انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[Bahar_HS]

سلام دوستان،
یه مشاوره می خوام،لطفا یه مشورت درست و حسابی بدید!در غیر اینصورت از آفاق جان و بقیه دوستان دعوت به عمل می آید!
با اینکه به برنامه نویسی علاقه دارم،ولی چون نتونستم روی مسیر قرار بگیرم،می خوام یه زمینه جدید شروع کنم:"گرافیک تصویری/رسانه های دیجیتالی"....
نظر شما چیه؟؟؟ می خوام اینبار درست شروع کنم و درست ادامه بدم و درست پولدار بشم!

---

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۶ ق.ظ)forooghrahmati نوشته شده توسط:  سلام
من تازه اینجا عضو شدم
راستش ۴ساله ارشد امتحان میدم اما حتی مجاز هم نمیشم
موندم چکار کنم؟؟
حس میکنم به درد هیچی نمی خورم

اجازه نده این حس درونت نفوذ کنه؛اینجا دوستان خیلی خوبی هست که می تونند کمکت کنند؛نقاط ضعفت رو پیدا کن یا حتی زمینه هایی که بهشون علاقه داری....
امیدوارم مسیرت رو پیدا کنی....خیلی زود...

[setarehfb]

[




آققااااااا، فحش میدین!!!!؟؟!!!!!!!!

quote='shayesteNEY' pid='354153' dateline='1431373597']

(۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۱ ق.ظ)همیلا نوشته شده توسط:  

(21 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  ورمه اومودو الدن
آلاهدی ایشلری دوزلدن

یاشا

چی چی میییگوووی
[/quote]

---

حتما منفی میزنی که مجاز. نمیشی. منفی خیلی بده. سفید بذاری بهتره.. عزیزم خیلی ها هستن که چن سال درگیر کنکور هستن. نا امید نباش. رشته ما سخت ترین رشته هست. باز هم تلاش کن. تو میتونی

quote='Bahar_HS' pid='359457' dateline='1431847001']
سلام دوستان،
یه مشاوره می خوام،لطفا یه مشورت درست و حسابی بدید!در غیر اینصورت از آفاق جان و بقیه دوستان دعوت به عمل می آید!
با اینکه به برنامه نویسی علاقه دارم،ولی چون نتونستم روی مسیر قرار بگیرم،می خوام یه زمینه جدید شروع کنم:"گرافیک تصویری/رسانه های دیجیتالی"....
نظر شما چیه؟؟؟ می خوام اینبار درست شروع کنم و درست ادامه بدم و درست پولدار بشم!

---

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۲۶ ق.ظ)forooghrahmati نوشته شده توسط:  سلام
من تازه اینجا عضو شدم
راستش ۴ساله ارشد امتحان میدم اما حتی مجاز هم نمیشم
موندم چکار کنم؟؟
حس میکنم به درد هیچی نمی خورم

اجازه نده این حس درونت نفوذ کنه؛اینجا دوستان خیلی خوبی هست که می تونند کمکت کنند؛نقاط ضعفت رو پیدا کن یا حتی زمینه هایی که بهشون علاقه داری....
امیدوارم مسیرت رو پیدا کنی....خیلی زود...
[/quote]

[NP-Cσмρℓєтє]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۱۷ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  بچه ها این سایته دروغگووووووووووووووو اصلا خوب تشخیص نمیده اونایی که عکس منو دیدن اصلا به قیافه من میخوره ۲۹:|من از زندگی ناامید شدم) یکی بره این سایترو بزن نابودش کنه

ولی یه چیزی جالب بود تشخیص میده که عکس فتوشاپ شده وپیغام میده Couldn’t detect any faces.

ولی این سایتهhttp://www.age-test.com/ دقیق تشخیص داد دستش درد نکنه :دی

خوب پارتی بازی کرده ااا واست

[پوونه]

این درس پایگاه داده چه درس لوس و نچسبیه :| :| :|
یعنی خودم رو میکشم بیشتر از دو ساعت نمیتونم تحملش کنم :|

[پوونه]

من تو خواب نمیدونم چرا همش فیلم میبینم! وقتی بیدار میشم سرم از درد منفجر میشه مثل اینه که کل شب رو بیدار موندم و مغزم همش در حال پردازش اتفاقات بوده.
یعنی داستان هایی که تو خواب میبینم رو بنویسم میتونم یه فیلم نامه نویس مطرح بشم تو دنیا. در این حد داستان های خوابم جذاب و اکشن و پلیسیه

