انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[blackhalo1989]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۱۰ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  چه بدموقع!
سر کنکور چطور تمرکز کردید و رتبه به اون خوبی اوردید؟
من بودم دیگه بی خیال کنکور میشدم و دست به دعا برمیداشتم واسه خوب شدن دندونم

پس هیچ راهی ندارم جز اینکه دندونمو بکشم.. : (( از مطب دندونپزشکی بدم میاد از بچگی : (((

البته سر کنکور نبود. چند ماه به کنکور مونده بود. فکر کنم تو بازه آبان تا دی بود (اون موقع کنکور بهمن بود). چون فک پایین بود بخیه کرد.
من با توجه به شرایط دندونم رو کشیدم. چون قبلا عکس دندونامو داشتم و دکتر گفته بود که دو تا دندون عقلمو باید بکشم. شاید شما بدون کشیدن حل بشه.
اما در کل منطقی عمل کنید.

[Innocence]

میگویم چرا رابطه ات را به هم زدی؟
میگوید لَست سین رِسِتنلی ام کرده بود!
آخر نوکر پدرتم این دیگر چه مدلی ست؟
یعنی این رابطه به سبک تلگرام پدیده ای ست بسی عجیب!
مدام یکدیگر را چِک میکنند که چه وقت آنلاین شد و چه وقت آفلاین!
این چک کردن البته در ادوار مختلف دیده شده و حتی علیرضا جی جی هم در یکی از آهنگ های زد بازی میگوید واتس آپ من و تو تا ساعت پنج صبح تکس تکس برا تو چک چک اما خب...
یعنی از همان موقع هم چِک میکردنند!!!
خدا پدرِ اس ام اس را بیامرزد...اس ام اس بازی چه کِیفی میداد و تمام سعی مان این بود که حرف هایمان را در یک اس ام اس جا کنیم و بخاطر پولی بودنِ هر پیام زمان بخصوصی را برای حرف زدن انتخاب میکردیم و اضافه گویی هم نداشتیم و میرفتیم سرِ اصل مطلب!
الان هر دو طرف آنلاین هستند و تا خِرخِره هم دلشان میخواهد با هم حرف بزنند اما با خودشان میگویند که چرا من پیام بدهم...و فقط چک میکنند و تکرار این جمله که یعنی آنلاینه داره با کی زر میزنه...؟
در این مواقع میروند سراغ دوست دختر/پسر قبلی یا فردی که به او مشکوک هستند و او را نیز چک میکنند و اگر او هم آنلاین باشد...وااااویلاااا... .
هی از دماغ نفس میکشند و لب میگزند... .
حالا نوبتِ حرف زدن به زبان پروفایل است...
آخ که این پروفایل نوشته ها چه معناهایی که ندارد..!
داری با دوستت چَت میکنی یکدفعه میبینی در پروفایلش نوشت " خر چه داند قیمت نقل و نبات"
چشمانت سی و شش تا میشود و خودت را در آینه نگاه میکنی و پُشتت را چک میکنی که دُم نداشته باشی!
حالا باید تحلیل کنی که خر کیست و نقل نبات منصوب به کِه میشود!؟
خدا نکند طرفین کانال داشته باشند و ادمینِ کانال باشند.
دیده شده ادمین بخاطر فهماندن مسئله ای به دوست دختر/پسرش برای ده هزار نفر پست گذاشته و مخاطب هر جور با پُست ور رفته منظورش را نفهمیده!
در اوجِ خوب بودنِ رابطه هم به جای دوستت دارم قلب میفرستند و این اواخر هم جای شب بخیر گیف خرگوشی که روی کاناپه ولو شده است و از این جور احوالِ لا معلوم!
اع که هِی...لامصب این نوشته لحن ندارد و به خودیِ خود بی جان هست حالا تو آمدی برایش جایگزینِ شکلک هم انتخاب کردی؟
بگو دوستت دارم...شب بخیر را بگو....
بوس و بغل که مجازی نمیشود.....یک مقدار دیوانگی خرج کن و بلند شو برو جلوی درشان با سنگ بزن به پنجره اتاقش!
حالش را خوب کن!
حالِ این رابطه های تلگرامی و مجازی خوب نیست و تلفاتش را خواهیم داد!
.
حواسمان نیست
حواسمان باشد...

