فکر میکنم حداقل انتظار از افراد تحصیلکرده که در زمینه اهمیت منابع آگاهی دارن اینه که اونا هم سوار موج بازنشر اخبار دروغ و بدون منبع (خصوصا اخبار شبکههای اجتماعی) نباشن و بیشتر از انتقال استرس، آگاهی و آرامش رو منتقل کنند.
من چند روزی هست که اومدم گیلان، قبل از اینکه بیام، ویدئوهایی از خیابونهای شهر به صورت سوت و کور با آهنگهای غمانگیز میدیدم که منو یاد مینیسریال چرنوبیل مینداخت! ولی اومدم و دیدم خبر چندانی هم نیست (البته قبلش هم مطمئن بودم، چون با خصوصیت عمومی مردم در زمینه بزرگنمایی، زودباوری و شایعهپراکنی آشنا هستم)، یعنی مشکل هست اما نه به اون بزرگیای که از نگاه بیرونی به چشم میاد. حداقل تو اطرافیان خودم و دوست و آشنا تاحالا تو یک نفر هم مشکلی مشاهده نشده و مطمئنم که با رعایت اصول بهداشتی و عادی نگرفتن موضوع، مشکلی پیش نمیاد.
در مقابله با چنین مشکلاتی دو راه هست، یا اینکه به صورت مداوم اسیر آمار و استرس و ... شدن یا برگشتن به مسیر زندگی که متاسفانه من میبینم غالبا درگیر همون موضوع اول هستند (هرچند که بخشیش اجتنابناپذیر هست، حداقل به خاطر ابعاد موضوع و همدردی اجتماعی)؛ اما اگه یه کم منطقیتر به آینده نگاه کنیم، این دوران هم تموم میشه، بالاخره سه فرض که بیشتر نداره، یا یه اپیدمی پیوسته هست، یا طی زمان تضعیف میشه و یا واکسنش میاد که امیدوارم مورد دوم و سوم رو داشته باشیم هرچی زودتر، اما در هر حالتی هم که باشه، ایدهآل این هست که با یک برنامهریزی مناسب و دوری از حواشی از این بحران عبور کرد، خصوصا برای بچههای کامپیوتر که فکر میکنم اکثر فعالیتها براشون بدون مشکل قابل اجراست. عید دیدنیها هم بمونه بعد از شکست این بیماری؛ انشاءا...