[پوونه]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  پونه بس که داخل مانشت بچه ها ابراز خشانت میکنن به خوابامون هم نفوذ کردهحالا بگو داخل خوابات مجرمی و تحت تعقیب یا نقش پلیس رو داریوای به حالت اگر من سیاه لشکر باشم

انقدر داره این خشانت داره نفوذ میکنه به خواب من که میترسم تو خواب بزنم یکی رو نفله(!) کنم

پلیس آره.
انواع مجرم تو خواب هام هست. مجرم اینترنتی، دزد، سابقه دار، قاتل قتل های زنجیره ای، آدم ربایی، قاچاقچی کوکائین و..
من جرئت ندارم تو سیاهی لشکر باشی. خودت بگو کدوم نقش رو دوست داری بهت بدم؟


جالب اینه من تو خواب هام اصلا نقشی ندارم. فقط همه چی رو میبینم عین یه فیلم

[Bahar_HS]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ب.ظ)پوونه نوشته شده توسط:  من تو خواب نمیدونم چرا همش فیلم میبینم! وقتی بیدار میشم سرم از درد منفجر میشه مثل اینه که کل شب رو بیدار موندم و مغزم همش در حال پردازش اتفاقات بوده.
یعنی داستان هایی که تو خواب میبینم رو بنویسم میتونم یه فیلم نامه نویس مطرح بشم تو دنیا. در این حد داستان های خوابم جذاب و اکشن و پلیسیه

منم همین طورم!
شب،توی خواب،همه ی آدمهایی که در طول روز دیدم،همه ی افرادی که در محیط کار باهاشون ارتباط دارم،بازیگر فیلم هایی که دیدم،آدمهایی که ندیدم،همه رو یه دور می بینیم!
یه مدت که کلاس زبان می رفتم آدمهایی که توی خواب می دیدم غیر ایرانی بودند و انگلیسی صحبت می کردند؛هراز گاهی هم خواب می بینیم یکی از دوستام بهم زنگ می زنه و امتحان پایان ترم رو بهم یادآوری می کنه و هر چقدر داد و فریاد می کنم که بابا!من فارغ التحصیل شدم هیشکی حرفم رو باور نمی کنه! یعنی حتی نمی تونم راحت بخوابم!آخه این چه وضعیه!

[پوونه]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۰ ب.ظ)Bahar_HS نوشته شده توسط:  منم همین طورم!
شب،توی خواب،همه ی آدمهایی که در طول روز دیدم،همه ی افرادی که در محیط کار باهاشون ارتباط دارم،بازیگر فیلم هایی که دیدم،آدمهایی که ندیدم،همه رو یه دور می بینیم!
یه مدت که کلاس زبان می رفتم آدمهایی که توی خواب می دیدم غیر ایرانی بودند و انگلیسی صحبت می کردند؛هراز گاهی هم خواب می بینیم یکی از دوستام بهم زنگ می زنه و امتحان پایان ترم رو بهم یادآوری می کنه و هر چقدر داد و فریاد می کنم که بابا!من فارغ التحصیل شدم هیشکی حرفم رو باور نمی کنه! یعنی حتی نمی تونم راحت بخوابم!آخه این چه وضعیه!

آره این انگلیسی رو هم خوب گفتی. منم هر وقت انگلیسی زیاد میخونم خواب هام تغییر زبان میده


میدونی؟ هیچی جالب تر از خواب آدم هایی که ندیدی نیست. نمیدونم این آدما کی هستن میان به خواب بقیه.
حالا خوبه که تو توی خوابت یادت میمونه فارغ التحصیل شدی. من این چیزا تو خوابم یادم نمیمونه اصلا


راستی تو خواب حرف میزنی؟
من یه ترم خوابگاه موندم شب اولی که خوابیده بودم تو خواب از خودم کلی گفته بودم. تو اتاق هم فقط یکی از دوستام بود و بقیه خوابگاه نبودن. خانوم قشنگ کل شب رو نشسته بود به حرف های من گوش داده بود و تازه ازم سوال هم میپرسید و من هم اسرار رو هویدا کرده بودم واسش بعد دید حرفام تموم شد بیدارم کرده که دختر پاشو داری تو خواب حرف میزنی و گریه میکنی.

