زمان کنونی: ۱۸ آذر ۱۴۰۴, ۱۱:۴۲ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۳۵۱۴۶
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۱:۰۳ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۵ ۰۱:۱۸ ق.ظ، توسط Innocence.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
سالها گذشت تا جنس رابطه هارا بشناسم. آنقدر دقیق که دیگر از دو قدمى آدمها که رد میشوم نوع نگاهشان هم داد میزند که کجاى کارند.
دیگر میدانستم فلانى وقتى بعد از پنج ساعت مى آید و میگوید ببخشید خواب بودم، یعنى به عمق رابطه دو هفته مانده است. یا مثلا اگر مردى به زنى بگوید: موهایت اگر یکم روشن تر...صاف تر،... میفهمم که باید فاتحه رابطه را خواند.
اینکه کسى بگوید ٧ مى آید و ٨ با بهانه ترافیک و سردرد و کار هاى شرکت برسد، یعنى در واقع آن رابطه تمام است و چیزى که میبینیم فقط خط ترمز است. حالا میدانم؛ هنوز هم هست کسى که ثانیه اول به دوم نرسیده تلفنش را جواب بدهد، یا براى باز کردن یک اخم کوچک حاضر است هر کارى بکند.
همیشه در مقابل کسى که بى تفاوت است، یک نفر هم وجود دارد که اهمیت بدهد. اینکه ما توى رابطه مان حالمان بد است یعنى آدممان اشتباه است و در واقع الان باید جاى دیگرى باشد ولى ما محصورش کرده ایم .

اینم از آخرین پست من در زمینه ی عشقولانه ای.. تاپیک این دو سه روز خیلی رمانتیک شد و منم که عاشق بحث های اینجوریم.. اما دیگه این آخریشه قول میدمBig Grin
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SepidehP , نارین , MarkLand , RASPINA , elhamgh , salam5 , Menrva , ele
ارسال: #۳۵۱۴۷
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۱:۱۷ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ دى ۱۳۹۵ ۱۱:۴۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  ولی اگه خیلی اصرار دارید فک کنم کتاب "یک عاشقانه آرام" خوب باشه.
پیشنهاد با "سپاس"ی بود!!!... سپاس Shy

وقتی درباره تو حرف می زنم
صورتم را
دوست دارم...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Innocence
ارسال: #۳۵۱۴۸
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۳:۲۵ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ تیر ۱۳۹۷ ۰۶:۱۷ ب.ظ، توسط moslem73421.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۵۱۴۹
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۱۰:۵۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۵ ۱۰:۵۵ ق.ظ، توسط RASPINA.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ق.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  
نقل قول: یه جوری ام خسته ام که کلن مخم استاپ شده. کاش استرس نداشتم دیگه خداااا
معمولا درس زیاد خوندن و ایام امتحانات انقدر استرس داره
شما هم استرستون واسه درسه؟
منم خسته ام دیگه بریدم
نمی دونم چه کار کنم.اینکه هر روز با استرس بیدار بشم.ندونم باید تلاش کنم یا به خودم استراحت بدم .ساعت ۷ شده خب سوال همیشگی بخوابم یا پاشم بایه درس سبک شروع کنم............... آخر شب وقتی ساعت ۹ میشه میتونم کلمات زبان را بخونم یا نه حالم بد میشه اگه نگاه کتاب کنم و مجبور بشم بخوابم
یک ماهه کارم اینه که اولین علامتی که میبینم میخوابم
نمی دونم شاید یه آزمایش نشون بده که من هیچ مشکلی ندارم ولی جرئت دکتر رفتن را ندارم .واقعامیترسم برم دکتر و یه چی بگه که زندگیم به هم بریزه.ماجرا از یه پروژه سنگین شروع شد که یه سالی روش وقت گذاشتم روزای پر استرس و چون با موس خیلی کار می کردم نوک انگشتام گز گز میکرد بعد یکسال انگشتام کامل حالت خواب رفتگی داشت و پیش دکتر که رفتم با یه نوار عصب و عضله گفت که عصبت مشکلی نداره و علایم را به صورت بالینی داری و ا انجام چندتا ورزش درست میشه .یه مدت خوب بودم دوباره بدتر شد اینبار از کتف تا نوک انگشتام درد میکرد وقتی رفتم مطب خصوصی یه دکتر دیگه گفت جایی که قبلا رفتی دستگاهشون مشکل داشته ولی همچنان عصب دستت سالمه و فقط آرنجت التهاب داره .داروها را مصرف کن و۲۰ روزدیگه بیا بعد ۲۰ روز بهتر شدم ولی اینبار نصف صورتم و و انگشتای پام همین حالت بی حسی راداشت که صورتم زود خوب شد ولی پام نه .جدیدا تاری دید پیدا کردم تا حالا چند بار پیش اومده
علایم را که سرچ میکنم و کنار هم قرار میدم بهم میریزم
واقعاجرئت دکتر رفتن را ندارم یا اینکه بخوام به خونواده ام بگم
اصلا وقتی میرم دکتر و این کلینیک هاش شلوغ را میبینم حالم بد میشه

