(۰۹ دى ۱۳۹۵ ۰۳:۲۸ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (08 دى ۱۳۹۵ ۱۱:۰۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: بالاخره درخواست انصراف از تحصیل دکتری رو دادیم
جدا ؟
ببخشید میشه بپرسم چرا دکتری انصراف زدید؟
میخواید الان به جای دکتری چه کارمهمی انجام بدید یعنی منظورم اینه که جایگزین بالاتری نسبت به درس دارید
پ ن : یعنی من خیلی شوکه ام. دفعه اوله میبینم کسی دکتری انصراف میزنه .حوالی من همه میخوان دکتری بخونن
من علت انصراف ایشون رو نمیدونم ولی دکترایی که توو ایران خونده میشه، اسمش رو میشه هر چیزی گذاشت به جز دکتری.
دکتری اگه بخوای اصولی پیش ببری و به یه چیزی برسی، یه کار فراتر از تماموقت هست. هفت روز هفته وقت میخواد، دم ددلاین کنفرانسها هم به جز چند ساعتی که باید بخوابی بقیهش رو باید روی کار وقت بذاری. توو ایران نمیشه این کار رو کرد چون زندگیِ الانات خرج داره در حالی که یه قرون بهت نمیدن (البته اخیراً انگار یه واممانندی میدن). مهمتر اینکه، شما اگه زرنگ باشی توو ۲۹ سالگی مدرکت رو میگیری، سربازی مونده و شغلت تضمین شده نیست. در نتیجه باید توو اون ۵ سال دکتری، خودت رو به یه جایی بند کنی یا حداقل یه سابقه کار درست کنی. اینا علاوه بر اینکه وقت و انرژیت رو میگیره، تمرکزت رو سلب میکنه و توو کار ریسرچی، عدم تمرکز از بیپولی هم بدتر هست. از ورودیهای من فقط یه نفر مونده که داره دکتری معماری میخونه، دو سه نفر هم نرمافزار و هوش دارن دکتری میخونند و اتفاقاً از بچههای قویمون هم بودند، ولی هیچ کدوم روی ریسرچ تمرکز نذاشتند. صبر میکنن سال ۵ بشه، دو تا ژورنال بدن دفاع کنند بره پی کارش.
از این گذشته، شما بخوای با علم دنیا خودت رو هماهنگ نگه بداری، باید و باید توو کنفرانسها مقاله بدی و شرکت کنی تا ببینی در مورد چی صحبت میکنند و پلنِ بعدی اون فیلد چیه (رجوع شود به پ.ن.۱)، هم اینکه با چار تا استاد خارجی لینک بزنی، پس فردا دو نفر هم تو رو بشناسه. یه کنفرانس رفتن و اومدن اگه توو کشور آسیایی باشه ۸ تومن اینا خرجش میشه، آمریکا و کانادا (اگه ویزا بدن تازه) که خیلی بیشتر. ولی دانشگاه فکر کنم فقط بابت سالی یه کنفرانس، اونم گمونم فقط هزینهی ثبتنامش رو میده. خیلی فیلدها مثل معماری کامپیوتر (منظورم رشتهی معماری نیست، خودِ فیلد معماری کامپیوتر هست که تووش مقالات
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
یا
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
) میدن اصولاً ژورنال مهمی ندارند و کنفرانسهاشون خیلی مهمتر و جزو تاپترین کنفرانسهای کامپیوتر هست.
