امروز یعنی ۱۳ دی ماه سالروز مرگ نیما یوشیج هست. نیمایی که واسه شعر و ادبیات فارسی زحمت زیادی کشید.
هوشنگ جانِ ابتهاج بعد از فوت نیما (توی سال ۱۳۳۸) یه غزلی نوشته و مخاطبش شهریار بوده و توی بخشیش میگه:
با منِ بیکس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
منِ بیبرگِ خزاندیده دگر رفتنیام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
و .....
حتما غزلش رو بخونید. واقعا زیباست و به عمق رفاقت و دوستی شهریار و هوشنگ ابتهاج پی میبرید. ابتهاجی که به گفتهی خودش بیشتر غزلهای شهریار رو حفظ بود و غم از دست دوستی مثل نیما اینجور آزرده خاطر میکنتش.
و جواب شهریار هم به هوشنگ ابتهاج توی یع غزلی که شهریار گفته واقعا خوبه. یه بخشایش رو میزارم اینجا واستون:
«سایه» جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟
و .....
نکتهی جالب قضیه این بود سایه برگشت گفت "من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام" و به شهریار گفت تو بمون حداقل. ولی شهریار سال ۶۷ فوت شد و ابتهاج هنوزم زنده وسرحاله
ایشالله که سرشون سلامت باشه البته.
ابتهاج هم سخت بود واسش احتمالا. ابتهاج مرگ آدمایی مثل شاملو، نیما، سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، مرتضی کیوان، سیاوش کسرایی و ...دید.
عمیقا بهتون توصیه میکنم کتاب "سیاه مشق" هوشنگ ابتهاج رو بخونید. لذتی که خوندن شعرهای ابتهاج داره رو واقعا نمیتونید جای دیگه بدست بیارید.
اصن نیما این وسط گم شد. مثلا سالروز مرگ نیما یوشیج بود
خدا رحمتش کنه بهرحال.