(۰۴ بهمن ۱۳۹۷ ۱۲:۵۷ ق.ظ)Saman نوشته شده توسط: یه خانمی اخیرا مسیج میده و خیلی اصرار داره برم ببینمش.
من اوایلش به خیال اینکه طرف یا میخواد سرکار بذاره یا توهم برداشته جدیش نگرفتم.اما الان روو اعصابه خیلی
۲۸ تا مسیج داده و دو بار تماسشو جواب دادم، حرف هایی میزنه که سرو تهش بهم نمیخوره و ۷ تا مسیج بهش پاسخ دادم فقط که یکیش سلام و ایناس.همه چیزم در موردم میدونه(اسم و اینا . . .)
هیچ سیگنال عاشقی ای هم به هیچکس ندادم یا هیچ مدل سیگنالی.تمام سیگنال ها رو خرج خودم میکنم تازه بازم وقت کم میارم.
چیکارش کنم . . .(ازش میترسم) . . .
هر طور فکر میکنم دلیلی نداره برم ببینمش چون حس میکنم یه دردسری پشتش باشه.طرفم نمیگه چه خریه . . .
توی یکی از مسیجا به شوخی گفتم من فقط دیدار دختر خشگل میام.حالا ۵تا از مسیجاش زوم کرده روو خشگلیش
اقا مواطب باش سوتی منو ندی..به نظرم سرکاریه..
چند سال پیش (حدود پنج سال) روز دانشجو بیرون بودم، بعد دیدم یهو گوشیم اس ام اس اومد که "روز دانشجو مبارکت باشه میلاد عزیزم" من گفتم خدایا این کی میتونه باشه..بهش پیام دادم مرسی.شما؟؟
گفت من فلانی هستم(فلانی کیه حالا ، یه خانومی همسن من و یکی از فامیلامون که خیلی توی خونه اذیتم میکنن و دست میندازن منو بابتش)
منم یهو جوگیر شدم گفتم به به خانوم فلانی..چه عجب..مرسی مرسی(حالا من حتی شمارش رو هم نداشتم و اصلن باهم صحبت نکردیم)
هیچی دیگه.خوشحال و خندان(نیشم تا بناگوش باز بود) اومدم خونه یهو دیدم بابام و یکی فامیلامون کنار هم نشستن همین که من در رو باز کردم منو دیدن زدن زیر خنده و گفتن ای میلاد چرا اینجور خودتو باختی و ضایع بازی درآوردی ابرو مارو بردی
پشت پرده ی قضیه: این فامیلمون پیش بابام بود، ازش پرسید میلاد کجاست بابا گفت بیرونه...بعد گفت شمارش چنده ادیتش کنم که پدرم شمارم رو داد بعدشم که گفتم بهش شما؟اونم رفت از پدرم اسم اون دختر فامیلمون رو پرسید گفت من فلانی هسنم
اون موقع من گوشی معمولی داشتم...
خلاصه که هنوزم که هنوزه منو میبینه اون فامیلمون و میخنده..