یک نکته جالب تو سیر زندگی عقاب وجود داره که دوست داشتم بهش اشاره کنم؛
عقاب پرندهای هست که به صورت عادی ۴۰ سال عمر میکنه؛ نکته شگفتانگیز در طی زندگی عقاب اینه که در طول دهه چهارم عمرش و زمانیکه حدودا به سن ۴۰ سالگی نزدیک میشه فرآیند عجیب و سختی براش رخ میده که
این فرآیند شگفتانگیز میتونه برای هر انسان هوشمندی یک نقطه عطف و در واقع الهامبخش باشه:
۱/ رو بالاترین نقطه تخته سنگی میره و توسط منقارش شهبالهای قدیمی خودش رو میکنه و درد زیادی رو تحمل میکنه.
۲/ تو مرحله دوم با منقارش محکم به تخته سنگی میکوبه و اون رو متلاشی میکنه! مسئله دردآورتره! بعد از مدتی منقار جدید و پرهای تازه رویش میکنه.
۳/ در مرحله سوم و نهایی با منقار جدید، به سختی چنگالهای قدیمی خودش رو هم میکنه.
نهایتا این سختی زیاد که فرآیند انجامش حدود ۵ ماه هست باعث خودپالایشگری شگفتانگیزی تو عقاب میشه که نتیجه اون اضافه شدن ۳۰ سال بر روی عمرش هست. در واقع
عقاب در انتهای دهه چهارم زندگی خودش به نقطهای میرسه که انسانها ممکنه این مرحله رو در سنین مختلف زندگی خودشون (خصوصا جوانی و بعدش) تجربه کنند. همون احساس ناامیدی و اینکه آه! عمر گذشت و از زندگی چیزی نفهمیدم.
به قول پروفسور دینانی، انسانها هم برای اینکه از نظر معرفتی به درجه بالایی برسن باید در طول زندگی خودشون دو بار متولد بشن، یک بار تولد فیزیولوژی که غیرارادی هست و تولد دوم یعنی به دست آوردن یک نگرش و باور جدید و در واقع ورود به جهان عقل که به صورت ارادی هست.