انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[roz1]

خانمها متاسف میشن. ناراحت میشن.ضربه روحی میخورن والبته بقول خانم رز ته قلبشون یه جای رزرو براتون نگهمیدارن ولی نمیدونم چرا اینقدر آسان و زود فراموش میکنن.
--------------------------------------------------------------------------------------

دوست عزیز اینو بدون خانمها زود و ساده فراموش نمی کنن بلکه این فراموش کردن خیلی براشون سخت هم هست و اغلب این شرایطه که وادارشون میکنه دیگه اون مساله رو مطرحش نکن (سخته ولی ناچارند).ولی اگه کلید قلبشون رو پیدا کنید و بتونید وارد اش بشید می بینید که چه گنجینه ای نهانی و چه غمهای بزرگی دارند.( ریشه یابی رفتار و احساسات خانمها بیشتر از اینها نیاز به تامل داره)

[jigdibo]

دوستان عزیز واقعا شما نمی دونید چی تو دل من هست‌، من واقعا عاشقش شده بودم و مثل اون آدم‌ها نیستم که بگم امروز این نشد فردا از یکی دیگه شروع می کنم‌، نمی خوام از خودم تعریف کنم اما آدم با استعدادی بودم که همه از سال اول مطمئن بودند ارشد قبول میشم‌، اما سال اول بخاطر اون اصلا شرکت کردنم مثل شرکت نکردنم بود، سال دوم که پارسال باشه من فکرم مشغول پیدا کردن کار تو شهر ایشون بودم‌،
می دونید پی بیشتر از همه منو عذاب میده‌، از اینکه انتظارشو نداشتم‌، بعدم از اینکه تو ای ۵ ماه حتی یه اس‌ام اس نداد‌، حتی یه نظر نگذاشت که فلانی به این دلیل ما نمی تونیم با هم ادامه بدیم‌، از حرف‌ها و قول و قرارهای که من صادقانه گفتم و تا الان پاشون واستادم اما اون به یکباره زیره همشون زده و حتی نمی خواد بگه چرا زده

دوستان عزیز درد من رو فقط خودم می تونم بفهمم‌، فقط ازتون خواهش می کنم باور کنید عشق همیشگی و چیزی که تو این دوره زمونه به اسم عشق مطرح و فقط راه کاری شده برای فریب دیگران با عشق واقعی فرق می کنه‌، مهم نیست‌، مگه آدم چقدر میخواد زندگی کنه‌، من هم زندگی‌ام رو باختم ،به پای چیزی که بهش ایمان داشتم اما اون این بلا رو سرم آورد

در آخر هم این آهنگ رو تقدیم می کنم به آقا محمد تنهایی عزیز
آهنگ زنده یاد مرضیه فریقی هستش‌، کردیه‌، یه آهنگی که شعرش از ماموستا هه ژار اگه اشتباه نکنم‌، اما فوق العادست فکری که داشته‌، داستان یه زنی که با بچه اش که گریه می کنه صحبت می کنه و در مورد اشک و گریه اش صحبت می کنم‌، خیلی صحبت‌ها و داستانش جالبه‌،
خیلی خیلی قشنگه‌، خیلی قشنگه‌، حتی گوش کردنش
یادم رفت بگم که ما آدم‌ها هیچ وقت نمی کنم کسی دیگه ای رو درک کنم‌، شاید ماجرای شبیه اون داشته باشیم اما شرایط، آدم‌ها و .... باعث میشه هرگز نتونیم کسی رو کامل درک کنیم، در مورد مهربانی من هم تنها اون میتونه نظر بده چون منو میشناخت‌، به این دلیل نمی بخشمش که بدترین نیش زندگی‌ام رو بهم زد‌، از جایی که هرگز باور نداشتم و هنوز هم باور ندارم
بخاطر دلداریتون و حرفهای همه دوستان عزیز ممنون‌، امیدوارم هرگز به هم دیگه دروغ نگیم‌، و با کسی که روراسته با ما روراست باشییم
برام دعا کنید که یه روزی از این خوابش در بیاد و بدونه چی بسرم آورده‌، نمی دونم اون روز چی بهش می گم اما مطمنم اگه هرگز نیاد تنها کسی هستش که هر گز نخواهم بخشیدش


آقا محمد گل تقدیم به شما ،به همراه تشکر بسیار بسیار فراوان ،

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

[SarahArshad]

سلام دوست من من دیدم همه بچه‌ها نظر گذاشتند ونظر همه بچه‌ها رو هم تایید میکنم . ببینید دوست من ببین همه دوستان نظر گذاشتن وهمه هم اعتراف کردن که چنین عشق از دست رفته ای را داشته اند .
یک تفاوتی بین عشق خلنومها وآقایان هست . همه عاشق میشوند حال یا فرجام داره یا نداره اما اینو بدان که که من درک می کنم وقتی میگی که عشقت از جنس دیگه ای هست .از جنسی غیر از هوسی که امروز میبینی . میدانی مردها (حتی با عرض معذرت بدترین مردها از نظر اخلاقی که تعهد اخلاقی ندارند )وقتی عاشق میشوند یه عشق واقعی نه هوس اونموقع هیچ زنی حتی قشنگتر از اون ویا محاسن خیلی بهتر هم نمی تونه جاشو بگیره .یه موقعی بالاخره باز هم فکرشون میره سمتش . اما زنها اینطوری نیستن . نمی دانم وجود زن این طوری هست یا حیا او ویا هر چیز دیگه ای بعد از یه مدتی تمام وجودشان
میشود شوهرش میشود مردش . شاید دلیلش این است که حیا زن اجازه نمی دهد به او که حتی در فکر کردن هم به شوهرش خیانت کند .اما بالاخره یه موقعی شاید به فکر عشقش بیافتد که ۱۰۰ درصد هم این طور است اما به خودش اجازه بروز نمی دهد . میدانید عشق خیلی خیلی خیلی بدبختی دارد خیلی سختی دارد یک روز با دختری برخورد کردم که عشق او وشوهرش برعکس من وشوهرم بود( عشق
همسرم به من بیشتر بود و آن زن بیشتر از همسرش او را دوست داشت )
به او گفتم چطور می توانی با مردی زندگی که تو عاشق اویی نه او به تو . میدنی چه گفت ؟
گفت چه عیبی دارد من عاشق اویم نه او عاشق من .من باید یه طوری بهش ثابت کنم که عاشقش هستم یا نه . همین که من عاشقش هستم بس است . من عاشقش هستم دندم هم نرم خودم
جورش را میکشم . بله میدانم سخت است خیلی هم سخت کسی را دوست بداری اما او بدون هیچ دلیلی ترکت کرده .تو میگویی عاشقش هستی می خواستی به خاطرش ترک خانواده وشهرو دیار کنی . اما با رفتنش دلت را شکست .اما از کجا می دانی که به خاطر خودت نبوده نمی خواهم دفاع
کنم چون در جزییات بین شما نیستم .اما اگر می دانی و اطمینان داری که این که پدرش شرط کرده بود باید در شهر خودشان کار دولتی پیدا کنید سنگ انداختن نیست .پس بدان که دلیلی داشته برای خودش . می گویی آدم باهوشی هستی به حالات و رفتارهای آخرین برخوردهایت فکر کن .از کجا میدانی که تحت فشار خانواده اش نبوده .از کجا می دانی که به خاطر پدر ومادرش این کار را نکرده
و به هزار دلیل دیگر . می دانی این روز‌ها را دیده‌ام که می گویم . اگر عاشقی دلت را بر رویش
پاک کن .می گویی عشقت مثل همسالان امروزیت نیست . اما میدانستی عاشق حاضر نیست خاری در پای معشوقش برود . میدانی بدان‌:
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