[Milestone]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۳:۵۱ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  شدیدا به یاری شما نیازمندیم!
درمون خونگی واسه دندون درد پیشنهاد بدید تو رو خدا! : ((((
مسکن هم جواب نمیده دیگه : ((((
اصلا نتونستم از دیروز عصر درس هم بخونم : ((((

قبل از هرچیزی توصیه ایمنی من اینه که پیش‌گیری بهتر از درمانه!
بنابراین اگه می‌خواین دفعه بعد با اون آمپول بزرگ، فلزی و البته ترسناک آقا / خانم دکتر مواجه نشید () حتما خیلی سریع بعد از خوردن پاستیل و بستنی و اینا مسواک، فلوراید و اینارو فراموش نکنید!

دندون‌درد معمولا سه تا دلیل عمده داره: ۱) یا اصلا مشکل مربوط به دندون‌ها نیست و به اعصاب دیگه ربط داره که اگه اینطوری باشه گذراست. ۲) لثه دچار التهاب شده (می‌تونید به رنگ لثه تو اون ناحیه دقت کنید، به صورت طبیعی باید یکنواخت صورتی کمرنگ باشه، اگه بخشی از اون پررنگ‌تر و متمایل به قرمز باشه یعنی عفونی شده). ۳) شایع‌ترین علته و اون هم پوسیدگی و تخریب تاج دندون و عفونی شدن عصب‌های داخلیه که یا با چشم قابل دیدنه یا به صورت نفهته‌ست (بین دندونی) و البته این پوسیدگی همون التهاب لثه رو هم به دنبال داره (یعنی دو مشکل).

وقتی کسی می‌ره پیش دندون‌پزشک و بعد از چکاپ اولیه، اگه مشکل اول باشه که می‌گه برو خونه بخواب خوب می‌شه! یا اینکه تو حوزه کاری من نیست. اگه دومی باشه معمولا دو ورق کپسول آنتی‌بیوتیک (اکثرا آموکسی‌سیلین) تجویز می‌شه تا التهاب و عفونت برطرف بشه و می‌گه تموم که کردی یه سر بیا دوباره چک کنم تا مطمئن بشم خوب شدی! اما سومی! سومی! سومی! مشکل همین سومیه! اگه درد شدید باشه تو همون مراجعه اول بعد از بی‌حسی، پوسیدگی‌هارو برمی‌داره و پانسمان می‌کنه و درد کاملا برطرف می‌شه، بعدش معمولا علاوه بر تجویز همون آنتی‌بیوتیک که واسه لثه بود، یه کپسول ضد درد مثل مفنامیک‌اسید رو هم تجویز می‌کنه و می‌گه بعد از تموم شدن کپسول‌ها تشریف بیارید واسه دو الی سه جلسه عصب‌کشی و نهایتا ترمیم تاج دندون که اگه پزشک با تجربه و مهربون باشه اصلا دردی نداره و ترسناک نیست!

اگه مشکل شما پوسیدگی نباشه خب خیلی راحت با مصرف دارو حل می‌شه، اما پوسیدگی با چیزی جز دندون‌پزشک قابل حل شدن نیست، مگر موقت! تو خوددرمانی‌های فعلی که نیاز به بی‌حسی فوری داریم خب استامینوفن و مسکن‌های خوراکی که معمولا نمی‌تونن زیاد موثر باشن ولی یکی از بهترین راه‌حل‌ها استفاده از ژل عصاره میخک با عنوان تجاری "دنتافورت" روی دندون هست (فکر کنم ۲-۳ هزار باشه)، این روش به صورت موقت درمان خیلی قوی‌ای هست که معمولا جواب می‌ده. اسپری بی‌حسی دندون هم داریم که اون هم واسه دردهای ملایم‌تر خوبه اما ژل عصاره میخک دارای درجه بی‌حسی خیلی قوی‌تری هست.

