زمان کنونی: ۰۸ آذر ۱۴۰۳, ۰۷:۵۱ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۲۵۶۶
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۸:۱۹ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۲۶ ق.ظ)parimehraban نوشته شده توسط:  
(18 بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۲۳ ق.ظ)Bache Mosbat نوشته شده توسط:  هرچی که فکر می کنم زندگی از اینجایی که الان هست رو به بدتر شدن می ره .
جرم جوونی من اینه که یا جوون مرگ می شم یا مرگ عزیزامو می بینم .

خدا نکنه . چی شده مگه ؟ !

Smile Heart ممنون دوست گلم . هیچی دچار افسردگی حاد بعد از تحویل پروژه‌ها شدم . که اصن این زندگی به چه درد می خوره.

الهی و خلّاقی و حِرزی و مَوئلــی اِلیکَ لَدَی الاِعسارِو الیُسرِ اَفزَعُ
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Xilinx
ارسال: #۲۵۶۷
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۲:۴۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
مدام به خودم می گم:

"یک راند دیگه مبارزه کن....."

خدایا من روزانه مشهد قبول شم دیگه..... Big Grin

قبل از ایجاد تاپیک جدید فقط ۴ دقیقه در تالار جستجو کنیم.....
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Sunshine Off , Parva , parimehraban , پشتکار , mamat
ارسال: #۲۵۶۸
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۳:۲۷ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
باد، خیلی نا امیدی ها، فکر می کنم بیش از حد خودتون را دست کم گرفتین، شما مستعد تهرانید، مشهد که چیزی نیست، همین اعتماد به نفس‌ها فکر می کنم خیلی به آدم کمک می کنه...من که با همین اعتماد به نفسم تا حالا به جاهای خیلی زیادی رسیدم، چه درسی، چه مالی‌، چه روحی ...، حالا بماند که ارشد امسال را بنا به شرایطی بی خیالش شدم

.
.
.
.
.
من شب و روز درس می خونم تا پشت کنکــــــــــــور نمونم
( کنکور خدا لعنتت کنه تو دست و پاما بستی ، با غم و غصه و استرس چرا قلب منا شکستی)
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: مازیار صفایی
ارسال: #۲۵۶۹
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۱۸ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۲:۴۷ ب.ظ)باد نوشته شده توسط:  مدام به خودم می گم:

"یک راند دیگه مبارزه کن....."

خدایا من روزانه مشهد قبول شم دیگه..... Big Grin

GODISNOWHERE, This can be read as "GOD IS NO WHERE" or "GOD IS NOW HERE" everything in life depends on how u look at them.So always think positive
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: مازیار صفایی
ارسال: #۲۵۷۰
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۰:۳۳ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۲۹ ب.ظ، توسط maryami.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
گفتم‌: خدای من‌، دقایقی بود در زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا ،بر شانه ھای صبورت بگذارم و آرام برایت بگویم و بگریم‌، در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود ؟

گفت: عزیزتر از ھر چه ھست‌، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی‌، من آنی خود را از تو دریغ نکرده‌ام که تو اینگونه ھستی .
من ھمچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد‌، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .

گفتم‌: پس چرا راضی شدی من برای آن ھمه دلتنگی‌، اینگونه زار بگریم ؟

گفت‌: عزیزتر از ھر چه ھست‌، اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند ،اشکھایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان‌، چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه شاد بود .

گفتم‌: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی ؟

گفت‌: بارھا صدایت کردم‌، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی‌، تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود ،که عزیزتر از ھر چه ھست از این راه نرو که به ناکجاآباد ھم نخواھی رسید .

گفتم‌: پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتی ؟

گفت‌: روزیت دادم تا صدایم کنی‌، چیزی نگفتی‌، پناھت دادم تا صدایم کنی‌، چیزی نگفتی‌، بارھا گل برایت فرستادم‌، کلامی نگفتی‌، می خواستم برایم بگویی .آخر تو بنده‌ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنھا اینگونه شد که صدایم کردی .

گفتم‌: پس چرا ھمان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی ؟

گفت‌: اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم‌، تو باز گفتی خدا و من مشتاق‌تر برای شنیدن خدایی دیگر‌، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مھربانترین خدا‌، دوست دارمت ...

If you have built castles in the air
your work need not be lost
that is where they should be
Now put foundations under them
Henry David Thoreau
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت , najme60 , diligent
ارسال: #۲۵۷۱
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۰:۴۲ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
عجب اتفاق بدی.
بعضی وقت‌ها آدم هیچ‌وقت نمی‌تونه مرگ رفیقی رو باور کنه.

