انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[ali136750]

(۰۵ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۸ ب.ظ)arman123494 نوشته شده توسط:  ممنونم از راهنماییتون.
خودتون بهتر میدونید همه امروزه روز مادیات حرف اول اخر رو میزنه
من واقعا عزم راسخی دارم اما شما حقیقتی گفتید که تلخ هست اما حقیقته
اما من که نگفتم تهران یا شهرهای بزرگ ... با بودن اینهمه نوابغ کشور من عضوی از اونها بشم
پله پله...
من عرضم این بود از یه جایی درحد خودم صفر استارت بزنم
ضمنا با این وضع من بدون هیچ کسی و شغل کارگری ودر نظر گرفتن حقیقت روز ,کسی نگاهم بهم نمیکنه امروزه روز ...
من نمیدونم تهش چی میشه اما من که هیچ دلخوشی ندارم هیچ کسی هم ندارم جز خدا و کمک دوستان اینجا اونم از فرط پرکردن تنهایی اینجا رو از محیط مجازی پیدا کردمو ...

اما زندگی قشنگیش به تلاش و مبارزه شه
من میخونم تهش هرچی میخاد بشه مهم این حسرت بدل نمیمونم و رفتم سمت علاقه ام یه پولدارم نیستم چیزی رو بخوام از دست بدم...
من با اینکه هیچی نیستم سواد درستی هم ندارم اما قول میدم سال دیگه یه دانشگاه روزانه حداقل شهرستان قبول بشم.
اینو بهتون ثابت میکنم اما دیگه نمیدونم توی دانشگاه چقدر دووم بیارم.
دلیلشم این چیزی ندارم از دست بدم و میجنگم رویای رسیدن به این حقیقت هم خودش قشنگه....
اگر کسی کمکم کنه ممنون میشم

من خیلی کم پیش می اد چیزی بنویسم اما همیشه تو اینجا هستم و سرک می کشم منم تقریبا وضیعت شما رو دادشتم تو یه دانشگاه پایین درس خوندم با پایه خیلی خیلی خیلی ....ضیعف ،بعددانشگاه یه مدت کار ،که اصلا ربطی به رشته مون نداشت کردم بعدش هم رفتم سربازی (خدایش طی این تقریبا ۲ سال سربازی تنها از تکنولوژی که در دسترس بود یه گوشی قدیمی نوکیا ۰۰۱۱ بود و اصلا و ابدا هیچ چیزی دیگه که ربطی به درس ،کامپیوتر و تکنولوژی داشته باشه رو ندیدم و هیچ استفادی هم از این مغز نکردم جز مطالعه غیردرسی که مثلا ۲ + ۲ =۴ رو هم حساب نکردم تنها کاری که می کردم پست دیزلی ۲،۲ ، ۳ یا ۲ ، ۴ بود این برنامه ۲ سال سربازی و مابقی بمانند که چی کشیدیم ما ۷ نفر تو اون بیابان ۵۰ درجه تو کپرا ..... اونا که سربازی جای ما رفتن و کپرا رو دیده باشن می دونن چی می گم .) اما بعد خدمت راهم رو ازهمون اول مشخص کردم....چون یکی تز راه ih برای رسیدن به مقصدم گرفتن ارشد بود بعدیه ماه و دیدن اینور انور و تلاش بیهوده تقریبا ۳۵ روز اینا مونده به کنکور شروع به خوندن کردم اونم اساسی یه عکس از اون کوه های کپرای سربازی جلوم رو دیوار نصب کردم و شروع کردم فقط برای خواب ۳ ساعت و غذا اونم در کل ۱ ساعت و استراحت کلی روزانه ۱ ساعت (۶ تا ۷) از اتاق بیرون می امدم بعدش همش ۵۰ مین درس و ۱۰ مین استراحت تا تقریبا سه روز مونده به کنکور کارم همین بود و اما بعدش کنکو ر ( .... به قول سجادی عزیز اینطوری بود که ما اومدیم شهر ......)
اگه شما بخواین می تونین اونم از همین الان شروع کنین اما این یه واقعیته که (من الان اوایل ۲۸تم ) سن ما ها زیاده و فقط نمی شه درس خوند باید کنارش کار هم داشته باشیم پس هم درس و هم کار باهم
پیشنهاد من اینه که اول تکلیفت با خودتون و مقصدی که می خواهی بهش برسی رو مشخص کنی اگه قراره ارشد رو بگیری هم باید کار پاره وقت داشته باشی ، تا برای ارشد بخونی اونم درست حسابی و اساسی بعد کنکور ارشد هم چون سنتون زیاد وقته مزدوج شدنه(شاید از همین جا مانشت )
راه سختیه حتما وسط راه نا امیدی و اتفاقات زیادی برای مانع شدن پیش می اد ....
اما باید یاد مون باشه زندگی به کسانی احترام می زاره که برای رسدن به اهدافشون تلاش کنن و بدونن از زندگیشون چی می خوان.