به این موضوع ایمان دارم که برسرم رفت خال مال هرکسی به نحوی است دوست من . میدانی
آرام باش تا خودت نخواهی هیچ کس نمی تواند کمکت کند .آرام باش من به قسمت خیلی اعتقاد دارم
اگر شما قسمت هم باشید قیامت هم که شود شما به هم میرسید و اگر قسمت نباشد به رضای خدا راضی باش . راضی باش و بدان خدا از بالا به زندگی ما مینگرد و همه چیز را جلوی پای ما میبیند آیا ۳ سال زندگی ات را گذاشتی بس نیست .آیا بهتر نیست خودت را درگیر رندگی کنی تا روزی چشم
باز نکنی ببینی وقتت رفت جوانی ات رفت ودیگر هیچ .
به خدا که اینها قصه نیست . چرا اینطور نگاه نمیکنی که اگر الان برگردد آیا با این وضع روحی و با این وضعیت کاری و .... آیا به تصمیمی که گرفته برای رفتن مطمئن نمیشود .شما میگویی بسیار باهوشی اما بدان که آدمهای با اراده وبا پشتکار بسیار در زندگی موفقترند . محکم باش وخودت را از هر لحاظ جمع کن .بدان که او هیچ وقت از ذهنت پاک نمی شود اما به مرور بهت قول میدم که کم رنگ میشود .اما خودت باید بخواهی .گفتی ۳۰ جلسه دوانشاسی رفتی .بله شما باهوش بودی اما دلیل تاثیر ناپذیزی شما این بوده که نمی خواهی از این حالت خارج شوی .این حالتت را دوست داری . با خودت
واقعا واقعا خلوت کن وبه حرفهای ما دوستانت فکر کن . می گویی با نیت پاک رفتی جلو و این طور که معلوم است ۳ سال وقت گذاشتی اما آیا وجدان ناراحتی داری؟ نه . چون هر چه از دستت برآمده انجام دادی بسپارش به خدا .مطمئن باش هر کسی جزای عمل خود را میبیند اگر بیدلیل شما را ترک کرد ه یه روزی یه جایی جوابشرا میبیند بد جوری میبیند پس بسپار بخدا وبه او ایمان داشته باش .تو عاشق بودی پس اگر معتقدی عشقت با هوس امروزی بیگانه است حرمت این عشق را نگه دار .آن را در دلت دفن کن و هر از گاهی برسر قبرش برو .تو یک سویه حرمت نگه دار می دانم سخت اما ولی افتاد مشکلها .

[ف.ش]

با سارا خانم موافقم به نظر من هم شما خودت نمیخوای با این موضوع کنار بیای و اینکه میگی عشق شما با عشق بقیه فرق داشته مگه بقیه عشقشون پاک نبوده ؟و کی انتظار داره کسی که دوستش داره رو از دست بده؟
خوب شاید اون خانم با یه نفر دیگه آشنا شده البته من کارشو تایید نمیکنم ولی کار شما هم درست نیست به جای نفرین کردن دعا کنید که مشکلتون حل بشه بعدش هم از قدیم گفتن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازس شما تا الان ۳ سال وقتتو به پاش گذاشتی ولی اگه ارشدتو بخونی و وقت بیشتری تلف نکنی مطمئن باش ضرر نمیکنی.ما هم اگه چیزی میگیم به خاطر خودتون میگیم وگرنه ارشد خوندن یا نخوندن شما فرقی به حال ما نمیکنه.البته شاید من اشتباه میکنم ولی احساس میکنم دارید نسبت به حرفهای ما جبهه میگیرید که دلیلش رو نمیدونم امیدوارم که دیدتون رو نسبت به حرفهای ما عوض کنید.

[arshad91]

فقط یه چیزی به خاطر خودت بخواه که ارشد قبول بشی نه به خاطر کسی که رفته حالا چه خوب چه بد...همینی که هست..نمیتونم بگم اره یهو همه افکار بریز دور ...اما کم کم میشه ...گاهی اتفاقایی می افته که ادم یادش بیفته هدف واقعی اش چییه..این حرفهایی که زدم حاصل مبارزه با یه بیماری سخت بوده و هست..! ....