گذشته از بحث مالی، کیفیت ریسرچ هم مهمه. اون روز کاربر بلک پرسیده بود که چرا توو ایران استادایی که h-index بالای ۳۰ داشته باشند به ندرت پیدا میشه (رجوع شود به پ.ن. ۲). این باز دو تا علت داری. بیسوادی یا بیانگیزگی استادا، بیسوادی و بیانگیزگی دانشجوها. من یه بار به دوستم که از دانشگاه تبریز اومده بود، یه مقدار گله کردم از وضع استادای کامپیوتر شریف، برگشت گفت تو اگه دانشگاه تبریز بودی یا خودت رو میکشتی، یا اونا رو. ۹۰ درصد استادا هیچ انگیزه و علاقهای برای ریسرچ ندارند، چون الان همهش فوقش ۲۰۰ تا citation خورده، خیلی براش فرقی نخواهد کرد که این بشه ۳۰۰ تا. این وسط یکی میره کلاسای کنکور درس میده، یکی میره ملک معامله میکنه و ... استاد کامپیوتری میشناسم و میشناسید اتفاقاً که تا سر دفاع دانشجوی ارشدش حتی تزش رو یک بار هم نخونده بود. یعنی سر جمع ۱۰ دقیقه در اون دو سال برای این دانشجو وقت نذاشته بود. اصلاً دوست خودم که صنایع میخوند شریف، بندهی خدا به درس علاقه داشت و به طور میانگین روزی ۱۲ ساعت وقت گذاشت جلوی چشم خودم، ولی استادش سر جمع ۲ ساعت هم وقت نذاشت براش. ۲ ساعت رو زیاد گفتم، نیم ساعت، چون حتی ایمیلهاشم جواب نمیداد. کسی هم نیست که بره یقهی طرف رو بگیره. خب معلومه این رو بکشی هم دکتری رو اینجا نمیخونه. دانشجوها هم البته نمیدونم چه مرگشون شده، علاوه بر اینکه حالا وقت نمیذارن، به طور محسوسی ضعیفتر هم شدن خداوکیلی. نمیدونم شاید چون رقابت کمتر شده، یا شاید همون استادا دورهی ارشد به دانشجو نحوهی ریسرچ و critical thinking اینا رو یاد نمیدن. مگه میشه دانشجوی خیلی قویترمون که مونده، سر جمع ۵ تا مقالهی معمولی بده، ولی اونی که رفته و ضعیفتر هم بود، ۲۰ تا توو جای خوب. در کل ما همیشه از پزشک جماعت ایراد میگیریم که گرانفروش هست، ولی استاد جماعت توو ایران انصافاً خیلی موجودات کمفروشی هستند، که به نظرم از گرونفروشی بدتره. البته استادی که وقت نذاره توو خارج هم هست ولی اولاً اونجا پول بهت میدن، ذهنت آزادتره و یه مقداریش رو با وقت گذاشتنِ بیشتر میشه جبران کرد، هم اینکه یه post-doc ایی، یا چار تای دانشجوی دکترای دیگه هستید که میتونید فکراتون رو روی هم بذارید. البته باز بعضی از این استادای خارجی که وقت نمیذارن، آدمای مشهوری هستند و ریکامشون علاوه بر پیدا کردنِ کار، حتی توو کیفیتِ تمدید ویزا هم کمکت میکنه.
یکی از دوستای من سال آخر دکتراش ۶ ماه رفت فرصت، توو ۵ سالش توو شریف ۲ تا ژورنال داده بود، توو اون ۶ ماه اونجا ۳ تا داد. تمدید کرد و ۶ ماه اضافیتر موند میگفت تو نمیدونی چه زجری کشیدم دوران دکتری و به نظر میومد اگه خانومش ایران نبود، یه ۶ سال دیگه هم تمدید میکرد. در کل کسی که بخواد روی علم اپسیلونی اثر بذاره و یا اثر بگیره، دکترا خوندن توو اینجا، با توجه به شرایطی که گفتم و نگفتم، سم هست. مگه اینکه بدونه که مدرکش دستش رو به جایی بند میکنه و ریسرچ اینا براش اهمیتی نداشته باشه، یا از همه جا بیخبر باشه مثل مردم کرهی شمالی خوشحال باشه.
به قول کاربر بلک که وقتی از تجربههای کار توو شرکتها میپرسی میگه گفتنش فایده نداره، باید باشید و خودتون تجربه کنید، الان حرفای من رو هم باید یه ۵-۴ سال توو محیط آزمایشگاه باشید اون موقع بهتر متوجه میشید. یه دانشجوی لیسانس داشتیم، قوی بود و دکترای مستقیم شریف هم قبول شده بود (از لیسانس). نمیدونم چون تکفرزند و سوسول بود، یا غد بود، یا چون مذهبی بود یا هر چی خلاصه، رفته بود با دانشجو دکتریها و استادا مشورت کرده بود، بهش گفته بودند اپلای کن. بعد این داداشمون علاقهی وافری به استخاره توو جاهای بیربط داشت! مثلا استخاره کرده بود ازدواج کنه، کرده بود و آخرشم با کلی خرج و بدبختی و ماجراجویی طلاق داد. دور از جون شما، هر گاوی متوجه میشد این براش زود هست، نمیدونم چرا بهش اجازه داده بودند. خلاصه. ظاهراً این سری هم استخارهش در مورد اپلای منفی شده بود، دو دل بود. اومد با من مشورت کرد. گفتم لااقل یه اینترشیپ برو، نه سیخ بسوزه نه کباب. اینجا هم یک سالی تجربهی ریسرچ داشت. خلاصه رفت سوئیس و فکر کنم از همونجا مستقیم اپلای کرد آمریکا اصلا برنگشت :| این مثال رو در پشتیبانی از این حرفم آوردم که تجربههای دیگه، توو تصمیمات آدم خیلی دخیل هستند. codin فکر کنم متوجه شدی منظورم کی بود.
