همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای "من وشما"، با خداست:
گفتم: خستهام
گفت: از رحمت خدا ناامید نشید
گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!
گفت: منو یاد کنید تا یاد شما باشم
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفت: تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشه
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟
گفت: کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره کنی تمامه!
گفت: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه
گفتم: اصلا چطور دلت میاد؟
گفت: خدا نسبت به همهی مردم (نسبت به همه) مهربان است
گفتم: دلم گرفته.
گفت: مردم به چی دلخوش کردن؟! باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفت: خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد
گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!
گفت: بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا
میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر
میکنند.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم؛
گفت: من که نزدیکم
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک بشوم
گفت: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفت: دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟
گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی
گفت: پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید
گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت: مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟!
گفتم: دیگر روی توبه ندارم
گفت
ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه
گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت: خدا همهی گناهها را میبخشد
گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟
گفت: [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟
گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق
میشوم! ... توبه میکنم
گفت: [این را بدان که] خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد
ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟
گفت: خدا برای بندهاش کافی نیست؟
گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟
گفت: ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و
فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون
بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است.
گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد
گفت: خدا حائل هست بین انسان و قلبش!
گفتم: غیر از تو کسی را ندارم
گفت: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم.