(۰۱ مرداد ۱۳۹۷ ۰۴:۴۴ ق.ظ)Behnam نوشته شده توسط: به نظرم این چیزی بیش از قانون آمار و احتمال نیست.
این طوری به قضیه نگاه کن. یه سری آدم که تعدادشون خیلی خیلی زیاد هست هر سال میخوان اپلای کنند ولی موفق نمیشن (اینکه رزومهش قوی هست ولی ادمیشن نمیگیره طبیعی هست، دانشکدهی ما ۱۲۰۰ اپلیکنت داشت که ۳۰۰تاشون قوی بود ولی میانگین ۵۰ نفرشون پذیرفته میشن).
چند مدت بعد برا یه تعدادیشون یه خواستگاری که خارج از کشور هست پیدا میشه. این احتمال اول. ضمنا این موضوع رو هم در نظر بگیر که کسی که از خارج از کشور برمیگرده از کشور خودش ازدواج کنه، اغلب دنبال کسی هست که تحصیل کرده باشه و ترجیحا شرایط اپلای رو هم داشته باشه.
حالا این که این خواستگار از جایی هست که اتفاقا اون دوستتون دلشون میخواسته بره (احتمال دوم). ضمنا دوباره این نکته رو لحاظ کن که هر کسی بخواد بره کانادا، احتمالا ونکوور یا تورنتو رو ترجیح میده. حالا این دو احتمالِ مستقل رو به هم ضرب کن و ضربدر تعداد کل افراد دنیا که اپلای کردند ولی پذیرش نگرفتند بکن (امید ریاضی). به نظرت این عدد ۰ باید میبوده؟ قطعا خیر، و دوست شما یکی از این افراد هست که توو این دایره قرار گرفته و اسم "قسمت" بهش دادید و بقیهای که به این مهم نائل نشدند رو "حکمت". پس میشه اینطوری گفت که هر سال مثلا ۲۰ هزار نفر ریجکت میشن (البته عدد واقعی خیلی بیشتر از این باید باشه. ۲۰ هزار فکر کنم فقط مشتقات کامپیوتر و برق و رو شامل بشه) و از این تعداد، واسه ۲۰ نفرشون یکی از خارج سر و کلهش پیدا میشه و ازدواج میکنند. پس هر سال ۲۰ تا "قسمت" و ۱۹۹۸۰ تا حکمت رو بین یه سری افراد داریم تقسیم میکنیم! (حالا فوقش اعدادش رو یه کمی پس و پیش کن).
گاهی اوقات ذهن انسان در مقابل موازی بودن اتفاقات دنیا و پیچیده بودن علت و معلولهاش کم میاره، اسم "قسمت" رووش میذاره. هر چند که بیشتر به خاطر جبر جغرافیا هست، و الا همین قضیه رو به یه نفر اروپایی (به ویژه یه جوان هلندیِ نیمه آتئیست) تعریف کنی برداشتش کلا یه چیز دیگه هست. در مورد همین دوستتون، اگه دلفت پذیرش میگرفت، احیانا "قسمت" رو در این نمیدونست که پذیرفته شدنش توو دلفت نتیجهی چند تا اتفاق به نظر محالِ دیگه بوده؟ مثلا اینکه فلان روز آسانسور پر بوده نتونسته داخل بشه و در نتیجهش فلان استاد رو توو راهرو دیده و زمینهی صحبت در مورد یه مقاله شده، که همون مقاله راه رو برای پذیرشش توو دلفت باز کرده؟
اینطوری آدم هر لحظه از زندگی رو نگه داره، میتونه اسم "قسمت "رووش بذاره، چون سلسلهای از علت و معلولها پشتش بوده. مثلا، من پارسال یه پیپرم که تقریبا اتفاقی و بیربط بود، نظر یه استاد رو جلب کرد، اگه میرفتم اون دانشگاه، اولین دانشجوش میشدم و با توجه به اینکه مثل ماشین داره مقاله چاپ میکنه و منم دانشجوی سنیورش میشدم، اسمم توو همهش میومد. میتونستم بگم عجب "قسمتی" بوده که اتفاقی اون مقاله که به فیلد اصلیم ربطی نداره رو دادم. ولی عوضش موندم و امسال لحظهی آخر اتفاقایی افتاد که از این دانشگاه پذیرش گرفتم، پس بگم پسر عجب قسمتی بوده که اون اتفاقا همزمان افتاده و من اینجا هستم. یا حتی اگه این اتفاقا نمیفتاد و مثلا به جاش آستین میرفتم، الان احتمالا باید میگفتم چه قسمتی شد که پارسال نرفتم فلان جا، عوضش اومدم اینجا و فلان کارم که حیاتی هست تسریع شد (پینوشت: اگه آستین بودم یه کارم سریع پیش میرفت). با این اوصاف، من تا الان از دو تا تصمیمی که پتانسیلِ "قسمت" شدن رو داشتم فرار کردم به موقعیت فعلی. همین دوستت خدایی نکرده یه سال بعد طلاق گرفتند، اسم همین "قسمت" فعلی، به "حکمت" تغییر نمیکنه؟
یا خود تو ممکنه یه کار شاخی توو این چند سال دکتری انجام بدی و ربطش بدی به فلان اتفاقایی که که باعث شد اون دانشگاه رو انتخاب کنی (همیشه این اتفاقای غیرمتحمل پیدا میشه. مثلا اینکه ربطش بدی به اینکه از زوریخ پذیرش نگرفتی اومدی آمستردام) و بگی اگه زوریخ بودی این قضیه پیش نیومد اساسا، در حالی که اگه زوریخ میرفتی هم قطعا حیات ادامه داشت و اونجا مثلا مورد مناسب ازدواج یا کار عالی پیدا میکردی. بازم میگم، هر تصمیم بزرگی که آدم بگیره (یا نگیره) پتانسیل یه "قسمت" شدن رو داره.