پ.ن۱ : از اونجایی که همه چیمون باید خلاف دنیا باشه، توو ایران حتی یه ژورنال زاغارت هم از مقالهی کنفرانسی بیشتر اهمیت داره! برای همین وقتی به یکی میگی مقالهم چاپ شده، برای اینکه وزن کنه که مقالهی خوبی بوده یا نه، به طرز احمقانهای میپرسه ISI بوده یا کنفرانس؟ احتمالاً شنیدید که ژورنالای Transactions از بقیهی ژورنالها، مخصوصاً از اغلب (نه همه) ژورنالهای Elsevier رنکشون بالاتر هست. برای اینکه ارزش مقالات کنفرانسی رو بدونید، مثال بزنم که یک مقاله در
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
(که مخصوص کارهای high-level و سطحِ سیستم هست) با اینکه مقایسهی درستی نیست، ولی حدود ۶ مقالهی IEEE Transactions ِ خوب ارزش داره. کسی رو هم از داخل ایران نمیشناسم اینجا تونسته باشه مقاله چاپ کنه. توو کنفرانسهای +A و A و B و حتی C، یه سری keynote speaker میان که اغلب غولهای اون شاخه و یا از مدیران شرکتهای بزرگ هستند. عملاً حرفای اونا اساسِ جهتگیریِ زمینههای ریسرچ توو اون سال یا سالای بعدی میشه. اگه اینتل بیاد بگه مثلاً wearable deviceها ارزش نداره، گمون نکنم توو سالهای بعدی کسی پشیزی برای چیزی که آیندهای نداره ارزش قائل بشه. یا بالعکس، توو یکی از کنفرانسهای اخیر فیلد ما، keynote speaker از مایکروسافت گفته که سری جدید از CPUها برای اینکه برای کارهای Machine Learning تسریع و موازیسازی بشن، داخلش از FPGA استفاده شده که قابلیت اجرای موازی دستورات به صورت سختافزاری دارند. این باعث شد که ۵۰ درصدِ تحقیقات این حوزه به سمت بهینه کردن و استفاده از FPGA در کارهای یادگیری ماشین بشه و حتی موقع سابمیت کردن مقاله هم، یه بخش کلاً جدا حتی برای سابمیت مقاله گذاشتند که اگه در مورد این حوزه هست، از این قسمت سابمیت کنید! لذا کنفرانس و اختصاص پول برای اون خیلی مهم هست و وقتی کسی نادانسته مخالفت میکنه، من رو یاد اون خانمی که صنایع میخوند و ترمای اول توو بحث گروهی گفته بود که از نظر من اپلای بسیار بیفایده هست چون مثلاً میتونیم جزوههای MIT رو دانلود کنیم خودمون بخونیم و با این حرف عدهی بسیاری رو توو افق محو کرده بود.
پ.ن ۲: h-index بالای K یعنی یک نفر حداقل K تا مقاله داره که هر کدوم K و یا بیشتر رفرنس خوردند. لذا ممکنه یکی ۳۰ تا مقاله داشته باشه که هر کدوم ۳۰ بار ارجاع خوردند، پس h-indexش ۳۰ هست. ممکنه یکی ۱۰۰۰ تا مقاله داشته باشه که ۳۰تاش هر کدوم یه میلیون ارجاع خوردند، ولی ۹۷۰تای بقیه هر کدوم ۲۹ تا ارجاع خوردند. h-index این هم ۳۰ هست. ۳۱ نیست، چون هنوز ۳۱ تا مقاله نداره که هر کدوم حداقل ۳۱ بار رفرنس خورده باشند.
پ.ن ۳: پستهای احتمالیِ مخالف رو خواهم خوند با این شرط که سابقهی ریسرچ طرف بیشتر از ۴ سال باشه. اعصابم رو از سر راه نیاوردم.