(۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۵۲ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: من نمره ریاضی اول دبیرستانم خیلی کم شده بود به خاطر همین تقریبا به اصرار مشاور مدرسه میخواست بفرستتم تجربی. من از لجش گفتم ریاضی میخوام حتما و غیره. البته نه این که از الانم خودم هم ناراضی باشم ها...
نمیدونم شاید در مورد این احساس رضایت یا عدم رضایت دارم خودم رو گول میزنم ولی منم حس میکنم راضی هستم، ولی اون چیزی که آزارم میده اینه که تو این رشته بیشتر از اینکه بتونم یک فرد علمی و اثرگذار باشم یک فرد اجرایی و مصرفکننده هستم، یعنی تکنولوژیش رو یکی دیگه تولید کرده، از اون تکنولوژی هم یکی دیگه محصول تولید کرده، حالا قراره من بعد از چند لایه و واسطه، تازه با استفاده از مجموعهای از اون تکنولوژیها و محصولات و سیاستها و پروتکلهایی که حتی گاهی خودمم نمیدونم چی هستن و چطوری کار میکنن یه محصول جدید و غالبا دست چندم و مطیع (در مقام مقایسه با صاحب تکنولوژی) تولید کنم. نمیدونم چقدر تونستم مفهوم رو برسونم.
منظور من از از کار علمی این نیست که چند تا مقاله و کنفرانس داده باشم که شاید اون لحظه با تشویق حضار و جوگیری خودم همراه باشه ولی فقط به درد همون لحظه بخوره ولی نهایتا به باقی مقالات آرشیوی کتابخونه دانشگاه بپیونده و در واقع جز ارائه تکرار مکررات فقط با زرورق جدیدتر، نقش چندانی تو حوزه تحصیلی خودم نداشته باشم، در حالی که من دوست دارم تاثیر علمم رو روی جامعه ببینم، حتی اگه تاثیرگذاری فردی باشه (مشاوره). مثلا علم و تجربه پروفسور سمیعی تو علوم پزشکی بهش کمک میکنه تا به یک انسان زندگی دوباره ببخشه، یا آثار دکتر شریعتی تو علوم انسانی روی ذهن و عملکرد حداقل یک نسل از جامعه اثرگذار بوده و همه اینها ملموس هستند.
این واسه من کافی نیست که مثلا دانشجوی تحصیلات تکمیلی باشم ولی فقط طراح نرمافزار خوبی باشم ولی حتی نتونم در مورد نحوه کارایی الگوریتمهای نهان گوگل یه نظریه نزدیک ارائه کنم یا حتی بهش فکر کنم. خب وقتی میبینم تو اینطور موارد صاحب نظر نیستم، بالاجبار به سمت کاربرد گرایش پیدا میکنم و این اون چیزی نیست که من رو ارضاء کنه، چون حتی اگه خیلی هم تو حوزه اجرایی خوب باشم بازم این آزارم میده که بابا من یه آدم تئوری هستم و بیشتر از عمل از مباحث فکری خوشم میاد و مثلا میتونم تو علوم انسانی نظرات منحصر به خودم رو داشته باشم و وقتی میبینم تو این رشته بیشتر از یک فرد مولد، تابع هستم، دچار تضاد بین داشتهها و آرمانها میشم.
(۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۵۲ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: میدونم با وضعیت الانم دیگه آرزو حساب نمیشه و رویا هست در واقع ولی دوست داشتم
چرا رویاست؟
شرایط تحققش فقط از مسیر دانشگاهست؟
(۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ۰۵:۳۱ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: از همون دبیرستان فهمیدم ریاضی باحال تره.
تجربی که جدا؛
بدبختی اینه که من انسانی و هنر رو هم بیشتر از ریاضی دوست دارم!
البته اگه نخوام از کار و دانش نام ببرم!