امروز مثل هر روز ۷ بیدار شدم ولی خوابیدم هنوز هیچ درسی را شروع نکردم میترسم امروز باز زیادبخونم و آخر شب دیدم کم بشه واقعا مستاصلم شاید همه این ها توهمی از یک بیماری باشه
ولی قدر زندگی اتون رابدونید من که هیچ وقت از زندگی ام و فرصتام استفاده نکردم شاید هم این حالات هم برای اینه که فرصت کنکور امسال را مثل هر فرصت دیگه بسوزونم ولی نه من همیشه منتظر روی خوش زندگی بودم و منتظر بودم الان حال خوبی در زندگی داشته باشم

کاش استرس نداشتم کاش الان با جدیت درس میخوندم و هر روز ساعت مطالعه ام را افزایش میدادم کاش هر روز میشد بیشتر بخونم بیشتر تلاش کنم
کاش میشد فریاد بزنم کاش محبور نبودم این قدر مشکلاتم را توی خودم بریزم و دم نزنم و بقیه چهره شاد من را ببینن و بگن اینو چه قدر سهل انگاره؟چه قدر الکی خوشه!

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Innocence , elhamgh , stateless , MarkLand , SepidehP , Menrva , Iranian Wizard , RangiRangi , Parisa-SH , ele
ارسال: #۳۵۱۵۰
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۱۲:۴۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۵ ۱۰:۵۰ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  منم خسته ام دیگه بریدم

حرفهاتون رو کلمه به کلمه درک میکنم. دو ساعت دیگه امتحان دارم و اصلا نمیخواستم بیام اینجا، ولی آخرین ارسال تاپیک رو خوندم و دیدم همش حرفهای خودمه. نه چند وقتِ اخیر که شاید چند سالِ اخیر... ولی من حتی جرأت ندارم یه جایی مثلِ اینجا دردِ دل کنم، این حرفها رو نزده همش تهمت و قضاوت میشنویم دیگه وای به حالِ اینکه...

اینکه گفتید همه باید قدرِ زندگیشون رو بدونن خیلی خوب و درسته... اینکه به جای فخرفروشی به دیگران بدونیم که فرصت هایی که داریم رو ممکنه خیلی ها نداشته باشن و... هیچی. حرفها بماند...

گاهی برای دردِ دل کردنِ آدمها میخوام ازشون تشکر کنم. از این که میذارن تو غم و شادیشون شریک باشیم. شما و این نوشته تون هم یکی از همون وقتهاست. ممنون که درِد دلهاتون رو اینجا میگید. حرف زدن خیلی کمک میکنه.