خواستی این ویدئو رو هم یه نگا بکن
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
اول از همه فک کنم من حرفم شاید مثل پست های قبلم ابهام داشته (:
من اصلا به اون معنایی که فکر میکنی منظورم نبود از حکمت و ... بیشتر یه واژه بود که بکار بردم. منظورم اون چیزی که هلاکویی میگه ؛سرنوشت آدمها از قبل نوشته شده" اصلا نیست
ولی
من نظرم اینه که دنیا پر است از انرژی های منفی ومثبتی که خودمون تولیدش/جذبش میکنیم که نتیجه ش میتونه توی سرنوشت و قسمت و تقدیرمون نمود پیدا کنه. مثلا من خیلی تلاش میکنم اپلای کنم ولی نمیشه. اما ی جایی ممکنه مدرک زبانه بدردم بخوره و کار بسیار خوبی پیدا کنم. ممکنه با یکی اشنا بشم و ازدواج کنم و هزاران ممکنه ی دیگه. شاید علم در اینده بتونه اینا رو فرموله کنه نمیدونم شاید هم نه ماوراء الطبیعه همیشه ماوراء الطبیعه بمونه (شاید گفتم چون آگاهم به ناقص بودن علم و دانش خودم).
حتی ممکنه یکی کلی تلاش کنه و از نظر فردی مثل من مستحق رسیدن به نتیجه باشه ولی یهو بر اثر تصادف بمیره؛ من بیرون نمیتونم این رو ببینم و قضاوت کنم که این سرنوشتش بوده و یا این بازخورد کارای خوب و یا بدش بوده. شاید زنده میموند و کلی موفق تر میشد. و شاید زنده میموند و یک بمب اتم قویتر میساخت و یا انتحاری میشد و ... یا نه اصلا شاید زنده میموند و فلج میشد و یک زندگی دردناک رو تا اخر عمرش تجربه میکرد.
در مورد دکتر هلاکویی: من با خیلی از صحبتاش در مورد ازدواج موافقم ولی باز هم این نکته رو در نظر داشته باشیم باید که
رفرنس نمیتونه باشه چون اون هم بهرحال انسانه و انسان هم کامل نیست. مثلا
دوتا ایراد بخام بگیرم ازش یکیش این که در همه زمینه ها اظهار نظر میکنه و مورد دوم اینکه بیشتر مواقعی که احساس میکنم کم میاره example-based پیش میره. اگر همونجوری که هلاکویی میگه همه چیز بر اساس یک نظام مشخص افریده شده که "من هم باهاش موافقم" و میخاد اثبات کنه که حکمت و تقدیر و سرنوشت اصلا نیست خب باید اون رو هم همونجوری فرموله اثبات کنه نه اینکه با ۴ تا مثال پیش پا افتاده بخاد به همچین نتیجه گیری بزرگی برسه. توی یک علم خاص و یک مسیله ی بسیار محدود هم ما نمیتونیم با مشاهدات اثبات کنیم چیزی درسته یا نه. اگر هزار مثال بیاریم که مطابق با حرفامون باشه شاید مورد ۱۰۰۱ م دقیقا اون قضیه رو نقض کنه.
در مورد علم و علمی نگاه کردن به قضیه: ۲ تا مسیله داریم باز :۱: علم الان؟ ۲-علمی که کامله؟
علم ما در سال ۲۰۱۸ داریمضعیف تر از چیزی هست که بشه باهاش بنظرم در مورد عوامل ماوراء الطبیعه به نتیجه رسید.
صحبتات کاملا منطقیه ولی بنظرم اینجوری بین دو تفکر گیر کردی. همین ماه پیش امریکا summit رو با ۲۰۰ پلافلاپ ب عنوان قوی ترین سوپر کامپیوتر دنیا Release کرد.از نظر من اینا خیلی ضعیف تر از اون علم کاملن مثلا الان میلیاردها دلار خرج کردن با مصرف ۷۰ مگاوات برق که خودش نیاز مند یک نیروگاه برق اتمیه. اگر میتونستن از مغز چند تا انسان مرده یا مغز جک و جونورهای دیگه استفاده کن خیلی بهینه تر میتونستن اینکارو بکنن. از سلولهای حیوانی هم به عنوان Storage استفاده کنن
. شاید حرفم الان مزحک باشه ولی شاید یه زمانی اتفاق افتاد. همونجوری که اگه ۲ قرن پیش به مردم میگفتی میشه در آن واحد چندین نقطه از دنیا بود با توجه به علم موجود در اون زمان مورد تمسخر قرار میگرفتی(کاری که الان اسکایپ و ایمو میکنه).
در مورد امار و احتمال. به نظرم آمار و احتمال ریاضی نیست! بلکه ابزاریه برای ساده کردن روابط ریاضیاتی و ریاضیاتی کردن مسایلی که نتونستیم ریاضیاتی بهش برسیم. حتی به الگوریتم های رندوم کامپیوتر هم نگاه کنی به شکل ریاضیاتی سعی میکنن یک عدد رندوم رو تولید کنند. اینکه آماری به یک قضیه نگاه کنیم به این معنیه که داریم صورت مسیله رو ساده میکنیم تا قابل حل باشه.
بهرحال درست یا غلط من باز به این اعتقاد دارم که خدایی وجود داره و عالمه به همه این قضایا و همه ی کارهای مثبت و یا منفی ما بازخوردی داره در آینده ی ما. این حرفم به این معنی نیست که خدا دونه دونه رو نگاه میکنه؛ شاید به قول تو یک مکانیزم علمی رو فراهم اورده که این اتفاق به صورت خودکار در عالم اتفاق بیافته