(۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۰۸ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: (08 اردیبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۳۳ ب.ظ)clint نوشته شده توسط: این جور نگید ،هیچ کشوری بهتر از مردم خود نمیشود.برعکسش هم صادقه .شما هم جزاین سیستم هستید
شاعر میفرماید در بیابانها اگر صد سال سرگردان شوی بهتر است تا در وطن محتاج نامردان شوی...
"اگر وطنم مرا نمیخواهد من نیز آن را نمیخواهم جهان فراخ است "شکیل ترِ نه؟
اما منظور من ازجمله بالا برداشتی که شما کردید نبودید ،اینکه ما تصور میکنیم ایران کشوری برای زندگی کردن نیست، به این دلیل که ما خواستار زندگی در محیطی امن و آزاد برای پیشرفت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستیم ودر ایران به هرآنچه می خواهیم نمیتوانیم برسیم ،خواسته ای کاملا منطقی است صحبتی که اینجا مطرح میشه این است که چرا موتور این کشور خاموش یا نیمه فعاله ؟انگشت اتهام به سمت کیه؟
یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسف خان مستشار الدوله اشک ریخته باشد؟ نه! چرا؟ چون ایرانی نمیداند او کیست. او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند و به همین جرم سالها در سیاهچال قجری، کتک خورد. شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند. آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت. از این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست
آقای بهنام ما نه تنها رنسانس فکری نداشتیم وهمچون اروپا انقلاب صنعتی نداشیم ونتوانستیم مثل غرب پروسه ای داشته باشیم به سمت مدرینیته ،بلکه هر آنچه که تا به امروز طی کردیم رو هم فراموش کردیم ،در جامعه ای که از سیکل تا دکتری یک مدرک آب میخورد،در هنر ازگمنامی تاشهرت اش به اندازه ی یک فیلم دو دقیقه یی در یوتیوب است، در کار ،ازفقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد ،در سیاست بین زنده باد ومرده بادش ،نصف روز کافی است نباید انتظار بی جا داشت اما همه ما تولید کننده یا حداقل مصرف کننده همچین فرهنگی هستیم." همه ما مقصر هستیم."