---

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  خوبه که فقط تماشاگری آقا من دوست دارم از اون نقشا باشم که دستهای پشت پرده اند و همیشه دستکش سفید دستشونه و محکم میزنه روی میز ، از اون نقش مرموزا دوست دارم. لطفا اول با من حقوقمو طی کن ببینم میصرفه بیام تو خوابت

این که دقیقا کاراکتر اون آقاهه تو کاراگاه گچته که هیچ وقت صورتش رو نشون نمیدادن

مرموز؟ به نظر من هیچ نقشی مرموز تر از نقش هکر امنیتی یا هم نقش یه جـاسـوس خطرناک کـره شمالی نیست.

شما اول بیا یه تست بده من ببینم بازیت چطوره. اگه خوب بود سر قیمت چونه میزنیم

[پوونه]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۱۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  منم خیلی کم خواب میبینم ولی خوابام هیچ ربطی به اتفاقاتی که طول روز برام میفته نداره.ولی خواب امواتمو زیاد میبینم .مخصوا این که میان سفارشات میدن روم نمیشه بعضی وقتا به خانواده هاشون بگمکه به من تو خواب اینجوری گفته
ولی تمام جزییات خوابام یادم میمونه

یه جایی میخوندم همه آدم ها تو طول شب فقط خواب میبینن. این که فکر میکنی کم خواب میبینی به خاطر اینه که همه خواب ها تو ذهن آدم ها نمی مونه.
ولی اونایی که یادت مونده حتما واست مهم بوده و ذهن آگاهیش رو حفظ کرده تو خواب. من زیاد خواب اموات نمیبینم شاید سه چهار بار خواب اون هایی که فوت کردن رو دیدم. دیدن خواب اموات هم ترسناکه به نظرم.
ولی خواب های اسرارآمیز و با مفهوم زیاد میبینم. و از این جور خواب ها خیلی میترسم. درسته شاید در ظاهر ترسناک نباشن اما تو خواب حس میکنم این خواب یه پیامی داره و وقتی هم بیدار میشم یادم میمونه حتی خوابی دیدم تو بچگیم و بعد از پونزده سال هنوز هم با جزئیات یادمه.

[shayesteNEY]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۶ ب.ظ)setarehfb نوشته شده توسط:  quote='shayesteNEY' pid='354153' dateline='1431373597']

(۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۰۱ ق.ظ)همیلا نوشته شده توسط:  

(21 اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط:  ورمه اومودو الدن
آلاهدی ایشلری دوزلدن

یاشا

چی چی میییگوووی

---

چقد این جمله اشناست

[RASPINA]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  ابتدایی که بودم بعضی وقتا بهار ،ظهرا که میخوابیدم و عصر بیدار میشدم فک میکردم صبح شد. هول هولی لباس میپوشیدم که برم مدرسه

ماهم پیش اومده حداقل برا هر کدوم از خواهرا به یه نحوی. بیچاره مامانم یواش یواش آروممون می کردکه مامان صبح رفی مدرسه.الان بعداز ظهره.....بخواب مامان........بعد تا یه هفته همه دستمون مینداختن : دیرت شد دیرت شد بدو برو مدرسه.......خخخخخخخخ

---

البته مادر بزرگم که فوت کرد نتونستم برم باش خداحافظی کنم همیشه دلم میخواست یه بار بغلش کنم و باش خدا حافظی کنم... ولی نتونستم......بعد از رفتنش همیشه به این قضیه فکر می کردم تا این که یه شب اومد به خوابم و همون جوری که دوست داشتم یه بار دیگه بغلش کردم....و واقعا دلم آروم شد. خدا رحمتش کنه

[Avril89]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۲:۵۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط:  بچه ها فصل گلاب گیری تا کیه؟
نوشته تا اخر خرداد. واقعا هست تا اخر خرداد؟ اخه اخرای خداد ماه رمضونه.

من دیشب تو خواب دیدم یه عالمه گل محمدی گل رز صورتی بود که داشتم به یسری آدم دیگه کمک میکردم واسه گلاب گیری!! اونجایی که بودم مثه بهشت بود البته منکه بهشتو ندیدم ولی خیلی خوشگل بود اونقد که الان یادم میاد تعجب میکنم جای به این زیبایی!! واسه تعبیرش هم چیزی پیدا نکردم!! چه خواب عجیبی بود!

[alirezaei]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۶ ب.ظ)negar_89 نوشته شده توسط:  من دیشب تو خواب دیدم یه عالمه گل محمدی گل رز صورتی بود که داشتم به یسری آدم دیگه کمک میکردم واسه گلاب گیری!! اونجایی که بودم مثه بهشت بود البته منکه بهشتو ندیدم ولی خیلی خوشگل بود اونقد که الان یادم میاد تعجب میکنم جای به این زیبایی!! واسه تعبیرش هم چیزی پیدا نکردم!! چه خواب عجیبی بود!

