(۰۹ تیر ۱۳۹۱ ۰۲:۲۴ ق.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: بارها در این یکسال اخیر اومدم اینجا که کمی درد دل کنم ، خیلی مجهول طوریکه حتی معلوم نباشه راجع به چی هست، ولی بعد از نوشتن یه صفحه یا بیشتر همه را پاک کرده ام و رفته ام.
....
چقدر سخته وقتی خیلی حرف داری بزنی ولی نمیتونی بزنی!! باید ساکت باشی و چشمات رو ببندی!!!
یاد این شعر افتادم :
قطره ی بارون دلم
خلوت زندون دلم
لیلای بی دریای من
گریه مجنون دلـم
ابر کبود من تویی
بود و نبود من تویی
مهر سجود من تویی
وای به روزگار من
عاشق در قفس منم ای دل بی قرار من
گریه منم ابر تویی
درد منم صبر تویی
بارش بی وقفه منم ای دل بی قرار من
پیشنهاد
یه اسم کاربری دیگه ایجاد کنید هر وقت دلتون گرفت بیاید هر چی خواستید بنویسید ما هم گیر نمیدیم ! نمی شناسیم که
معلومم بنویسید تابلو نمی شه
البته ما می گذریم که شعرش مشکوک می زد
(شوخی می کنم !)
الان نیاید دیگه این ارسالتون رو پاک کنید ! بعدا میگن من جعل کردم