زمان کنونی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۲:۲۳ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۲۹۷۱
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۱۲:۴۱ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۰۲ ق.ظ، توسط ستاره ی صبح.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۴ مهر ۱۳۹۵ ۰۷:۳۷ ب.ظ)ana9940 نوشته شده توسط:  
(04 مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۰۸ ق.ظ)ستاره ی صبح نوشته شده توسط:  هیچ درکی از اتفاق امروز ندارم .........
طرف می گه کارت خوبه ها اما زیادی مهربونی زیر ابت رو می زنن
می گم یادتون رفته بخاطر چی اومدم بیرون؟گفتم اشتباه می کنید و فقط هستم تا ثابت کنم درست گفتم
می گه اره ولی تقصیر خودت بود چرا به فلانی یاد دادی به تو چه ربطی داره ته اشم کار خودت بود من که قدرت تشخیصم رو از دست ندادم اونم اومده کلی پشت سرت بد گفته که فقط دزدی اطلاعات می کنه و این کار منم نمونه اشه واسه همین وقتی گفتی این از نظرت اشتباه اس گارد گرفته بودن که باعثش این بوده اون موقع بررسی نکرده بودم
می گم:افلانی گفته مطمئنید؟
می گه: اگه بدونی دیگه چی گفته این چشای گرد شده ات می شه شبیه توپ والیبال می شه
و می خنده
بعد جدی می گه: برگرد سرکارت
این بدترین بدترین دعوت مجدد به کار بود
چقدر فک کرده بودم که اگه قرار شد برم چی بگم ولی عین منگولا فقط نگاه کردم واقعا نمی فهممشون
من اصلا طرف نمی شناختمش درست اصلا مال بخش ما نبود فقط قرار بود کارشو بررسی کنم کارش فاجعه بود اصلا هیچیش درست نبود انقدر گفت من اگه کارمو از دست بدم فلان می شم منم خیرسر خواستم نون کسی رو نبرم کمکش کردم و هرچی می دونستم نمی دونستم گفتم بهش کار خودم چند برابر شد ته اشم دیدم نمی تونه چقدر وقت گذاشتم ک کار تموم شه تا مثلا بعد درست یاد بگیره اما الان هیچ درکی ندارم که طرف این حرفا رو برای چی گفته؟ که چی بشه مثلا؟ هنوزم نمی فهمم خنگم بد توی این موضوع
لعنت به هرچی بی خوابی و سردرده
این جور اتفاقات متاسفانه در همه ی شرکت ها وجود داره و یا حداقل من از خیلی ها شنیدم که در موقعیت های مشابه شما قرار گرفتن در سرکار و حتی دیدم و به قول شما هیچ درکی ندارم که چرا افراد این جور رفتارها رو دارند. آدمایی که سن و سالی دارن و مثلا جزو قشر فرهیخته ! هستیم. بعضی ها به شدت کوچکتر از سن عقلی شون رفتار می کنند، چه در موقعیت شغلی و چه در دانشگاه!
کاش بزرگ می شدیم! می فهمیدیم! قضاوت نمی کردیم! انتظار بیش از حد از بقیه نداشتیم! منطقی برخورد می کردیم! به کسی تحقیر نمی کردیم!
چیزی که درکش نمی کنم اینکه طرف هیچ سودی براش نداشته برنامه ایی رو که نوشتم که کمکش کنم وظیفه اش رو انجام بده رو برده گفته ببینید این از برنامه من دزدی کرده ............
نمی دونم یه مدلی شده که انسانی برخورد کردن تاوان داره انگاریSad

(۰۴ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط:  
(31 شهریور ۱۳۹۵ ۰۱:۰۷ ق.ظ)Behnam‌ نوشته شده توسط:  شما کلاً قضیه رو نگرفتید. کاربر gogooli شریف درس نمی‌خونه که شما برداشت کردید شریفی بودنش رو به سر اون که بهشتی خونده می‌زنه. ضمناً جوابی که اون شخص داده کاملاً حکایت از تازه به دوران رسیدگی‌ش داره چون هر کسی که با محیط آکادمیک آشنایی داشته باشه، حالا نه حتماً چار تا مقاله داشته باشه، صرفاً دو تا ایمیل هم رد و بدل کرده باشه متوجه میشه که اون جور جواب دادن اصلاً صحیح نیست و هر کسی باشه ناراحت می‌شه.