ان شاءالله خیره

[پوونه]

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  خواب امواتی که دیدم تو خواب نمیدونستم که فوت کردن فقط صداشون همیشه واضح تر از قیافه هاشون بوده.اخرین کسیرو که توخواب دیدم خیلی غمگین بود و چیزی که گفت وقتی از خواب پاشدم میدونستم ناراحتی و عذابی که داره بخاطر فلان کاریه که دخترش داره انجام میده .

ای بابا
واقعا نمیشه که به دخترش چیزی گفت.
من موندم روح اون هایی که فوت کردن چطور میان به خواب کسی که نمیتونه کاری واسشون بکنه
مثلا همین خوابی که تو دیدی
یا خواب مادرم که خواب یک همسایه قدیمی رو دیده بود که به کسی مدیونه و تو خواب برای مادرم این رو تعریف میکرد و خب مادر من هم که کاری نمیتونه بکنه.

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۲۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  ابتدایی که بودم بعضی وقتا بهار ،ظهرا که میخوابیدم و عصر بیدار میشدم فک میکردم صبح شد. هول هولی لباس میپوشیدم که برم مدرسه

من دانشگاه هم که میرفتم و بعداز ظهر که برمیگشتم و میخوابیدم این حالت رو بارها تجربه کردم و از خواب میپریدم و سریع لباس میپوشیدم برم دانشگاه!
بیشتر به خاطر خستگی زیاده این حالت. آدم انقدر خوابش عمیقه که شبیه خواب شبه و وقتی بیدار میشه خیال میکنه صبح زوده.

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۱:۴۶ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط:  یعنی من به این دوستم افتخار میکنم که کلا در حال پیچوندن کلاسا بود از همون بچگیش این کاره بوده

آفرین به دوستت
من هم دوست دارم به دوستت افتخار کنم آفاق.
من که از این جرئت ها نداشتم. دم عید همه تعطیل میکردن مادر من به زور من رو تک و تنها میفرستاد کلاس. و بعد از تعطیلات با نگاه چپ چپ هم کلاسی هام روبرو میشدم که به خاطر من غیبت خوردن

[NP-Cσмρℓєтє]

دلم براش تنگ میشه , بهونشو میگیرم و میرم سراغش, به دم در که میرسم , مثله همیشه در خونش بازه, صدای پامو میشنوه , در میزنم و اجازه میخوام که وارد شم , بفرمایی میزنه...
به در اتاقش که میرسم تنهاست ,روی تخت نشسته و چشم به در دوخته
_ سلام مامبزرگی چطوری؟
_سلــــــــام ,به به , خوش اومدی
میرم جلو بقلش میکنم , میبوسمش , قربون صدقم میره : عسل من , کوکوی من , دختر من....
پیشش میشینم و شروع به حرف زدن میکنم , دلش پُره , دلش تنگه واسه جوونیاش... ازینکه زود زمین گیر شده , ازینکه نمیتونه گذر فصل ها رو توی باغ ببینه, ازینکه پاهاش یاریش نمیکنن...
اشک تو چشاش جمع بود, سرشو مینداخت پایین و تند تند پلک میزد...گفتم مامبزرگ چرا ناراحتی بازم, عـــــــــه ناراحت میشمااااا, قربون چشای سبز و خوشگلت برم , مگه چند تا مامبزرگ خوشگل توی دنیا وجود داره؟!
آهی کشید و گفت : خوشگلی خوشگلی, چه خوشگلی...کاش هرگز نبودم, وقتی نمیتونم پاشم چه خوشگلی...
میگم : خب من حالا یه کلمه گفتم تو هم خوب خودتو تحویل میگیریاااا, نمیگی جلوی دختر جوون هی نگم خوشگلم , بابا شاید حس سرشکستی بهش دست بده؟! الان من سرخورده شدم, کی پاسخگوئه؟!
میخنده و میگه نه نه من که نگفتم خوشگلم , گفتم من خوشگل نیستم.
میگم: حالا ما تنها افتخارمون یه مامبزرگ خوشگل بود اونم که تو میگی نه, نیستی, واسه دلخوشیه منم که شده لااقل میگفتی هستی, چرا با احساساتم بازی میکنی؟!
میخنده و کلاً حرف رو عوض میکنه....

خدایا !
همــــــــــــه ی مریضا رو شفـــــــــــــا بده!
الهی آمین....