[samaneh@90]

پشتکارتون قابل تحسینه.امیدوارم موفق باشین
دوستانی که پیشنهاد ازدواج دادن به قول یکی از دوستان زن گرفتنم بخوره تو سرم !!! ارشد و کار باهم مگه الکیه که بخواین یه نفر هم بیارین وسط زندگیتون؟!!

[MShariati]

(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۵ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  پشتکارتون قابل تحسینه.امیدوارم موفق باشین
دوستانی که پیشنهاد ازدواج دادن به قول یکی از دوستان زن گرفتنم بخوره تو سرم !!! ارشد و کار باهم مگه الکیه که بخواین یه نفر هم بیارین وسط زندگیتون؟!!

بعضی‌ها ازدواج می‌کنند و با همدیگه به قهقرا میرن. تعداد این جوان‌های عوام الناس کم نیست - مشغول و پاگیر هم میشن - ولو عاشق هم باشند و مشکلی هم با هم نداشته باشند؛ بماند حالتی که با هم مشکل داشته باشند ...

بعضی‌ها هم آگاهانه زندگی می‌کنند، در انتخاب همسر شاهکار می‌کنند، و خلاصه درگیر حاشیه‌های زندگی نمیشن و به بالندگی ادامه میدن.
دو تا بال تکی رو مقایسه کنید با یک باز شکاری - اتفاقاً چون سخته من برای تحملش این پیشنهاد رو دادم.

شما هم سختگیر نباشین اینقدر ...

[farhadhma]

سلام دوست عزیز
من نه میتونم بگم این راهو نرو و انگیزتو در وجودت بکشم و نه میتونم بگه برو امید واهی بدم چون همش بستگی به خودت داره که چقدر تو این راه مصمم باشی اما چییزی که میتونم بگم اینه که اون کاریو بکن که الان دلت میخواد چیزی تو این دنیا وجود نداره که آدم بخواد و نتونه انجام بده حتی اگه تهش به جایی نرسیدی عوضش راضی هستی از خودت که تلاشتو کردی.
اما به نیت هییت علمی درس نخون من کارمند دانشگاه امیر کبیر تهرانم تو دانشکده ای که من هستم خیلیا هستن که دکتری دارن اما جذب نمیشن تازه بعضیاشون حق التدریسیم نیستن.
این قضیه بیشتر با بند پ که دوستمون گفتن حل میشه مگر اینکه واقعا حرفی برای گفتن داشته باشی که خودشون بیان دنبالت ولی فکر نکن جای دولتی کار کردن همچین خیلی راحته محدودیت هایی رو به همراه داره حتی برای اساتید من خودم اگه یه روزی دکتری بگیرم خیلی علاقه ای به هییت علی شدن ندارم چون دارم میبینم وضع چیه.
درکل برات آرزوی موفقیت می کنم

[arman123494]

ممنونم ومتشکرم از همه دوستانی که برام وقت گذاشتن و منو راهنمایی کردند بینهایتت ممنونم
انشاله روزی برسه منم بتونم به دیگران کمک کنم از هرنوعی
خوشحالم که هنوزم اینقدر دلهای پاک و انسانیت وجود داره
من درست که سوادی ندارم اما علاقه شدیدی دارم و همه تلاشمو میکنم
برای همه دوستانی که نظر دادند ارزوی سلامتی و شادی میکنم

---

(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲ ق.ظ)MShariati نوشته شده توسط:  

(06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۵ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  پشتکارتون قابل تحسینه.امیدوارم موفق باشین
دوستانی که پیشنهاد ازدواج دادن به قول یکی از دوستان زن گرفتنم بخوره تو سرم !!! ارشد و کار باهم مگه الکیه که بخواین یه نفر هم بیارین وسط زندگیتون؟!!

