(۰۹ مرداد ۱۳۹۷ ۰۷:۵۲ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (09 مرداد ۱۳۹۷ ۱۱:۱۶ ق.ظ)elect نوشته شده توسط: دوست طفلکم رفته از بهترین شیرینی فروشی شهر کیک گرفته,حتم کلی با دقت انتخاب کرده,که خوشحال باشم تو روز تولدم,نمیدوتم چی شد نشستم لبه تخت گریه کردن. خواست خوشحالم کنه,خودش ناراحت شد. بعدش الکی خندیدم ولی میدونم ضدحال شد براش. غم انگیزترین تولد ۲۲ سالگی بود. میدونم میفهمه دس خودم نبوده ولی خودم از خودم بدم اومد
آفرین چ دوست خوبی که توی این شرایط اتون به فکر خوشحال کردن شماست
خب اشکال نداره دست خودت نیست یه وقتایی آدم عمیقا ناراحتته
یادم گفتید کسی را دارید که بیمارستانه الان بهترن؟
آره,مث خواهر,نگرانی از ناراحتیم بدتره,فعلا عذاب وجدانش بام هس تا بعدن قسمت شه جبران کنم.
مرسی,خودم درگیرم, اونقدی ناجور نیست ولی تا مدتی فعالیاتام محدود میشه, احتمالا ارشد رو هم یه سالی به تاخیر بندازه, حتی شایدم بیشتر,شرایط بلاتکلیفی رو اصن دوس ندارم