نقل قول: پس هیچ راهی ندارم جز اینکه دندونمو بکشم.. : (( از مطب دندونپزشکی بدم میاد از بچگی : (((

مگه دندون عقله؟ اگه عقل نیست که به هیچ وجه نباید بکشید، قدیما این کار رو می‌کردند چون راه حلی نبود.
کلا نگران نباشین، شما حالا یه سر برین دکتر، شاید قیافش اصلا ترسناک نبود! و شاید مشکل با همون دارو حل شد...

[RangiRangi]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۴:۳۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط:  البته سر کنکور نبود. چند ماه به کنکور مونده بود. فکر کنم تو بازه آبان تا دی بود (اون موقع کنکور بهمن بود). چون فک پایین بود بخیه کرد.
من با توجه به شرایط دندونم رو کشیدم. چون قبلا عکس دندونامو داشتم و دکتر گفته بود که دو تا دندون عقلمو باید بکشم. شاید شما بدون کشیدن حل بشه.
اما در کل منطقی عمل کنید.

چه خوب که سر کنکور نبودید.
از وحشتناک ترین دردها همین دندون درده. کل زندگی رو فلج میکنه
دردش انقدر غیرقابل تحمل شد که بالاخره مجبور شدم منطقی باشم و برم دکتر

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۴۳ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  قبل از هرچیزی توصیه ایمنی من اینه که پیش‌گیری بهتر از درمانه!
بنابراین اگه می‌خواین دفعه بعد با اون آمپول بزرگ، فلزی و البته ترسناک آقا / خانم دکتر مواجه نشید () حتما خیلی سریع بعد از خوردن پاستیل و بستنی و اینا مسواک، فلوراید و اینارو فراموش نکنید!

: )))
باید تو نوجوونی دقت میکردم که نکردم. سریع و بی دقت مسواک میزدم که مامانم دعوام نکنه!
اتفاقا تو این مورد وسواس دارم الان و شدیدا رو بهداشت دهان و دندون حساسم ولی چه کنم که گذشته همیشه اثر خودشو تو زمان حال و آینده میذاره از دکتر هم نمیترسم.. ولی اعتماد ندارم واقعیتش. بچه بودم دندونپزشکی موقع ترمیم دندونم نمیدونم چه بلایی سر فکم آورد که سوای درد وحشتناکی که تو مطب تحمل کردم، دندون هام یکم جابه جا شد و به مرور زمان اثرش رو دیدم.. از اون به بعد من دیگه دندونپزشک نرفته بودم تا همین امروز که آخرش اشکم رو درآورد درد دندونم و مجبور شدم برم دکتر و الان برگشتم خونه.
دقیقا هم همین هایی که شما گفتید رو داد بهم روم سیاه مورد سومم البته مشکل عصبی هم بود و گفت احتمالا تو خواب دندون هام رو روی هم فشار دادم و لثه تا این حد ملتهب شده و حتی گفت بهم عفونت گوشی که تا همین چند روز پیش درگیرش بودم به خاطر عفونت دندونم بود و چون دندون درد نداشتم پزشکی که معاینه ام کرده متوجه نشده. البته فعلا درمان خاصی نکرد فقط در حد دارو .. کاربر مایل استون میتونستید دندونپزشک بشید با این اطلاعات خوبی که دارید
آ.. پرسیدید دندون عقله.. نه دندون عقل نیست. اسم دندون ها رو نمیدونم فکر کنم آسیا باشه اسمش یه همچین اسمی رو از دکتر شنیدم آخه.. نمیدونم درست شنیدم یا نه

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۶:۴۳ ب.ظ)Milestone نوشته شده توسط:  ژل عصاره میخک با عنوان تجاری "دنتافورت"

اینو بهم نگفت .. دردش رو اگرچه الان میتونم تحمل کنم ولی مونده بودم شب چطور با درد این دندون فسقلی بخوابم. آخه دیشب هم نتونستم اصلا بخوابم حتی یه ساعت! عالی شد الان به یکی میگم برام اینو بگیره.

