناها با این انتقاد (یا احتمالا نصیحت) مواجه می‌شم که باید تو زندگیت تعادل برقرار کنی!
مثلا تو کارت رو بکن ولی چه اشکالی داره گوشیت روشن باشه یا حداقل یه زمانایی بری تعطیلات یا به احترام x و y این مهمونی رو می‌اومدی یا حتی اینکه دیر چک کردن ایمیلت نشونه بی‌احترامیه و... سعی کن تو زندگیت تَک بُعدی نباشی! یا حتی بدون اینکه به نحوه تفکر آدم آگاه باشن خیلی بهم این انتقاد می‌شه که تو چرا همش به فکر درسی و مثلا دنبال شغل ثابت و دولتی نیستی و تو آزمونای استخدامی شرکت نمی‌کنی! Confused

من اولا نمی‌فهمم به بقیه چه ربطی داره زندگی خصوصی دیگران و دوما واقعا نمی‌فهمم این تعادل یعنی چی؟ چرا وقتی می‌دونی خاموش کردن موبایل و جلوگیری از صحبت‌های بیهوه برات مفیدتره باید به خاطر دیگران روشنش کنی یا مثلا وقتی کاری مهم‌تر از مهمونی رفتن داری به زور بری چهار ساعت اونجا بشینی و حرض بخوری تا بهت نگن ضداجتماعی! به نظر من این تعادل یه دام بزرگه که می‌گه تو می‌تونی همه خرگوش‌های زندگی (علم، تخصص، پول، ازدواج، تفریح، تعطیلات و...) رو به صورت موازی و با حفظ کیفیت توی همشون در اختیار داشته باشی! اما به نظر من چنین چیزی ممکن نیست، واسه رسیدن به یه هدف خاص باید خیلی چیزهارو کنار گذاشت و حذف کرد، باید تاوان داد!

من در مورد شما نمیتونم نظر بدم. ولی من شخصا از بعد اجتماعی کلا آدم درونگرایی هستم و بهترین کارهام را زمانی انجام میدم که برم توی غار تنهایی ام. بالای ۷۰ درصد جامعه برونگرا هستند. از طرفی هم برونگراها به دلیل همون ذات برونگراییشون یک مقداری هم judgemental رفتار میکنن و طرز زندگی خودشونو به همه تعمیم میدن بنابراین یک جور جلوه میکنه که انگار فرد درونگرا با تمام دنیا فرق داره. علتش این نیست که آدم های برونگرا آدم های بدی باشن علتش اینه که بیشترشون درک نمیکنن که ممکنه یک سری آدم یک جور دیگری از زندگی را ترجیح بدن و در عین حال نه افسرده باشن نه ضد اجتماعی.
دنیا برای برونگرا ها طراحی شده. کتاب خوندن و نوشتن حق نداره استراحت و تفریح به حساب بیاد! تفریح یعنی به مهمونی رفتن. صحبت های کوتاه و روزمره (small talk) اساس ارتباطات اجتماعی شده در حالی که درونگراها دوست دارن در مورد موضوعات عمیقی که واقعا اهمیت داره به صورت برنامه ریزی شده با خروجی مشخص صحبت کنن.
زندگی برای بیشتر آدم ها مسیری هست که باید بگذره یعنی گذروندنش یا شاد گذروندنش (شادی های ظاهری) موفقیت حساب میشه اما درونگراها معمولا دنبال یک معنی و هدف برای زندگی هستند و به همین دلیل وقتی پیداش میکنن دسته بزرگی از موضوعات براشون بی معنا میشه. همین براشون زمینه ساز اضطراب میشه چون تبدیل به آدم هایی میشه که با تمام آدم های اطرافشون متفاوت هستند. هیچکسی درکشون نمیکنه. برچسب میخورن و هیچ پشتیبانی ندارن. گاهی آرزو میکنن کاش مثل بقیه زندگی و تفکراتشون اینقدر جدی نبود ولی باز وقتی شب میخوان بخوابن نمیتونن تحمل کنن که زندگیشون همینقدر ساده و "بی معنا" بگذره.
بیشتر آدم های برونگرایی که دیدم یک جوری طرفدار شاد زندگی کردن بر محوریت خود بودن در عین حال انگشت شمار آدم های درونگرایی که میشناسم (گاندی مثلا) شادی را در شاد بودن همه آدم ها(نوع بشر) میدیدن حتی اگر خودشون سختی هایی (در ظاهر) را تحمل کنن.

(۲۸ اسفند ۱۳۹۵ ۱۲:۲۰ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط:  
(27 اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  ....تک بعدی....
بنظر من تک بعدی بودن خیلی چیز خوبی نیس. من خودم در برهه ای از زندگی م تک بعدی بودم. مسئله اینه که ممکنه شما الان میگی باید N سال فلان کار رو بکنم . اما بعد از n سال میبینی که ای دل غافل؛ از فلان مسائل که نیاز بوده واست بازموندی.
هر چند من احساس میکنم توی این گیر و دار جامعه ی ما، یسری آدما شما رو توی یه تورنمت ناخواسته وارد میکنند. مثلا، میگن ای وای فلان موقعیت شغلی یا درسی رو چرا شوت کردی رفت!؟ تو الان با این کارت m سال از زندگی عقب افتادی. از فلانی و فلانی عقب افتادی. من نمیدونم مگه زندگی مسابقه سرعته؟!

تک بعدی بودن خیلی بده ولی توی جامعه ما بقیه میخوان ابعادت را تعریف کنن. آقا یکی مهمونی و پارتی و گردش رفتن براش بعد حساب نشه باید کیو ببینهSmile
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: razani.n , Milestone , nlp@2015 , Hopegod , The BesT , shahlaj , sss , crevice


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۴۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۱۹,۹۹۰ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۷ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۷۸۷ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۱ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۰ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۲۹ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close