انشاءالله که مسئله ای که فکر میکنید واقعیت نداره و همش به خاطرِ استرس و تلاشیه که برای اون پروژه داشتید. انشاءالله که خیلی زود از شادی ها و سلامتیتون و رسیدنِ به آرزوهاتون برامون بگید.

بهش فکر نکنید شاید بهتر بشه.

بی ما تو به سر بری همه عمر...
من بی تو گمان مبر که یکدَم...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Innocence , elhamgh , RASPINA , khayyam , SepidehP
ارسال: #۳۵۱۵۱
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ تیر ۱۳۹۷ ۰۶:۱۷ ب.ظ، توسط moslem73421.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: stateless , RASPINA , khayyam , SepidehP , Menrva
ارسال: #۳۵۱۵۲
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۱:۰۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۶ دى ۱۳۹۵ ۱۰:۵۰ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(26 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۵ ق.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  
نقل قول: یه جوری ام خسته ام که کلن مخم استاپ شده. کاش استرس نداشتم دیگه خداااا
معمولا درس زیاد خوندن و ایام امتحانات انقدر استرس داره
شما هم استرستون واسه درسه؟
منم خسته ام دیگه بریدم
نمی دونم چه کار کنم.اینکه هر روز با استرس بیدار بشم.ندونم باید تلاش کنم یا به خودم استراحت بدم .ساعت ۷ شده خب سوال همیشگی بخوابم یا پاشم بایه درس سبک شروع کنم............... آخر شب وقتی ساعت ۹ میشه میتونم کلمات زبان را بخونم یا نه حالم بد میشه اگه نگاه کتاب کنم و مجبور بشم بخوابم
یک ماهه کارم اینه که اولین علامتی که میبینم میخوابم
نمی دونم شاید یه آزمایش نشون بده که من هیچ مشکلی ندارم ولی جرئت دکتر رفتن را ندارم .واقعامیترسم برم دکتر و یه چی بگه که زندگیم به هم بریزه.ماجرا از یه پروژه سنگین شروع شد که یه سالی روش وقت گذاشتم روزای پر استرس و چون با موس خیلی کار می کردم نوک انگشتام گز گز میکرد بعد یکسال انگشتام کامل حالت خواب رفتگی داشت و پیش دکتر که رفتم با یه نوار عصب و عضله گفت که عصبت مشکلی نداره و علایم را به صورت بالینی داری و ا انجام چندتا ورزش درست میشه .یه مدت خوب بودم دوباره بدتر شد اینبار از کتف تا نوک انگشتام درد میکرد وقتی رفتم مطب خصوصی یه دکتر دیگه گفت جایی که قبلا رفتی دستگاهشون مشکل داشته ولی همچنان عصب دستت سالمه و فقط آرنجت التهاب داره .داروها را مصرف کن و۲۰ روزدیگه بیا بعد ۲۰ روز بهتر شدم ولی اینبار نصف صورتم و و انگشتای پام همین حالت بی حسی راداشت که صورتم زود خوب شد ولی پام نه .جدیدا تاری دید پیدا کردم تا حالا چند بار پیش اومده
علایم را که سرچ میکنم و کنار هم قرار میدم بهم میریزم
واقعاجرئت دکتر رفتن را ندارم یا اینکه بخوام به خونواده ام بگم
اصلا وقتی میرم دکتر و این کلینیک هاش شلوغ را میبینم حالم بد میشه

امروز مثل هر روز ۷ بیدار شدم ولی خوابیدم هنوز هیچ درسی را شروع نکردم میترسم امروز باز زیادبخونم و آخر شب دیدم کم بشه واقعا مستاصلم شاید همه این ها توهمی از یک بیماری باشه
ولی قدر زندگی اتون رابدونید من که هیچ وقت از زندگی ام و فرصتام استفاده نکردم شاید هم این حالات هم برای اینه که فرصت کنکور امسال را مثل هر فرصت دیگه بسوزونم ولی نه من همیشه منتظر روی خوش زندگی بودم و منتظر بودم الان حال خوبی در زندگی داشته باشم

کاش استرس نداشتم کاش الان با جدیت درس میخوندم و هر روز ساعت مطالعه ام را افزایش میدادم کاش هر روز میشد بیشتر بخونم بیشتر تلاش کنم
کاش میشد فریاد بزنم کاش محبور نبودم این قدر مشکلاتم را توی خودم بریزم و دم نزنم و بقیه چهره شاد من را ببینن و بگن اینو چه قدر سهل انگاره؟چه قدر الکی خوشه!