اتفاقا برعکس، تازه به دوران رسیده اونایی هستن که انتظار دارن همه چیزو دو دستی تقدیمشون کنن. چند وقت پیش یه ابزاری میخواستم و به نویسنده مقاله ایمیل زدم، خیلی محترمانه برگشت گفت نمیدم، ولی اینا هستن شاید به کارت بیاد. جالب اینجاست که بقیه ی نویسنده ها رو هم CC کرد که در جریان باشن. تازه ازم پرسید که دقیقا دنبال چی هستی شاید بتونم بیشتر کمکت کنم و اتفاقا هم کرد. ولی ابزار اولیه رو هر کاری کردم نداد که نداد. منم اصلا ناراحت نشدم.

اصلا open source یه انقلاب بود بر علیه اعتقاد شما
علم با این دیدگاه هیچوقت وسعتی پیدا نمی کنه

من سالهای سال مردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو می توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟

قیصر امین پور
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: gogooli , jazana , Behnam‌
ارسال: #۳۲۹۷۲
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۱:۱۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۹ ق.ظ، توسط blackhalo1989.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
و این نسبت طلایی شیطون بلا:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva , Ametrine , Skyrim
ارسال: #۳۲۹۷۳
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۱:۱۴ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
یکی دوتا از بچه های این تاپیک که امسال به مشهد مقدس مشرف شدن دعا کردن منم امسال بشه که برم ،
خواستم بگم دعاتون براورده شد و خیلی ممنون از دعاتون Heart چون من بعد از چندین سال (خیلییییی سال خیلییییی) به صورت خیلی اتفاقی و باور نکردنی قسمت شد که برم اصلا تمام مسیرش فقط معجزه بود و همش احساس میکنم خوابم .
چقدددررررررر احساس ارامش عمیقی دارم و چقدر زود دلم تنگ شده برای اونجا و چقدر خوشحالم برای براورده شدن خیلی از ارزوهام Heart

هدفتان رسیدن به ماه باشد تا اگر از دستش دادید در میان ستارگان فرود بیاید !
(لس براون)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: jazana , Menrva , stateless , RASPINA , ستاره ی صبح
ارسال: #۳۲۹۷۴
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۸:۳۸ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۹:۱۳ ق.ظ، توسط Menrva.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۶ ق.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط:  فک کنم قانون پارکینسون علاوه بر عملکرد سازمانی توی اعمال شخصی هم درست باشه . . .
تقریبا میتونه درست باشه.. اما قانون پاره تو ،مناسب ترمیتونه باشه برای اعمال شخصی..

(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۴ ق.ظ)sara9009 نوشته شده توسط:  یکی دوتا از بچه های این تاپیک که امسال به مشهد مقدس مشرف شدن دعا کردن منم امسال بشه که برم ،
خواستم بگم دعاتون براورده شد و خیلی ممنون از دعاتون [تصویر:  heart.gif] چون من بعد از چندین سال (خیلییییی سال خیلییییی) به صورت خیلی اتفاقی و باور نکردنی قسمت شد که برم اصلا تمام مسیرش فقط معجزه بود و همش احساس میکنم خوابم .
چقدددررررررر احساس ارامش عمیقی دارم و چقدر زود دلم تنگ شده برای اونجا و چقدر خوشحالم برای براورده شدن خیلی از ارزوهام [تصویر:  heart.gif]
چه خوبها دعاشون براورده شدBlush خیلییی خوشحالم برااااااتHeart زیااااارتتتتتتتتت قبوووووووووووولHeart.

(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۳ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  و این نسبت طلایی شیطون بلا:

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
چقدرخوبهههه...

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: blackhalo1989 , sara9009 , ستاره ی صبح
ارسال: #۳۲۹۷۵
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۵:۰۳ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۸ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  چه خوبها دعاشون براورده شدBlush خیلییی خوشحالم برااااااتHeart زیااااارتتتتتتتتت قبوووووووووووولHeart.

