از اتوبوس پیاده شد خیلی فقیرانه و مظلوم سرشو کج گرفته بود, ساکش رو برادشت و با پایی که می لنگید سراغ تاکسی میگشت
خیلی دلم براش سوخت. و دیشبو با عذاب وجدان سختی به سر کردم
یه مرد میانسال مایل به پیر میزد, صندلی پشتی من نشسته بود, از خود ترمینال جنوب تا خود قم سرفههای بلند بلند و ناجوری کرد, قم که رسیدیدم طاقتم طاق شد دیگه برگشتم دیدم ماسک هم نزده! سرش داد کشیدم چخبرته اینهمه سرفه میکنی هرچی تو معدت بودو خالی کردی تو سر ما دیگه, لااقل ماسکتو بزن! به سوهانیا قم که رسیدیم زد پشت صندلیم که ببین فلانی من خودم این چیزا حالیمه هر روز چک میکنم خودمو نترس کرونا ندارم, ماسک هم زده بودم یه چند لحظه درآورده بودم گذاشته بودم جیبم, اگه خیلی میترسی نباید با اتوبوس بیای, باید شخصی سوار شی!! گفتم من باید با شخصی بیام یا تو؟! چه رویی داری, فکر ما نیستی فکر این بچه باش که نشسته اینجا! خلاصه با نصیحت بقیه ساکت شدیم اونم دیگه بقیه راهو سرفه نکرد بجز یکی دو بار.
والا من نوبت دکترم اسفند بود. دیگه نمی تونستم سرخود تمدید کنم قرصامو.
چرا من نمیتونم مسالمت آمیز با بقیه حرف بزنم؟ چرا این اعصاب انقد داغونه؟ گاهی وقتا آدم از دست حماقتای تکراریش خسته میشه دیگه
نقل قول: الان تتر گرفتم فقط. یه گوشه نشستم تا زمان موعود واسه حرکت فرا برسه Smile
آفرین. کار عاقلانه ای کردی. بیت کوین که اومد تا ۷هزار وارد شو
مامانم از آراشگاه اومده میگه میخواستن عروس بیارن بعد ما!
دِ آخه باید سر اون عروسو میبُریدی مادر من!
روزی چند بار جیغ آمبولانسا بلند میشه تو خیابونای شهر , طبق بررسیهای میدانی به ۲۰ درصد جمعیت شهر رسیده...