تشریف ببرید متخصص خوب اعصاب داخلی یا مغز و اعصاب علائم رو بفرمایید...فوقش یک MRI میگیرن ازتون خیالتون راحت میشه خودتون درخواست کنید MRI بدید اگر صلاح میدونن... انشالله چیزی نیستش...الکی خودتونو توی برزخ نگه ندارید...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , SepidehP , khayyam , sss , Menrva
ارسال: #۳۵۱۵۳
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۱:۲۹ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
گاهی فکر میکنم من دلتنگ ترین آدم دنیا هستم که گیر کرده لای آدم هایی که خیلی وقت است خودشان را بین بوق و دود ماشین ها گم کرده اند...
دلتنگم برای برقِ چشمان شفافِ صمیمی ترین دوستانم و رفرش عکس های پروفایل واتس اپ و تلگرامشان هیچ دلگرمم نمیکند...
دلم برای حرف های در گوشی مان تنگ میشود،حرف هایی که ویس های پی در پی تلگرام جای خالی شان را در گوشم پر نمیکند...
دلم تنگ میشود برای دیدن آدم هایی که عطر هل و دارچین چای هایشان را به بوی تلخ اسپرسو ندهند،
دلتنگ آن هایی هستم که زیر برقِ تندِ آفتاب دلشان برای تُنگ های شربت به لیمو و بهارنارنج پر از یخ غنج برود و پا تویِ نوتلا بارها نگذارند،
دلتنگم برای آدم هایی که بدون زرقِ سورپرایزهای لاکچری باز هم عشق تویِ چشم هاشان برق بزند...
آدم هایی که سبد های گل سرخ و ارکیده توی بغل هاشان و لوکس ترین ماشین ها زیر پاهاشان نبود اما
دزدکی برایت از دیوار همسایه یاس سفید میچیدند و از شوق تا تهِ کوچه میدویدند...
من دلتنگ ترین آدمی هستم که در دنیایِ عطر های فرانسوی نفس میکشم کوکو شنل و تام فورد را استشمام میکنم اما هنوز هم عطرِ مریم خیس و نرگس باران خورده را به یاد می آورم
دلتنگ ترین آدمی هستم که بزرگترین تکه دلش را لای شب بوها و شمعدانی های کنار حوض فیروزه ای جا گذاشته کاش میشد رفت و تا آخر دنیا لای یاس های امین الدوله کوچه قدیمی مان قایم شد شاید کسی در دنیای دیگری پیدایم کرد دنیایی که در آن دلتنگ هیچ چیز نخواهم بود...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: elhamgh , nlp@2015 , RASPINA , SepidehP , Menrva , MarkLand , RangiRangi
ارسال: #۳۵۱۵۴
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۲:۵۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۵ ۰۳:۰۷ ب.ظ، توسط Innocence.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
RASPINA
به معنای واقعی کلمه درک میکنم چه حالی داری چون دقیقا همچین وضعیت مشابهی رو تجربه کردم
من که واقعا نابود بودم دچار توهمات شدید شده بودم هرچیزی میشد زود سرچ میکردم وای قیافم وقتی نتایج سرچ رو میدیدم دیدنی بود
داداشم که همیشه بهم میگفت تو واقعا داری خل میشی سرما بخوری هم میگی این علامت بدیه نکنه سرطان باشه
خلاصه چند ماه رسما نابود بودم به قول تو از دکتر رفتن هم میترسیدم میگفتم نکنه یه چیزی بگه کلا از زندگی سیر شم اونم توی این وضعیت که کنکور هم دارم
اونقد اون افکار منفی و وحشتناک توی وجودم و ذهنم نفوذ کرده بود ک دیگه واقعا فکر میکردم رفتنی ام
یادم میفته خندم میگیره
یه روز دیگه با ترسهام روبرو شدم رفتم دکتر وقتی اتفاقات رو برای دکتر تعریف کردم اولش خوب به حرفهام گوش داد بعد یهو زد زیر خنده
همینجوری مات و مبهوت بودم گفتم دکتر من جدی گفتم شما میخندی آخه دکتر خانوادگی بود و از قبل میشناختمش برای همین راحت بهش گفتم جریاناتو
بعد از اینکه معاینه کرد و آزمایش و اینا گفت دیدی بهت گفتم چیزی نیس اما برای اینکه خیالت راحت بشه اینکارارو انجام دادین ک دیگه توی فکرش نباشی
آخرشم ازم قول گرفت که دیگه در مورد بیماری با هر علائمی توی اینترنت سرچ نکنم گفت تا حالا چند مورد داشته دقیقا با همین اوصاف که با دیدن مطالب توی اینترنت وحشت کردن و خلاصه کلی عذاب بیخودی کشیدن