من برم هر جای دنیا قلب من دست تو گیره
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: پشتکار , parimehraban , firouzi.s , Fardad-A , sasanlive
ارسال: #۲۵۷۲
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۳۵ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۴۶ ب.ظ، توسط maryami.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
چی می شه گفت ؟؟؟؟؟؟؟؟

there's no comfort in the truth

pain is all you'll find


فایل‌(های) پیوست شده


If you have built castles in the air
your work need not be lost
that is where they should be
Now put foundations under them
Henry David Thoreau
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: انرژی مثبت
ارسال: #۲۵۷۳
۱۸ بهمن ۱۳۹۰, ۱۱:۴۶ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۰:۳۶ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  موبایل زنگ بزنه ببینی از خونه‌ی کسی است که بیشتر از یکساله ازش بیخبری. دوستانی که متاهلند کمتر سراغ مجردها رو میگیرن!!
بعد ببینی خودش نیست و پدرشه و باهات کاری داره. خیلی گرم احوالپرسی کنی و ببینی او خیلی سرد جواب میده .سراغ پسرش رو بگیری و بعد بهت بگن اسفند پارسال فوت کرد.!!!!! کلا" خشک شدم. اصلا" باور کردنی نیست.
حالا گوشی توی دست هم میخوام فریاد بزنم.... هم خجالت زده‌ام که چقدر بی معرفتم هم.......
باید چیکار کرد؟
فردا برم کاری که پدرش داره را انجام بدم شاید کمی این حس شرمندگی کم بشه!!! با ناراحتیش چه باید کرد؟؟؟؟
دو سه ساعته دارم گیج میزنم!!!
تسلیت میگم‌، نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم( تقدیم به فردادجان )‌:

Goodbye my lover.
Goodbye my friend.
You have been the one.
You have been the one for me.

And I still hold your hand in mine.
In mine when I'm asleep.
And I will bear my soul in time,
When I'm kneeling at your feet.
Goodbye my lover.
Goodbye my friend.

واللَّه خَیْرٌ وَأَبْقَى
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: luna , انرژی مثبت , Fardad-A
ارسال: #۲۵۷۴
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۲۰ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۳۰ ق.ظ، توسط انرژی مثبت.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدا رحمتشون کنه. گفتنش باعث شدکه برای شادی روحشون دعا کنیم .
خدا به همه خانواده هایی که عزیزی اونم جوون از دست میدند واقعا صبر عنایت کنه. خیلی سخته باور نبودنشون و کنار اومدن باهاش مخصوصا وقتی بی سر و صدا و زمانی که حتی برای یک درصد هم انتظار رفتنشون رو نداشته باشیم این اتفاق می افته.
بهتره یه لیوان گل گاو زبون بخورید چون ناراحتید و کلا شکه شدید خوبه.

عشق صیدیست که تیرت به خطا هم برود/لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: parimehraban , پشتکار , mamat , Sunshine Off , hamed_k2 , Fardad-A
ارسال: #۲۵۷۵
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۲۹ ق.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدا بیامرزدشون
من که متنو خوندم خیلی شوکه شدم.
دیگه وای بحال شما که میشناختید و ...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Fardad-A
ارسال: #۲۵۷۶
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۱:۴۷ ق.ظ
Music RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۴۶ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  
(18 بهمن ۱۳۹۰ ۱۰:۳۶ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  موبایل زنگ بزنه ببینی از خونه‌ی کسی است که بیشتر از یکساله ازش بیخبری. دوستانی که متاهلند کمتر سراغ مجردها رو میگیرن!!
بعد ببینی خودش نیست و پدرشه و باهات کاری داره. خیلی گرم احوالپرسی کنی و ببینی او خیلی سرد جواب میده .سراغ پسرش رو بگیری و بعد بهت بگن اسفند پارسال فوت کرد.!!!!! کلا" خشک شدم. اصلا" باور کردنی نیست.
حالا گوشی توی دست هم میخوام فریاد بزنم.... هم خجالت زده‌ام که چقدر بی معرفتم هم.......
باید چیکار کرد؟
فردا برم کاری که پدرش داره را انجام بدم شاید کمی این حس شرمندگی کم بشه!!! با ناراحتیش چه باید کرد؟؟؟؟
دو سه ساعته دارم گیج میزنم!!!
تسلیت میگم‌، نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم( تقدیم به فردادجان )‌:

Goodbye my lover.
Goodbye my friend.
You have been the one.
You have been the one for me.

And I still hold your hand in mine.
In mine when I'm asleep.
And I will bear my soul in time,
When I'm kneeling at your feet.
Goodbye my lover.
Goodbye my friend.
منم تسلیت میگم
ولی این شعر و فکر نکنم جاش این جا باشه‌ها !!James واسه عشقش میخونه
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Fardad-A
ارسال: #۲۵۷۷
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۴:۵۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۵:۰۵ ب.ظ، توسط luna.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۴۷ ق.ظ)NsX نوشته شده توسط:  
(18 بهمن ۱۳۹۰ ۱۱:۴۶ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط:  تسلیت میگم‌، نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم( تقدیم به فردادجان )‌:

Goodbye my lover.
Goodbye my friend.
You have been the one.
You have been the one for me.