یه نگاه به نظرات بندازی میبینی ۹۰% همین جوری بودند..اما اونایی که شجاعت داشتند پشت سرش گذاشتند موفق شدند...

به حرف اسون اما به عمل ..لااقل این توانایی به ادم میده که یاد بگیره ذهنش کنترل کنه و یاد بگیره هر اتفاقی حکمتی داره..!

اگر جای تو بودم یه قلم و ۲۰ کاغذ..مینوشتم سلام خدا..هر چی تو دلم بود واسه خدا می نوشتم خوب یا بدش.....

دخترا زود دل می بندن زودم فراموش می کنن!

---

(۲۱ آبان ۱۳۸۹ ۰۹:۴۷ ب.ظ)roz1 نوشته شده توسط:  خانمها متاسف میشن. ناراحت میشن.ضربه روحی میخورن والبته بقول خانم رز ته قلبشون یه جای رزرو براتون نگهمیدارن ولی نمیدونم چرا اینقدر آسان و زود فراموش میکنن.
--------------------------------------------------------------------------------------

دوست عزیز اینو بدون خانمها زود و ساده فراموش نمی کنن بلکه این فراموش کردن خیلی براشون سخت هم هست و اغلب این شرایطه که وادارشون میکنه دیگه اون مساله رو مطرحش نکن (سخته ولی ناچارند).ولی اگه کلید قلبشون رو پیدا کنید و بتونید وارد اش بشید می بینید که چه گنجینه ای نهانی و چه غمهای بزرگی دارند.( ریشه یابی رفتار و احساسات خانمها بیشتر از اینها نیاز به تامل داره)

ناچاری فقط بهانه است..فقط شرایط بهتر و اسون‌تر انتخاب می کنند ..هر کسی میگه ناچاره منظورش همینه

[asemani]

منم ۲ بار به طور وحشتناکی شکست خوردم و هر دوش به یک دلیل بود و اون دلیل هم اونقدر برای خودم درد اور بود که توقع نداشتم دیگران به خاطر اون مشکل منو ول کنند . منم هنور در اون ناراحتی‌ها هستم می خواستم انتقام بگیرم دیدم خودم دارم داغون میشم اما مجبور شدم ول کنم دیدم نمی تونم این جوری ادامه بدم اما خیلی زمان می بره تا آدم بفهمه که حکمت خدا یعنی چی؟ ما آدما عجولیم زود می خوایم نتیجه بگیریم‌! حالا بعد از گذشت چند سال از اون قضایا می فهمم که اگر من با اونها ازدواج میکردم واقعا خوشبخت نمی شدم اونها خود واقعی منو نمی خواستن‌! منم یه مدت همه چیو ول کردم اما همه چیز با گذشت زمان درست میشه نگران نباشید خدا ذهن آدمارو جوری آفریده که فراموش میکنند هر چند هنوز بعضی اوقات خاطره اون لحظات آزارم میده اما تصمیم گرفتم از این حالو هوا در بیام و اولینش درس خوندن واسه ارشد بود.
خدا هیچ وقت در این لحظات کسی رو فراموش نمی کنه همون طور که چند تا معجزه از خدا دیدم بعد اون ماجراها! یه وقت نکنه با خدا قهر کنیدا بیشتر آواره می شید! با خدا باشید توانایی خدارو همیشه در نظر داشته باشید

[raha]