به نظر من با ترس و این حالتت روبرو شو تنها راهش اینه بری دکتر و بهش بگی که این علائم رو بررسی کنه و اگه احتیاج به آزمایش بود انجام بشه تا خیالت راحت بشه و این افکار که اذیتت میکنه رو دور بریزی تنها راهش هم همینه که بری پیش دکتر

۹۹ درصد نگرانی های ما هرگز اتفاق نمیفته پس نگران نباش دخمل خوب
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SepidehP , elhamgh , Menrva , RASPINA , Iranian Wizard , nazanin2020 , ele
ارسال: #۳۵۱۵۵
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۳:۲۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
RASPINA عزیز.
فکر کنم قبلا یکبار تو همین تاپیک اتفاقی که شهریور ۹۴ به خاطر استرس زیاد بابت کارشناسی ارشد برام افتاد رو تعریف کردم. نمیدونم شما هم خوندیدش یا نه.
من به خاطر استرس دچار شرایطی شده بودم که خیلی بیشتر از حد معمول غذا می خوردم اما هر روز یکی دو کیلو وزن کم می کردم. اونم من که در حالت عادی اگر یک کفگیر اضافه برنج می خوردم فوری فردا نتیجه اش رو روی ترازو می دیدم.
چون سابقه سرطان زیر ۵۰ سال تو فامیل درجه یک داشتم فکر کردم که من هم ...
یک مسئله دیگه هم بود. این که من چون عادت داشتم لپتاپ رو روی شکمم می ذاشتم، و از طرفی مطالبی رو درباره ارتباط احتمالی امواج وای فای و سرطان خونده بودم، ناخودآگاه به این باور رسیده بودم که به خاطر اینکه ۲۴ ساعت مودم روشن بود و ساعات زیادی هم با لپتاپم تو اون شرایط با اینترنت کار می کردم حتما سرطان گرفتم . جالبه که واقعا هم تو ناحیه شکم احساس درد می کردم. مخصوصا وقتی با لپتاپ کار می کردم (در صورتی که قبل از خوندن اون مطالب اینطوری نبود)!
رفتم دکتر و شرایط رو کامل گفتم. برام انواع و اقسام آزمایشات اولیه و سونوگرافی و رادیولوژی رو برای تشخیص اولیه سرطان نوشت.
اولش به پدر و مادرم هم نگفته بودم (بعدا خودشون از حالم متوجه شدن). می رفتم دکتر میومدم و تو اتاق بی سر و صدا یکسره به بیماری احتمالیم و عاقبتم و مرگم و مراسم دفنم و حال پدر و مادرم بعد از خودم فکر می کردم و اشک می ریختم... درد و کم کردن وزنم هم سر جاش بود.
اما چند وقت بعد که قرار شد همین علوم تحقیقات ثبت نام کنم و پشت کنکور نمونم و عقب نیفتم، جواب آزمایشاتم هم اومد و چیزی نبود. اعصابم که کم کم آروم تر شد برگشتم به حالت عادی و مشکلم هم خدا رو شکر برطرف شد.
_________________________________
می خوام بگم، طبق تجربه من و دوستان دیگه مون که این شرایط رو از سر گذروندن، همه چیز زیر سر استرس هست و البته "تلقین" های خود ما. من در مورد قانون جذب مطالعه کردم. واقعا وجود داره. ما وقتی به چیزی فکر می کنیم، چه دوستش داشته باشیم (مثلا پولدار شدن) و چه ازش بدمون بیاد (مثل فرار از سرطان) کائنات دست بکار میشه تا فکر ما رو واقعیت ببخشه. کار به مثبت و منفیش هم نداره. و این موضوع به قطعیت ثابت شده.