[reticent]

یکی از سخت ترین شرایط زندگی مربوط به زمانیه که تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما کماکان مجبوری بین افرادی زندگی کنی که همون آدم های سابق اند ...

---

شایدم توصیف بهترش این باشه:

تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما ناچاری که کماکان بین آدم های سابق زندگی کنی ...

---

اینجا کسی هست که شرایطی که گفتم رو تجربه کرده باشه؟ کسی هست که این شرایط رو درک کنه؟

[codin]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  یکی از سخت ترین شرایط زندگی مربوط به زمانیه که تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما کماکان مجبوری بین افرادی زندگی کنی که همون آدم های سابق اند ...

---

شایدم توصیف بهترش این باشه:

تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما ناچاری که کماکان بین آدم های سابق زندگی کنی ...

---

اینجا کسی هست که شرایطی که گفتم رو تجربه کرده باشه؟ کسی هست که این شرایط رو درک کنه؟

انگار میخوای پرواز کنی نه توانایی (علاقه، اراده؟) بلند کردن بقیه رو داری و نه میتونی بزاریشونو بری...

[stateless]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  یکی از سخت ترین شرایط زندگی مربوط به زمانیه که تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما کماکان مجبوری بین افرادی زندگی کنی که همون آدم های سابق اند ...

---

شایدم توصیف بهترش این باشه:

تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما ناچاری که کماکان بین آدم های سابق زندگی کنی ...

---

اینجا کسی هست که شرایطی که گفتم رو تجربه کرده باشه؟ کسی هست که این شرایط رو درک کنه؟

راستش من عکسش رو تجربه کردم. یعنی دیدم آدمها چقدر عوض شدن، درحالیکه من تغییری نکردم. یعنی نخواستم که تغییر کنم. بعد وقتی این آدمها برات خیلی باارزش باشن مجبور میشی به خاطرشون تغییر کنی، حتی از مهمترین ارزشهای زندگیت به خاطرشون بگذری. اون وقته که حداقل اوایلش شرایط زجرآور میشه.
این مسئله راجع به شرایط هم هست. شرایط تغییر میکنه، گاهی خیلی غیرمنتظره هم تغییر میکنه ولی من میخوام تو گذشته بمونم...

یادِ فیلمِ "کنعان"ِ مانی حقیقی افتادم. جایی که دو تا از شخصیت ها یه مکالمه ای راجع به همین موضوع دارن. (عین کلمات رو یادم نبود، سرچ هم نتیجه نداد، آرشیو فیلمها هم دمِ دست نبود، درنتیجه نقلِ به مضمون کردم):

- اون دیگه آدمِ سابق نیست، تغییر کرده.
- همه تغییر میکنن...
- نه! تو تغییر نکردی...
- خوبه که تغییر نکردم؟

[gogooli]

چقدر یه نفر می تونه خودخواه باشه. ما یه کارگاهی رو نتونیم بریم می گیم فوقش ویس و فیلمش رو می گیریم. طرف کارگاه رو نمی تونه بیاد برنامه بقیه رو به هم ریخته باید به خاطر اون یک هفته کارگاه عقب بیفته. من هم باید یکبار دیگه هفته دیگه این راه رو برم و بیام.