سلام
دراین که هرکسی فقط خودش می دونه مشکلش چقدر حاده کاملاً حق رو به شما می دم و واقعاً قبول دارم که هر کدوم از ما حتی اگه کل ماجرا رو هم کامل و دقیق بدونیم نمی تونیم همه‌ی احساس و حال و هوای شما رو درک کنیم .من شما رو نمی شناسم اما از این چند تا پستی که گذاشتین یه چیزایی دستگیرم شد که خدمتتون عرض می کنم:
بهتون قول می دم که شما افسرده نیستین.آدمای افسرده همه چیز رو سیاه میبینم ولی شما هنوز نقاط قوت خودتون (هوش و استعداد) رو می بینین ؛ آدمای افسرده خودشون رو دوست ندارن و هیچ تلاشی برای بهتر شدن حالشون نمی کنن در حالی که شما اومدین اینجا که حالتون بهتر شه . حرف میزنین که سبک شین و کلن علی رغم حرف هایی که می زنین دنبال راهی هستین که برگردین به اوج خودتون ؛ آدمای افسرده بدبینن و امیدی به آینده ندارن ولی شما از حرفاتون معلومه که هنوز امیدوارین برگرده و حداقل شما رو قانع کنه .کلاً شما یه ادم کاملاً سالمین که به خاطر مشکل عاطفی که پیدا کرده غمگین و دل شکسته و عصبانیه ؛ یه سری احساس کاملاً طبیعی.اما این آدم یه امتیازاتیم داره‌: باهوشه‌، بااستعداده‌، اعتماد به نفس داره ؛ یه سری اخلاقیات داره: یه طرفه به قاضی نمیره و به طرف مقابلش اجازه میده حرفاشو بزنه ؛ برعکس جیزی که میگه با گذشته وکینه ای نیست که اگه بود دیگه حاضر نبود طرفشو ببینه . و احتمالاً صدها امتیازه دیگه هم داره که تو نوشته هاش پیداشون نیست .واقعیت اینه که شما با همینا هم میتونی کن فیکون کنی کافیه که بخوای.با خودت عهد ببند که من موفق و خوشبخت می شم و از امروز منم که با توکل بر خدا وتوانمندی هایی که دارم به زندگیم حکومت میکنم‌، من دنبال یه عشق دو طرفه هستم که برام سعادت به بار بیاره‌، می رم و باهاش روبرو میشم اگه دیدم این همون چیزی که دنبالشم همه‌ی سعیم رو برای برداشتن موانع میکنم اگه نه‌، با امید به زندگیم وتلاشم برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی و شادکامی ادامه میدم مطمئناً آینده موقعیت های درست تری منطبق با خواسته هام پیش پام میذاره.از هوشت برای کنترل احساساتت کمک بگیر و با دید مثبت و توکل زندگی ای برای خودت بساز که حتی خودتم متحیر کنه.که ازشما حرکت از خدا برکت.
اگه خواستی و نشد بیا اینجا بگو جز جیگر بگیری رها

[parsaNA]

jigdibo جان‌، انصافا مانشتی‌ها واست سنگ تموم گذاشتند .فکر نمی کنم هیچ جای دیگه ای اینقدر دوست و دل سوز باشه . امیدوارم کمک دوستان تونسته باشه برات سودمند باشه . من تازه فهمیدم مانشتی‌ها چه کارایی که از دستشون بر نمی یاد . تازه منم فهمیدم باید یه جلسه هم واسه من بذارن . پیروز باشی

[۵۴m4n3h]

هی، فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریبِ ساده و کوچک.
آن هم از دستِ عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی‌خواهی.

[hanif]

روزی یکی از دوستان به من چیزی گفت که خیلی بدلم نشست شاید تو قبول نکنی ولی من کاملا با این حرف دوستم موافق بودم " تنها یه نفر اونقدر ارزش داره که هر کاری واسش انجام بدی اونم خودتی" واقعا من خودم رو بیشتر از هر کسی دیگری دوست دارم اگه یه کسی عشقمه دوست دارم باهاش رابطه منطقی بر قرار کنم اگه منو نخواست واقعا نه وقت اونو می گیرم نه وقت خودم بهش میگم موفق باشی ضمنا این جمله ماندلا را هرگز فراموش نکن " میبخشیم اما فراموش نمی کنیم ".

