(۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ۰۳:۴۸ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط: (21 اسفند ۱۳۹۰ ۰۲:۳۴ ب.ظ)mohammad_13690 نوشته شده توسط: راستی میدونید دیگه بعد از این که حضرت موسی این دعا رو کرد چی شد؟
شما بفرمایید.اگر هم توی قرآن نوشته آیه رو بگید تا پیدا کنیم
... قالَ رَبِّ اِنّی لِما اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیر فَقیر
... گفت: " پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم."
(ترجمه فولادوند)
سوره ی مبارکه ی قصص – بخشی از آیه ی ۲۴
وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ «۲۳»
و چون به آب مدین رسید گروهى از مردم را بر آن یافت که [دامهاى خود را ] آب مىدادند و پشتسرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور مىکردند [موسى] گفت منظورتان [از این کار] چیست گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمىدهیم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیرى سالخورده است
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ «۲۴»
پس براى آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم
و ادامه داستان ......
فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءهُ وَقَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ «۲۵»
پس یکى از آن دو زن در حالى که به آزرم گام بر مىداشت نزد وى آمد [و] گفت پدرم تو را مىطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] براى ما مزد دهد و چون [موسى] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد [وى] گفت مترس که از گروه ستمگران نجات یافتى
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ «۲۶»
یکى از آن دو [دختر] گفت اى پدر او را استخدام کن چرا که بهترین کسى است که استخدام مىکنى هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است
قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ «۲۷»
[شعیب] گفت من مىخواهم یکى از این دو دختر خود را [که مشاهده مىکنى] به نکاح تو در آورم به این [شرط] که هشتسال براى من کار کنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختیار با تو است و نمىخواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهى یافت
قَالَ ذَلِکَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ «۲۸»
[موسى] گفت این [قرار داد] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم بر من تعدى [روا] نباشد و خدا بر آنچه مىگوییم وکیل است
در مورد دعای زیبای حضرت موسی :
در این قسمت از سوره ی قصص حضرت موسی کار آب دادن به گوسفندان دختران شعیب را به پایان رسانده و از شدت گرما و گرسنگی به سایه ی درختی پناه برده و به خدا می گوید از هرخیری که به سویم بفرستی سخت نیازمندم . غالب تفاسیر منظور حضرت موسی از "ما" در این جمله را غذا دانسته اند .او بعد از فرار از شهرش روزهای زیادی دربیابان سرگردان بوده و خوراک او
تنها گیاهان صحرایی بوده است . بعد از آب دادن به گوسفندان دختران شعیب هم احساس خستگی و گرسنگی شدیدی داشته و این درخواست را کرده است . عده ای می گویند کار پیامبر خدا به آنجا رسیده که از خدایش طلب تکه نانی کند ؟! در پاسخ به این مسئله گفته اند : حضرت موسی میتوانسته در قبال خدمتی که به دختران شعیب کرده از آنها غذایی طلب کند . درصورتی که او درخواست خود را فقط
از خدایش می کند . خواست خدا را در هرچیزی مقدم میداند . حتی در طلب روزی از بنده های خدا . حتی جایی که شعیب برای موسی تدارک سفره و غذا می کند موسی از خوردن امتناع می کند و در جواب می گوید میترسم این سفره پاداش آب
دادن به گوسفندانت باشد . در حالی که ما خاندان رسالت برای کار خیر خود هیچ پاداشی طلب نمی کنیم . پس موسی با وجودی که می توانست از بندگان خدا طلب روزی کند خواست خدا را مقدم دانست . علاوه بر این موسی درنهایت ادب از خدای
خود درخواست می کند . چرا که نمیگوید خدایا به من این را بده . آن را بده . بلکه می گوید به هر نعمتی که به من بدهی سخت محتاجم . همه چیز را به خدا واگذار میکند .
«به نقل از وبلاگ
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
»