[ezra]

دکتر سهراب پور مرده؟

[kilookiloo]

امروز تولدم بود , ی روز معمولی مثل روز های دیگه
فقط ی ذره دلتنگیم بیشتر بود , دو سه تا خاطره هم ...

[blackhalo1989]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط:  دکتر سهراب پور مرده؟

سهراب پور رییس فقید نه، یه سهراب پور دیگه.

[sss]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۲:۳۸ ب.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  عرف رو ما آدم های همین جامعه با قضاوت ها و برداشت هامون از رفتارهای بقیه میسازیم. ممکنه چیزی که امروز عرفه پنج سال بعد عرف نباشه و چیزی که الان عرف نیست پنج سال بعد عرف باشه.

در شاهنامه رودابه با واسطه و تهمینه مستقیما پیشنهاد ازدواج رو مطرح می کنن، حداقل در بازه ای از تاریخ عرف با این موضوع مخالفتی نداشته
----------------------
تاپیک ازدواج داره خاک میخوره و مباحث مربوطه دارن اینجا پیگیری میشن

[moslem73421]

.....

[Paraande]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط:  تو دیگه اون آدم سابق نیستی اما ناچاری که کماکان بین آدم های سابق زندگی کنی ...

دقیقا منم جدیدا همین حس رو دارم. اینکه بقیه ازم انتظار دارن آدم قبلی باشم ولی من میخوام یه مدل دیگه باشم. مسئله هم اینه که این بقیه خانواده هستن و خیلی عزیزن. ولی تا اینجا که به این نتیجه رسیدم باید یه تعادلی ایجاد کنم بین من جدید و من قبلی که دیگران هم بتونن کنار بیان.

[arshad_95]

(۱۱ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ ق.ظ)@s@kur نوشته شده توسط:  

(11 بهمن ۱۳۹۵ ۱۰:۲۸ ق.ظ)nlp@2015 نوشته شده توسط:  اگر اون پسری که دختر میخواد ازش خواستگاری کنه هم ب اون طرفش علاقه داشته باشه و شرایطشو داشته باشه خب خودش اقدام میکنه. به نظرم کار درستی نیست مخصوصا اگه مستقیم باشه بعد ممکنه دختر نه هم بشنوه که به نظرم کمتر کسی هست که با روحیات دخترونش سازگار باشه.

سوالم اینه از نظر شما ...

سلام ببینید !

بحث خواستگاری پسر از دختر، همین طور الکی تبدیل به عرف نشده و بدون استدلال منطقی و عقلی نیست که ما از پیش خودمون یک نظریه ی تازه در موردش بدیم...

در ضمن شما یک مورد استثناء رو در نظر گرفتید و بقیه ی موارد رو کلا نادیده گرفتید؟!!
بماند که موردی که شما عرض کردید، شخصیت هایی هستند که در زمانه ی ما، افرادی نزدیک به اون شخصیت ها هم کم پیدا می شود، چه رسد به این که بخواهیم مقایسه ای انجام دهیم... شما پسرهای امروزی را با آن حضرت مقایسه می کنید؟!! ( نعوذ باالله )

خب این حرفا به کنار ...

شما فرض کنید دختر از پسر خواستگاری کنه. بعد از مدتی که با هم زندگی کنند، پسره هر کاری بکنه ( ببخشیدا هر غلطی که دلش میخواد بکنه ) ، دختره می تونه بهش اعتراض کنه که فلان کارو نکن، یا فلان رفتارت درست نبود یا .... ؟!!

تا دختره بخواد اعتراض کنه، پسره می گه خودت اومدی خواستگاری من، می خواستی می رفتی سراغ یکی دیگه !!
می گه من همینی ام که می بینی ... کی گفت با من ازدواج کنی؟!

اون وقته که دختره هیچ حرفی برای گفتن نداره و محکوم به پذیرش انتخابِ اشتباه خودشه و هیچ کاری از دستش ساخته نیست و باید بگه: "خودم کردم که لعنت بر خودم باد ..."