فاصله خونه تا دانشگاه که نسبتا زیاد هم بود رو با مترو می رفتیم یه روز یه دست فروش اومد گفت اقا اب میوه گیری اوردم ابتکار خودم روش جدید در گرفتن اب انواع میوه صداش از دور میومد منم به دوستم گفتم ببین این الان ژاپن بود ریس پاناسونیک شده بود
خلاصه اومد نزدیک ابتکارش رو نمایان کرد دیدم یه قیف کوچیک سر پیچی دستشه
به دوستم گفتم اینه! عجب! دست کرد یه لیموشیرین در اورد از کیسه همراهش اقا اینو زد داخل لیمو شیرینه اب فوران کرد
گفتم ایول!! بعد نگاه لیمو شیرینا کردم دیدیم انگار اب لمبو شدن حال روز خوشی ندارن دوستم گفت اینو که یه سوزن هم بزنی کارش تمومه دیگه قیف نمیخواد که ملت به این چیزا توجه نمی کردن و دونه ای دو هزار تومن اون زمان می خریدن بعد فک کن طرف میره خونه هر چی میزنه تو پرتقال و لیموشیرینا به کادون میزنه