مرسی عزیزم Heart
در تمام زندگیم دوستی بهتر و پاک تر و مهربون تر و دوست داشتنی تر از تو ندیدم Heart
بعضی ادم ها بی شیله پیله اند ، بی هیچ پیچیدگی ، دوست دارند چون دلشان می گوید ، دوست دارند چون گل وجودشان از عشق است
به همین اسانی ، به همین اسودگی...
نه سیاست این زمانه را حفظند نه طریق شکستن می دانند و نه خیانت سرشان می شود
نمیتوانند لحظه ای بیش ، دل چرکین باشند
از هر کسی که دلشان را می شکند ، زود یادشان می رود ، زود فراموش می کنند ....
لبخند که بزنی باز همانی می شوند که بودند،
وجودشان همان خوشبختی است....
همه اینا چیزایی بود که من از تو فهمیدم مینروای عزیزم . فقط کاش نزدیک بودی Smile

هدفتان رسیدن به ماه باشد تا اگر از دستش دادید در میان ستارگان فرود بیاید !
(لس براون)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva , ele
ارسال: #۳۲۹۷۶
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۷:۱۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
بعضی اشتباهات رو به خاطر این مرتکب میشیم که خیلی شیرین اند! یعنی خودمون میدونیم چی میکنیما , ولی ترجیح میدیم که اشتباه شیرین کنیم تا راه درست ولی تلخ رو بریم

راهی به انتها هست؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , fo-eng , nlp@2015 , mahyamk
ارسال: #۳۲۹۷۷
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۰۷:۳۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دل‌شوره ای دارم، گمانم ماهی سرخی
در عمق دریائی به قلابی نظر دارد ...
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA
ارسال: #۳۲۹۷۸
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۱۱:۰۱ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۰۳ ب.ظ، توسط Menrva.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۵:۰۳ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط:  
(05 مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۸ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  چه خوبها دعاشون براورده شدBlush خیلییی خوشحالم برااااااتHeart زیااااارتتتتتتتتت قبوووووووووووولHeart.

مرسی عزیزم Heart
در تمام زندگیم دوستی بهتر و پاک تر و مهربون تر و دوست داشتنی تر از تو ندیدم Heart
بعضی ادم ها بی شیله پیله اند ، بی هیچ پیچیدگی ، دوست دارند چون دلشان می گوید ، دوست دارند چون گل وجودشان از عشق است
به همین اسانی ، به همین اسودگی...
نه سیاست این زمانه را حفظند نه طریق شکستن می دانند و نه خیانت سرشان می شود
نمیتوانند لحظه ای بیش ، دل چرکین باشند
از هر کسی که دلشان را می شکند ، زود یادشان می رود ، زود فراموش می کنند ....
لبخند که بزنی باز همانی می شوند که بودند،
وجودشان همان خوشبختی است....
همه اینا چیزایی بود که من از تو فهمیدم مینروای عزیزم . فقط کاش نزدیک بودی Smile
وااااآاااااای سارااآاااااااا ذوووووقققق زدههه شدمممم ابه اب شدمم ساراااجونمممم خجالتماااان دادییی مرسیییئیی عزیزدلممممم تو بیشتررر توخودتتت خیلب خوبب و‌پااآاک و مهربونیی ک منم ایجوری میبینییی توهم بهترین دوستمی دوست داشتنی هستی
ازمانشت ممنونم که دوسد خوبی چون تو بهم داد و واقعا یکی از بهترین دوستامی هیچوقت فکرنمیکردم توی دنیای مجازی بتونم یه دوست خیلی خوب و صاف و صادق و یک رنگ پیداکنم و دوستیم باهاش پایداربمونه
ازته قلبم میگم واقعا یک دل و یک رنگی سارا صافه صاف واقعا بهترین دوستم هستی.
توهم همه اینااااییییی ساراااااجونممممممم ابه ابه اب شدم Blush
انشاا یروز میرسه اونرووووؤووززHeart??Heart

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: sara9009
ارسال: #۳۲۹۷۹
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۱۱:۱۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
میشه طراحان وبرنامه نویس وب مانشتی یه راهنمایی کنید
جایی که دارم براشون سایت میزنم نشریه هم داره
توی نشریه یه مسابقه با طرح جدول حروف الفبا هست
الان نمی دون چه جوری اجراش کنم
منم باید مثل جدولی که خودشون دارن به ازای هر خانه جدول یه text-box بذارم
یا نه برای هر سوال فقط یه text -box عادی بذارم
--- فردا سایت را قراره تحویل بدم نمی دونم چرا عصری ایده برگزاری مسایقه را دادم خستم و کلی از پروژه ام مونده----