واسه همینه که ممکنه ما حتی علائمی رو هم احساس کنیم (مثل درد). چون فکر می کنیم الآن باید درد داشته باشیم.
و یا کسی که واقعا سرطان داره با فکر به سلامتی، واقعا در روند بهبودش اثر مثبت گذاشته میشه و خوب میشه.
واسه همینه که دکترا همیشه میگن روحیه خیلی خیلی خیلی مهم و تأثیرگذاره.
_________________________________
من از شما خواهش می کنم افکار منفی رو دور بریزید و برای اطمینان خاطر خودتون یکبار برید آزمایشات لازم رو هم بدید و بعدش ببینید که واقعا چیزی نبوده و شکر خدا تو سلامت کامل به سر می برید.
_________________________________
همه ما هم براتون دعا می کنیم و منتظر شنیدن خبر نتایج خوب آزمایشاتون هستیم. دوست عزیز.
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Innocence , SepidehP , elhamgh , codin , khayyam , Menrva , RASPINA , MarkLand , Iranian Wizard , MajidNasiri , judi , Parisa-SH
ارسال: #۳۵۱۵۶
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۴:۱۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۵ ۰۴:۴۴ ب.ظ، توسط blackhalo1989.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
....
پ.ن: چون حوصله نداشتم حذفش کردم.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: khayyam , Skyrim , SepidehP
ارسال: #۳۵۱۵۷
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۵:۵۸ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۶ دى ۱۳۹۵ ۰۵:۵۹ ب.ظ، توسط jazana.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
دلم می خواد، اونایی که تو فیلما موقع بحث با طرف مقابل یک دفعه از رو صندلی بلند میشن و میرن جلوی پنجره وایمیستن و به دور دست نگاه کرده و حرف می زنن رو یک دل سیر کتک بزنم.

عین آدمیزاد به طرف مقابلت نگاه کن حرف بزن.

والا
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۳۵۱۵۸
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۷:۲۴ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۹ دى ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ، توسط crevice.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Menrva , Innocence , khayyam , shahlaj , gogooli , RangiRangi
ارسال: #۳۵۱۵۹
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۷:۴۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۲۵ دى ۱۳۹۵ ۱۱:۴۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  
(25 دى ۱۳۹۵ ۱۰:۱۳ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  
(25 دى ۱۳۹۵ ۰۸:۴۳ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط:  
(25 دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۰ ب.ظ)Innocence نوشته شده توسط:  یهو یکی میاد توی زندگیت که از همه ی اونایی که رفتن تشکر میکنی....
خواهشا از آدما ،‌ superman نسازید که تجربه نشون داده اونم یه آدم معمولی از آب در میاد و اینجاست که شما گول خودتون زدید .