بعضی‌ها ازدواج می‌کنند و با همدیگه به قهقرا میرن. تعداد این جوان‌های عوام الناس کم نیست - مشغول و پاگیر هم میشن - ولو عاشق هم باشند و مشکلی هم با هم نداشته باشند؛ بماند حالتی که با هم مشکل داشته باشند ...

بعضی‌ها هم آگاهانه زندگی می‌کنند، در انتخاب همسر شاهکار می‌کنند، و خلاصه درگیر حاشیه‌های زندگی نمیشن و به بالندگی ادامه میدن.
دو تا بال تکی رو مقایسه کنید با یک باز شکاری - اتفاقاً چون سخته من برای تحملش این پیشنهاد رو دادم.

شما هم سختگیر نباشین اینقدر ...

============
پیشنهاد خوبی بود

[flowerirani]

منم بنظرم هر چی از ته دلت دوست داری انجام بده تجربه ثابت کرده علاقه + پشتکار = موفقیت

[mostafa122]

تلاش و تلاش و تلاش همین
همه مشکل دارن تو این مملکت امثال شما خیلیها هستن ..
به خدا تول کن و کنار کارت درست و بخون .

[saeedhaydari61@gmail.com]

همیشه با خودت بگو می افریمنت حتی اگر نباشی چنانکه التهاب بیابان سراب را

---

همیشه با خودت بگو می افریمنت حتی اگر نباشی چنانکه التهاب بیابان سراب را

[m.teymourpour]

منم پارسال تقریبا شرایط شما رو داشتم
مطمئن باشین شرایطتون از من بدتر نبود، من کارمو کامل رها کردم و نشستم فقط درس خوندم
من واسه رتبه یک خوندم که متاسفانه رتبه ۷۹ هوش شدم.
مهم ترین دلیلش نخوابیدن شب کنکور بود و صبح زود مثل آدمای معتاد در حال ترک بودم
اگه شما بخواین رتبه یک هم بشین میتونین
اول از همه باید قبول کنین که از خیلی از بچه ها عقبین که من اینو قبول کردم، چون پایه ضعیفی داشتم و دانشگاه خوبی درس نخوندم
بچه ها کامل توضیح دادن ولی اگه خواستین بگین تا منم نوشته هامو کاملتر بگم
فقط یه چیز در مورد خوندنم بگم که من تعداد ساعاتی که ۱۵ اردیبهشت درس خوندم با تعداد ساعاتی که ۱۵ بهمن درس خوندم یکی بود( از حداکثر ظرفیتم استفاده کردم تو این مدت)
یادمه اوایل اردیبهشت پارسال بود که یه عصرمو داداشم خراب کرد، اون شب از غصه خواب نرفتم
ساعت ۷ میرفتم کتابخونه و تا ساعت یک بدون وقفه درس میخوندم، فقط در حد بیست دقیقه نماز و ...
عصر هم همینطور
شب هم که کتابخونه بسته میشد می اومدم خونه و ویس و فیلم گوش میدادم
شما جای داداش بزرگ ما هستین، مطمئنا اونقد تجربه دارین که سبک و سنگین کنین و بهترین راه رو انتخاب کنین
اگه اراده دارین و واقعا به درس خوندن علاقه دارین از بقیه مسائل نترسین

[samaneh@90]

(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲ ق.ظ)MShariati نوشته شده توسط:  

(06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۵ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  پشتکارتون قابل تحسینه.امیدوارم موفق باشین
دوستانی که پیشنهاد ازدواج دادن به قول یکی از دوستان زن گرفتنم بخوره تو سرم !!! ارشد و کار باهم مگه الکیه که بخواین یه نفر هم بیارین وسط زندگیتون؟!!

بعضی‌ها ازدواج می‌کنند و با همدیگه به قهقرا میرن. تعداد این جوان‌های عوام الناس کم نیست - مشغول و پاگیر هم میشن - ولو عاشق هم باشند و مشکلی هم با هم نداشته باشند؛ بماند حالتی که با هم مشکل داشته باشند ...

بعضی‌ها هم آگاهانه زندگی می‌کنند، در انتخاب همسر شاهکار می‌کنند، و خلاصه درگیر حاشیه‌های زندگی نمیشن و به بالندگی ادامه میدن.
دو تا بال تکی رو مقایسه کنید با یک باز شکاری - اتفاقاً چون سخته من برای تحملش این پیشنهاد رو دادم.

شما هم سختگیر نباشین اینقدر ...

من دیگه حرفی ندارم

[hoomanab]

سلام.
اگر از شرایط کاری ناراضی هستید و برای کار بهتر می خواید درس بخونید، به این نکته توجه کنید که تحصیلات دانشگاهی در ایران، زیاد کمکی به مهارت های کاری شما نمی کنند، مگر اینکه خودتون یک شاخه رو انتخاب کنید و با تمرکز کامل فعالیت کنید. اگر هم فکر هیات علمی شدن دارید، این رو بدونید به جای اینکه ۱۰ سال درس بخونید و تازه با حقوق پایه ناچیز(اون هم ۱۰ سال دیگه!!) تازه شروع به کار کنید، می تونید ۱ سال وقت بر روی یاد گرفتن کارهایی مثل برنامه نویسی یا شبکه بذارید و بعد ۹ سال توی کارتون خبره شید و همچنین درآمد بالایی داشته باشید.

اگه قصدتون شغل بهتره، من ادامه تحصیل رو بهتون پیشنهاد نمی کنم؛ مگر اینکه بخواید به دنبال علاقه تون برید( کاری که خیلی از دانشجو ها انجام می دن).

موفق باشید.

[eng.ma30]

(۰۶ خرداد ۱۳۹۴ ۱۰:۰۲ ق.ظ)MShariati نوشته شده توسط:  

(06 خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۱۵ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط:  پشتکارتون قابل تحسینه.امیدوارم موفق باشین
دوستانی که پیشنهاد ازدواج دادن به قول یکی از دوستان زن گرفتنم بخوره تو سرم !!! ارشد و کار باهم مگه الکیه که بخواین یه نفر هم بیارین وسط زندگیتون؟!!

بعضی‌ها ازدواج می‌کنند و با همدیگه به قهقرا میرن. تعداد این جوان‌های عوام الناس کم نیست - مشغول و پاگیر هم میشن - ولو عاشق هم باشند و مشکلی هم با هم نداشته باشند؛ بماند حالتی که با هم مشکل داشته باشند ...

بعضی‌ها هم آگاهانه زندگی می‌کنند، در انتخاب همسر شاهکار می‌کنند، و خلاصه درگیر حاشیه‌های زندگی نمیشن و به بالندگی ادامه میدن.
دو تا بال تکی رو مقایسه کنید با یک باز شکاری - اتفاقاً چون سخته من برای تحملش این پیشنهاد رو دادم.

شما هم سختگیر نباشین اینقدر ...

///////
وقتی ازدواج کنه باید دیگه اولین وظیفش کار کردنه
اون وقت فکر نکنم این قدر سخت بتونه درس بخونه
اگر هم از اول ازدواج کار کنه همسرش شاید قبول کنه و بسازه اما رفته رفته عصبی میشه
تجربه دارم ک میگم...

[omid93]

تقریبا دانشگاه آزادها کادر هیات علمی انها تکمیل شده است حتی جدیدا مربی های خودشان را براساس سهمیه می فرستند دکتری ازاد بگیرند تا نیاز نباشد از بیرون دکتری بگیرند.
ولی شما تلاشتان بکنید هرچند که همه نباید هیات علمی شوند بازار پر نوسان ایران درامدش می تواند چندین برابر یک استاد هیات علمی باشد.

[marjan sadat]

(۰۵ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۱۸ ب.ظ)arman123494 نوشته شده توسط:  ممنونم از راهنماییتون.
خودتون بهتر میدونید همه امروزه روز مادیات حرف اول اخر رو میزنه
من واقعا عزم راسخی دارم اما شما حقیقتی گفتید که تلخ هست اما حقیقته
اما من که نگفتم تهران یا شهرهای بزرگ ... با بودن اینهمه نوابغ کشور من عضوی از اونها بشم
پله پله...
من عرضم این بود از یه جایی درحد خودم صفر استارت بزنم
ضمنا با این وضع من بدون هیچ کسی و شغل کارگری ودر نظر گرفتن حقیقت روز ,کسی نگاهم بهم نمیکنه امروزه روز ...
من نمیدونم تهش چی میشه اما من که هیچ دلخوشی ندارم هیچ کسی هم ندارم جز خدا و کمک دوستان اینجا اونم از فرط پرکردن تنهایی اینجا رو از محیط مجازی پیدا کردمو ...

اما زندگی قشنگیش به تلاش و مبارزه شه
من میخونم تهش هرچی میخاد بشه مهم این حسرت بدل نمیمونم و رفتم سمت علاقه ام یه پولدارم نیستم چیزی رو بخوام از دست بدم...
من با اینکه هیچی نیستم سواد درستی هم ندارم اما قول میدم سال دیگه یه دانشگاه روزانه حداقل شهرستان قبول بشم.
اینو بهتون ثابت میکنم اما دیگه نمیدونم توی دانشگاه چقدر دووم بیارم.
دلیلشم این چیزی ندارم از دست بدم و میجنگم رویای رسیدن به این حقیقت هم خودش قشنگه....
اگر کسی کمکم کنه ممنون میشم

///////////////////////////////////
اول از همه آفرین به روحیت که به نظر من اصلی ترین چیزه و خب شما داریدش و هم اینکه یک بار کنکور دادید شدید ۷۰۰!!! این یعنی عالی، یعنی می تونید کسی که هم می ره سرکار هم درس می خونه واقعا قابل ستایشه .
چیزی که از نظر من مهمه اینه که آدم تا حدالامکانش باید واسه اهدافش بجنگه یکی از بجه های مانشت امضاش این بود:
"همانا با هر سختی ، آسانی است. پس تلاشت را بکن و ناامید نباش خدا خودش هرجور که صلاح بداند جبران میکند"
مگه میشه آدم تلاش کنه و نتیجه نگیره!! مهم اینه که شما تلاش کنی و در آینده نگی ای کاش!!! افسوس نخوری!!! مهم اینه که پیش وجدان خودت روسفید باشی.
به هدفت فکر کن، به این چیزا فکر نکن که الان هیئت علمی نمی گیرن پس سه چهار سال دیگه قطعا نمی گیرن، شما تلاش خودت رو بکن ایشاا... که جواب میگیری.

[mohamad moo]

۳۲ سال زیاد نیست
شما اگر به فکر ارشد ودکتری در دانشگاه خوب هستی تا هییت علمی شوی واز کار قبلیت در بوشهر راحت شوی باید به راههای پیش رویت فکر کنی و استوار وبا اراده قدم برداری
پیشنهاد من(طراح رباتهای هوش مصنوعی):
هدفت را تقسیم بندی کن به ۱-هدف اولیه(ارشد ودکتری در دانشگاه خوب )۲-هدف ثانویه(هییت علمی شدن)

۱-به هدف اولیه (ارشد ودکتری در دانشگاه خوب )فکر کن وبا تلاش به سمت هدفت حرکت کن اگر به هدف ثانویه رسیدی پیروز شدی.
۲-اگر به هدف اولیه (ارشد ودکتری در دانشگاه خوب ) رسیدی ولی به هدف ثانویه (هییت علمی شدن) نرسیدی شکست نخوردی چرا؟
جواب هدف ثانویه را به سمت دیگری تغییر بده ,شما اکنون (ارشد ودکتری در دانشگاه خوب ) را داری حالا آقا دکتر هییت علمی نشدی .چی بلدی؟(به فرض در همین دوران ارشد ودکتری مقاله isi دادی یا اختراع داری یا در دانشگاه کلی کارها یاد گرفتی یا پروژه های استادها را پذیرفتی وانجام دادی و الآن خودت پروژه برمیداری یا ......)

مهمتر اینکه شما در جامعه دکتر باسواد هستید.