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۲۹۸۰
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۱۱:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
جوابِ سوالی را که چند روز پیش، در این تاپیک پرسیده بودم، در تاپیک کناری یافتم.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۲۹۸۱
۰۵ مهر ۱۳۹۵, ۱۱:۴۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ، توسط ۸_۸.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چقدر زندگی ها ناآرام شده و بهم ریخته، تو این چندوقته هر دو سه روز یه بار از خونه یکی از همسایه ها صدای فحش و فحش کاری میاد. یه بار آقا شروع میکنه به فحش دادن یه بار هم خانم. الان دو ساعته یه خانمه داره داد میزنه "حرومزاده"، "آشغال"، "بوق"، "بوق"،... اگه یه آقا اینارو میگفت اینقدر ناراحت نمیشدم که یه زن داره یه همچین حرفی میزنه. گرچه آقا هم بگه باز ناراحتیم ازاین بابته که بالاخره خواهر و مادرمون هم دارن میشنون، همسایه ها دارن میشنون. خیلی بده واقعا، خیلی.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۲۹۸۲
۰۶ مهر ۱۳۹۵, ۱۲:۴۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ب.ظ)۸_۸ نوشته شده توسط:  چقدر زندگی ها ناآرام شده و بهم ریخته، تو این چندوقته هر دو سه روز یه بار از خونه یکی از همسایه ها صدای فحش و فحش کاری میاد. یه بار آقا شروع میکنه به فحش دادن یه بار هم خانم. الان دو ساعته یه خانمه داره داد میزنه "حرومزاده"، "آشغال"، "بوق"، "بوق"،... اگه یه آقا اینارو میگفت اینقدر ناراحت نمیشدم که یه زن داره یه همچین حرفی میزنه. گرچه آقا هم بگه باز ناراحتیم ازاین بابته که بالاخره خواهر و مادرمون هم دارن میشنون، همسایه ها دارن میشنون. خیلی بده واقعا، خیلی.

اونجا کجای تهرانه ؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۲۹۸۳
۰۶ مهر ۱۳۹۵, ۰۲:۱۵ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خب اخرین سوغاتی از شریف هم امروز توی اتاقم رویت شد. دیدم یه دونه ساس داره روی زمین راه میره. فردا با پدرم صحبت کنم ببینم باید خونمونو منفجر کنیم یا این که بفروشیم نقل مکان کنیم؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۲۹۸۴
۰۶ مهر ۱۳۹۵, ۱۰:۲۹ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۳ ق.ظ، توسط Menrva.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۵ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  خب اخرین سوغاتی از شریف هم امروز توی اتاقم رویت شد. دیدم یه دونه ساس داره روی زمین راه میره. فردا با پدرم صحبت کنم ببینم باید خونمونو منفجر کنیم یا این که بفروشیم نقل مکان کنیم؟
سر این ساس نزدیک بود بمیرم البته فکرمیکردم ساس گرفته تختم ساس بوی بدی هم میده چون تختمم بوی بدی میداد منم ب بو خیلی حساسم و کلا حس بویاییم خیلی قویه مث سگا البته کمترازسگConfusedBig Grin برای همین سم کامن خیلی زیاد زدم و شبش ساعت۱:۳۰ حالم بدشد نفسم گرفت نمیتونستم نفس بکشم فقط جیغ میزدم انگار ک توی دریا غرق شده بودم ...جالب اینجاس بیمارستان سمت خونمون رفتیم انگارنه انگار ک یکی داره میمیره با خیال راخت رفتار میکردن میگفتن ما نمیتونیم کاری کنیم...ک با چ سرعتی رفتیم بینارستان دورتر جوری ک نزدیکاش داشتم میمردم مامانم تنفس دهان ب دهان بهم می داد و داشتم جون میدادم نبضم روی ۲۰ بود بدنم یخ کرده بود سنگین شده بودم خیلی سردم بود ب مامانم یجوری میگفتم ک سردمه کلی پتو انداختم روم امابازم سردم بود بااینکه هواگرم بود..تافردا شبش توی اورژانس بودم تا مدتها حالم بد بود واقعا خیلی بد بود بدترین روزای عمرم بود...خدا جونم رودوباره برگردوند.
مث سوسکا هستادیدین ک دارن جون میدن اونجوری شده بودمBig Grin : ))) بیچاره سوسکا حشره ها خیلی گناه دارن.
اما خیلی حس بدیه جون دادن ادمو ببینن .یادم میوفته خیلی ناراحت میشم یه حال بدی میشم.
حواستون باشه سم کامن نزنین که ادم میکشه نمونش خودم. اگرم زدین خیلی خیلی خیلی خیلی کم بزنین اونم در و پنجره ها بازبزارین و خودتونم توی خونه نباشین.
اصن اقا سم کامن نزنین من میترسم خطرناکه خونتون رو‌عوض کنین سمش جوریه که حتی جذب پوست میشه از راه پوست سریع وارد بدن میشه.
این ساس خوناشام کوچولوی زشت Confused الان کل خونتون پخش شده شبا میاد سراغتون : ))) غذاشونُ شبا میل میکنن Confused حواستون باشه Big Grin.

멈추지 말고

My Dream is to fly
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: codin , sara9009 , ستاره ی صبح
ارسال: #۳۲۹۸۵
۰۶ مهر ۱۳۹۵, ۰۲:۳۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۶ مهر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۹ ق.ظ)Menrva نوشته شده توسط:  
(06 مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۵ ق.ظ)codin نوشته شده توسط:  خب اخرین سوغاتی از شریف هم امروز توی اتاقم رویت شد. دیدم یه دونه ساس داره روی زمین راه میره. فردا با پدرم صحبت کنم ببینم باید خونمونو منفجر کنیم یا این که بفروشیم نقل مکان کنیم؟
سر این ساس نزدیک بود بمیرم البته فکرمیکردم ساس گرفته تختم ساس بوی بدی هم میده چون تختمم بوی بدی میداد منم ب بو خیلی حساسم و کلا حس بویاییم خیلی قویه مث سگا البته کمترازسگConfusedBig Grin برای همین سم کامن خیلی زیاد زدم و شبش ساعت۱:۳۰ حالم بدشد نفسم گرفت نمیتونستم نفس بکشم فقط جیغ میزدم انگار ک توی دریا غرق شده بودم ...جالب اینجاس بیمارستان سمت خونمون رفتیم انگارنه انگار ک یکی داره میمیره با خیال راخت رفتار میکردن میگفتن ما نمیتونیم کاری کنیم...ک با چ سرعتی رفتیم بینارستان دورتر جوری ک نزدیکاش داشتم میمردم مامانم تنفس دهان ب دهان بهم می داد و داشتم جون میدادم نبضم روی ۲۰ بود بدنم یخ کرده بود سنگین شده بودم خیلی سردم بود ب مامانم یجوری میگفتم ک سردمه کلی پتو انداختم روم امابازم سردم بود بااینکه هواگرم بود..تافردا شبش توی اورژانس بودم تا مدتها حالم بد بود واقعا خیلی بد بود بدترین روزای عمرم بود...خدا جونم رودوباره برگردوند.
مث سوسکا هستادیدین ک دارن جون میدن اونجوری شده بودمBig Grin : ))) بیچاره سوسکا حشره ها خیلی گناه دارن.
اما خیلی حس بدیه جون دادن ادمو ببینن .یادم میوفته خیلی ناراحت میشم یه حال بدی میشم.
حواستون باشه سم کامن نزنین که ادم میکشه نمونش خودم. اگرم زدین خیلی خیلی خیلی خیلی کم بزنین اونم در و پنجره ها بازبزارین و خودتونم توی خونه نباشین.
اصن اقا سم کامن نزنین من میترسم خطرناکه خونتون رو‌عوض کنین سمش جوریه که حتی جذب پوست میشه از راه پوست سریع وارد بدن میشه.
این ساس خوناشام کوچولوی زشت Confused الان کل خونتون پخش شده شبا میاد سراغتون : ))) غذاشونُ شبا میل میکنن Confused حواستون باشه Big Grin.

اوه اوه چه وضعیتی خداروشکر چیزیتون نشده در نهایت...
آره این سم ها از طریق پوست جذب میشن و برای انسان خطرناکن. کلا میگن وقتی میزنید دو روز خونه نیاین و روتختی و .. هم بعدش کامل شسته بشه به دلیل همون جذب پوستی سم.
خدا رحم کنه ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۴۶۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۱۵۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۶۹ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۴,۸۴۹ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۲ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۳ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۲ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۳۲ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۴۷ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۶۱ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close