فکر میکنم من ماجرای دانشگاهم رفتنمو بگم کلی به جهالتم بخندید
اشکال نداره میگم روحیتون شاد شه
من سال اول که کنکور دادم مهندسی نرم افزار شبانه مرکز استان خودمون قبول شدم، نرفتم به دلیل اینکه میخوام حتما آی تی قبول شم و روزانه هم باشم و دانشگاه بهتر (یکی نبود قاطع بگه بابا این دو رشته فقط ۲۰ واحد فرق دارن ، خودم یادم میاد خنده ام میگیره)
سال بعدش دم کنکور خسته شدم و نتیجه این شد آی تی قبول شدم روزانه ولی نه دانشگاه تهران و اصفهان و شیرازی که میخواستم رفتم یه شهر با بیش از ۱۱۰۰ کیلومتر فاصله از شهر خودم و ۲۰-۲۲ ساعت تو اتوبوس نشستن
انصافا خوابگاهمون جز بهترین ها بود ولی فکرشو کنید اول ترم میرفتم و آخر ترم برمیگشتم و نهایتا یه بار در طول ترم میومدم خونه، کمتر از یه هفته تعطیلی اصلا به صرفه نبود رفت و آمد؛ تجربه تعطیلی سه روزه عید فطر تو خوابگاه رو هم دارم ؛ البته خوبیش این بود تو همکلاسیا خوابگاهیا زیاد بود و تقریبا از همه جای ایران بود،
به قول دوستمون خاطرات خوش خوابگاه و تجربیاتش برام زیاد بوده ، طوری که هنوزم یادم میاد نیشم تا بناگوش باز میشه و جز بهترین خاطراتم هستن
ولی سختیاشم کم نبود، مسیرای یخ بسته و خراب شدن اتوبوس و بخاری خراب اتوبوس و حتی چند باری تک دختر بودن تو یه اتوبوس و . . .
اینم بگم من تو مسیر با تمام این اوصافش بیش از ۱۶ ساعت رو میخوابیدم
مطمئنم اگه سال اول میرفتم همون نزدیکای خودمون دانشگاه الان ارشدمو هم یقینا گرفته بودم و به فکر دکترا بودم
نه اینکه اینقدر خسته بشم که نه تنها ترم آخر کارشناسی بلکه یه سال بعد از فارغ التحصیلی اصلا ارشد شرکت هم نکنم
ولی اینم بگم از خوابگاه رفتنم راضیم و بازم برای ارشد حاضرم تجربه مشابه رو تکرار کنم ولی گرایش دلخواهم رو بخونم :دی :دی
با اینکه میدونم تو مملکت ما هییییچ فرقی نداره نه گرایش مهمه و نه دانشگاه