(۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۴:۵۲ ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: (30 شهریور ۱۳۹۵ ۰۴:۳۴ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: یکی از کسلکنندهترین مواقع زندگی مواقعیه که یه مهمون دو روزه قراره بیاد اما نمیاد. خودش و تو رو با هم رو هوا نگه داشته. دیروز گفتن شب میایم، اگر نشد صبح میایم امروز صبح زنگ زدن آدرس گرفتن که بیان، واسه ناهار منتظرشون بودیم دیدیم خبری نشد. وقتی هم که زنگ زدیم بپرسیم کجان، تازه معلوم شد صبح هم نتونستن بیان. آخرشم گفتن یا بعدازظهر میایم یا ... :|
شمام زنگ بزنید بگید ببخشید ما خونه نیستیم و برید بیرون تا نیان و متوجه بشن. جدی میگم
بدتر از اون اینه که ما چند روز پیش عروسی دعوت بودیم ولی خاله م اینا زنگ زدن که میایم شب و چون چند روز قبلش گفته بودن میایم و ما خونه نبودیم مامانم نگفت عروسی دعوتیم اگه من گوشی رو برمیداشتم قطعاََ جواب میدادم. :|
آخه دلم واسه پسرش میسوزه.
طفلکی یکی دو ساله داره از مامان و باباش خواهش میکنه چند روز بیان خونه ما.
مامانش (دختر داییم) هم اول قرار شد آخرای تیر که سالگرد مامانبزرگم بود و واسه ختم میومدن بچهها رو هم چند روز بیاره خونه ما، اما نشد. الآنم که از دیروز که به خاطر اصرار پسر بزرگش قرار شده بیان یکی دو شب بمونن و برگردن، به همسرش مرخصی نمیدن. ساکن تهران هم نیستن. واسه همین اومدنشون یه کم سخت شده و هر بار که همسرش واسه گرفتن مرخصی اقدام میکنه بهش چند ساعت مرخصی هم نمیدن که بتونه دخترداییم و بچهها رو بیاره برسونه و برگرده.
حالا امشب دیگه ظاهراً فرصت آخره. اگه امشب هم نتونن بیان دیگه فکر کنم کنسل شه اومدنشون.
________________
منو بگو که رفتم واسه پسرا بستنی هم خریدم.