[roz1]

ولی اگه jigdibo عزیز تو برادر عاشقم رو میدیدی که با چه عشق پاک(همچون عشقی که شما توصیفش کردید) و چه فراز و نشیبهای با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرد.یه ماه بعد نامزدی در اثر سانحه رانندگی (در مسیر راه خونه دختر در جاده بین شهری )دچار ضایع نخاعی شد و دختر با سنگدلی کامل تنهاش گذاشت و مهریه اش رو در اوج مشکلات من و خانواده‌ام به اجرا گذاشت .
اگه بودی و میدیدی که بعد اون سانحه و این جدایی چه بر سرش امد(طوری که امید بهبودش به سراب تبدیل شد)حال الانت رو شکر می کردی چرا که تو از حکمت خدا بی خبری و نمی دو نی که فردای روز بعد این وصال چه در راه است بدون که خدا اگاه و بزرگه.شاید اون در فردایی تو چیزی میدیده که تو قادر به درکش نیستی و الان چون دوست داره این سنگ رو توسط بنده اش(دختر) سر راهت گذاشته.
بردارم در نیمه شب تولد اقا امام زمان چند سال قبل حس حرکتی دست و پاشو بدست اورد و الان هر چند بسیار سخت ولی میتونه راه بره و خبری از ویلچر چند سال پیش نیست و بسیار شاکره.
یاد دختر رو هر چند همراهش داره و هر وقت ذکرش در خونه پیش میاد بغض گلوشو می فشاره ولی از زندگی نا امید نیست و برای رسیدن به اهدافش سخت در تلاش با روزگاره.
امیدوارم توهم چون برادرم بتونی با این موضوع کنار بیای و مسیرتو در زندگی پیدا کنی.
-------------------------------------------------------------------------------------------
ناچاری فقط بهانه است..فقط شرایط بهتر و اسون‌تر انتخاب می کنند ..هر کسی میگه ناچاره منظورش همینه
[/quote]
با این صحبتهای که فرمودید مطمئن‌ام که تا حالا هیچ وقت مفهوم واقعی ناچاری رو با تمام وجود حس نکردین وگرنه اینجوری قضاوت نمی کردین.چه کسی عشق واقعی شو به این اسونی کنار میذاره. پس لطفا همه رو با هم جمع نزن و نگو دخترا اینجوری اند بلکه بهتره بگی بعضی از دخترای که شما تا حالا باهاشون برخورد داشتید اینجوری اند.(این اصلا درست نیست که شما با توجه به جامعه اماری محدودتون نظریه در مورد کل صادر کنید).

[yasemi]

به نظرم شما یه آدم کاملا سالم هستید اینکه ناراحت باشید کاملا قابل درکه و به مرور زمان بهتر میشید شما باید خودتونو خالی کنید و راه شم اینه که با دیگران صحبت کنید اگه توی خودت بریزی کم کم از بین میری اما خوشحالم که الان با بچه‌ها حرف میزنید این باعث میشه کم کم سبک بشید و به زندگی عادی برگردید . یادت باشه داری یه طرفه جلو میری به نظرم عشق و دوست داشتن باید دوطرفه باشه و یادت باشه اینی که بخوای یکی رو به زور کنار خودت نگه داری ارزشی نداره

[arshad91]