عجب.. قرار نیس آدم فضایی باشه منظور من این بود که بعضی از آدما هستن که اونقد خوبن و همه چیزشون با آدم جفت و جور میشه که آدم میگه وای خدا چرا این آدم زودتر نیومده بود من خودم تجربه اشو نداشتم اما واقعا دیدم با چشم های خودم و برای همین این حرف رو اینجا زدم بین دوست و آشناهام خیلیا بودن که مصداق این حرف شدن و با اومدن آدم جدید و خوبی که من فکر میکنم همون نیمه ای هست که خدا واسمون مناسب دیده اونقد به خوشبختی و اوج میرسن که همه ی غم های گذشته یادشون میره
ما آدما گاهی به بودن فرد نامناسب توی زندگیمون اصرار میکنیم و متوجه نیستیم که صلاحمون بودن با اون شخص نیس و خدا شخص بهتری رو برامون در نظر داره ....
شما شیش هفتا چیز رو با هم قاطی کردی، حیف که الان حالشو ندارم تجزیه و تحلیل کنم ...

(۲۵ دى ۱۳۹۵ ۱۰:۵۳ ب.ظ)shamim_70 نوشته شده توسط:  سلااااااام
دوستان میخام به ینفر ی کتاب هدیه بدم
کسی پیشنهادی داره؟؟؟؟(میخام قشنگ و احساسی باشه تعداد صفحاتشم زیاد نباشه)
به نظر من کتاب هدیه خوبی نیست Big Grin . مخصوصا اگه طرف کتاب خون نیست(حالا نمیگم که کتاب خون هستم). هدیه باید طوری باشه طرف سوپرایز بشه، کتاب کسی رو سوپرایز میکنه که واقعا کتاب جز زندگیش هست و شما میدونی اون طرف توی چه حال و هوایی سیر میکنه و به قولی اون چیزی که نیاز داره بهش بدید ...

ولی اگه خیلی اصرار دارید فک کنم کتاب "یک عاشقانه آرام" خوب باشه.

نه اخه میدونم ی چند وقتیه کتاب میخونه،و دنبال این بوده بره ی کتاب دیگم بخره و بخونه...حالا بجایی اینکه خودش بره بخره میخام من بهش بدم.
اتفاقا این کتابو خریدم با ی کتاب که بیسش روانشناسی هست ولی شامل ی مجموعه داستان کوتاهه به نام زندگی کن

زمان آدم ها رو دگرگون میکند
اما تصویری را که از آنها داریم
ثابت نگه می دارد
هیچ چیز دردناک تر از این تضاد
میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره ها نیست


مارسل پروست
از کتاب : در جستجوی زمان از دست رفته
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: SepidehP
ارسال: #۳۵۱۶۰
۲۶ دى ۱۳۹۵, ۰۸:۱۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
ممنون از همه دوستان گلی که بهم دلگرمی دادند
اصلا نمی دونم صبح چی شد که همه حرف دلم را نوشتم بعد دوساعت اومدم میخواستم متن را پاک کنم دیدم کلی دوستان نظر گذاشتند و راهنمایی کردن.من اصلا دوست نداشتم کسی ناراحت بشه ولی الان خیلی سبک شدم و حس بهتری دارم تصمیم گرفتم که تاآخر همین هفته برم دکتر و ان شاالله بیام و بنویسم از خبر سلامتی ام
من همیشه آدمای مانشت را دوست داشتم Heartو بعداز این هم همین طور ..............
مانشت یه جورایی خونه مجازی منه
ممنون از همه شماHeartHeart

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: stateless , Innocence , MarkLand , codin , SepidehP , khayyam , elhamgh , Menrva , Parisa-SH


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۹,۸۴۸ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۱,۰۱۳,۷۳۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۳,۴۱۸ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۳۴۵,۴۲۸ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۹۸۸ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۴,۰۳۰ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۴,۰۸۷ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۲۲,۲۳۱ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۵,۸۸۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۹,۶۹۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close