And I still hold your hand in mine.
In mine when I'm asleep.
And I will bear my soul in time,
When I'm kneeling at your feet.
Goodbye my lover.
Goodbye my friend.
منم تسلیت میگم
ولی این شعر و فکر نکنم جاش این جا باشه‌ها !!James واسه عشقش میخونه

خوب حالا چون جیمز واسه عشقش خونده نمیشه در شرایط دیگه ای خوندش! مخصوصا که این آهنگ یه غم خاصی هم توشه.


(۱۸ بهمن ۱۳۹۰ ۱۰:۳۶ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  موبایل زنگ بزنه ببینی از خونه‌ی کسی است که بیشتر از یکساله ازش بیخبری. دوستانی که متاهلند کمتر سراغ مجردها رو میگیرن!!
بعد ببینی خودش نیست و پدرشه و باهات کاری داره. خیلی گرم احوالپرسی کنی و ببینی او خیلی سرد جواب میده .سراغ پسرش رو بگیری و بعد بهت بگن اسفند پارسال فوت کرد.!!!!! کلا" خشک شدم. اصلا" باور کردنی نیست.
حالا گوشی توی دست هم میخوام فریاد بزنم.... هم خجالت زده‌ام که چقدر بی معرفتم هم.......
باید چیکار کرد؟
فردا برم کاری که پدرش داره را انجام بدم شاید کمی این حس شرمندگی کم بشه!!! با ناراحتیش چه باید کرد؟؟؟؟
دو سه ساعته دارم گیج میزنم!!!

وای چقدر حس بدیه. ایشالا آدم این خبرارو کمتر بشنوه مخصوصا درباره جوونا. بهتون هم تسلیت می گم.
ولی برام عجیبه که شما یه دوست مشترکی یا یه پیغامی در فیس بوک یا ... نداشتین که بهتون خبر بده؟ معمولا در این جور مواقع آدما این شکلی خبردار میشن. به هر حال دنیای امروز این امکان رو ایجاد نمی کنه که آدما به شکل سابق از هم خبر داشته باشن.

to get something you've never had, you have to do something you've never done
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Masoud05 , Fardad-A
ارسال: #۲۵۷۸
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۹:۰۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
خدایا، لطفا حوزه‌ای که قراره کنکور بدیم صندلی‌هاش استاندارد باشه،،، ممنون خدا.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: maryami , Anahita.R , پشتکار
ارسال: #۲۵۷۹
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۹:۲۱ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۹:۰۱ ب.ظ)Ali-B نوشته شده توسط:  خدایا، لطفا حوزه‌ای که قراره کنکور بدیم صندلی‌هاش استاندارد باشه،،، ممنون خدا.

واقعاااااا Sad

یعنی می شه؟؟؟؟؟ Confused

If you have built castles in the air
your work need not be lost
that is where they should be
Now put foundations under them
Henry David Thoreau
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: Ali-B
ارسال: #۲۵۸۰
۱۹ بهمن ۱۳۹۰, ۰۹:۳۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۹:۳۶ ب.ظ، توسط luna.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نقل قول: خدایا، لطفا حوزه‌ای که قراره کنکور بدیم صندلی‌هاش استاندارد باشه،،، ممنون خدا.
مال ما که از اون صندلی آهنیا بود! من تا قبل از اینکه برم سر جلسه کنکور فکر می کردم نسل این صندلیا منقرض شده! ولی اونجا فهمیدم که نشده!
تازه ما کنکورمون تو زمین ورزش بود! از این سوله ها! بعد یادمه موقع غروب نور خورشید از به پنجره ای افتاده بود تو چشم من! یه ۵ دقیقه ای هیچ کاری نمی تونستم بکنم!

فکر کنم سردم بود! (اینو البته اصلا یادم نیست! همین جوری گفتم جو بدم!) ولی به جاش یه سال دانشکده مدیریت دانشگاه تهران کنکور دادم خیلی خوب بود! البته به جز اینکه یه ادم که فکر کنم مشکلات روانی داشت رو گذاشته بودن سر جلسه! با همه بچه‌ها دعوا داشت! اصلا یه وضعی بود!

ستاد روحیه دهی به کنکوریان!

ولی واسه شما هیچ کدوم از اینا نمیشه!

to get something you've never had, you have to do something you've never done
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: admin , maryami , parimehraban , Ali-B


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۶۰,۴۷۱ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۷۴۸,۶۳۰ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۱,۳۷۵ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۶۸,۷۴۳ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۴۵۰ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۵۳۹ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۵۵۹ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۹,۵۸۶ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۲,۶۸۱ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۸,۲۷۵ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close