(۲۲ آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۲۱ ب.ظ)roz1 نوشته شده توسط:  ولی اگه jigdibo عزیز تو برادر عاشقم رو میدیدی که با چه عشق پاک(همچون عشقی که شما توصیفش کردید) و چه فراز و نشیبهای با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرد.یه ماه بعد نامزدی در اثر سانحه رانندگی (در مسیر راه خونه دختر در جاده بین شهری )دچار ضایع نخاعی شد و دختر با سنگدلی کامل تنهاش گذاشت و مهریه اش رو در اوج مشکلات من و خانواده‌ام به اجرا گذاشت .
اگه بودی و میدیدی که بعد اون سانحه و این جدایی چه بر سرش امد(طوری که امید بهبودش به سراب تبدیل شد)حال الانت رو شکر می کردی چرا که تو از حکمت خدا بی خبری و نمی دو نی که فردای روز بعد این وصال چه در راه است بدون که خدا اگاه و بزرگه.شاید اون در فردایی تو چیزی میدیده که تو قادر به درکش نیستی و الان چون دوست داره این سنگ رو توسط بنده اش(دختر) سر راهت گذاشته.
بردارم در نیمه شب تولد اقا امام زمان چند سال قبل حس حرکتی دست و پاشو بدست اورد و الان هر چند بسیار سخت ولی میتونه راه بره و خبری از ویلچر چند سال پیش نیست و بسیار شاکره.
یاد دختر رو هر چند همراهش داره و هر وقت ذکرش در خونه پیش میاد بغض گلوشو می فشاره ولی از زندگی نا امید نیست و برای رسیدن به اهدافش سخت در تلاش با روزگاره.
امیدوارم توهم چون برادرم بتونی با این موضوع کنار بیای و مسیرتو در زندگی پیدا کنی.
-------------------------------------------------------------------------------------------
ناچاری فقط بهانه است..فقط شرایط بهتر و اسون‌تر انتخاب می کنند ..هر کسی میگه ناچاره منظورش همینه

با این صحبتهای که فرمودید مطمئن‌ام که تا حالا هیچ وقت مفهوم واقعی ناچاری رو با تمام وجود حس نکردین وگرنه اینجوری قضاوت نمی کردین.چه کسی عشق واقعی شو به این اسونی کنار میذاره. پس لطفا همه رو با هم جمع نزن و نگو دخترا اینجوری اند بلکه بهتره بگی بعضی از دخترای که شما تا حالا باهاشون برخورد داشتید اینجوری اند.(این اصلا درست نیست که شما با توجه به جامعه اماری محدودتون نظریه در مورد کل صادر کنید).
[/quote]

درسته نباید جمع بزنم..اما در مورد اجبار اشتباه کردید
..اجبار هست ..اما دلیل نمیشه هدفمون بزاریم کنار و تسلیم شرایطی که دوست نداریم بشیم
اینو در مورد همه مسائل میگم..
اما حق با شماست شرایط و اجبارها باید‌ها یا نیاید‌ها‌ی هر کسی مخصوص خودش و شاید من ندونم بعضی از این اجبار‌ها چی هستند..شما میتونید توضیح بدید شاید واقعا من ندونم!

[مجید ق]

سلام به تمام بچه‌ها منم شکست خوردم .خیلییا تو زندگی اینجوری هستن . ولی هیچکی ارزش نداره تو زندگیت بخوای بخاطر از دست رفتنش کل زندگی تو لنگ کنی .ببین این حرفم مهمه هیچکی ok
ولی یک جمله هست که منو اذیت میکنه **** فراموش شدگان هیچوقت فراموش کنندگان رو فراموش نمی کنند****
متاسفانه رفتن کسی ممکنه مهم نباشه ولی =خاطرات = اون نفر اذیتت میکنه مثلا جا هایی که باهاش رفتی و از این قبیل
من که از شما بدترم دیگه دیدم طرف از ماشین دوستم پیاده شد و .... دیگه داستانو بیخیال ۴ سال رفاقت و به باد داد رفت الانم از اسفند پیش که رفته فراموشش کردم چون مجبور بودم .
اینو همیشه یادت باشه: انسان در هر شرایطی کنار میاد تو هم کنار بیا خدایی سخته ولی کنار بیا

[مورتن]

چیزی بنام شکست وجود نداره. استفاده نکردن از لحظات عمره که شکست واقعی است چون دیگه برنمیگرده.
اگه همیشه موفق بودید دیگه زندگی براتون ارزشی نداشت پس خود دنبال راه موفقیت بودن هم خوشایند است.