[میدانی ؟!
امروز خدایم به من اینگونه گفت :
با من که باشی همه جا رنگین است ...
و صبح طلوعی دیگر را خواهی دید ....
تو لبانت را کمی تکان بده .. آن وقت من برایت خندانش میکنم ...
دستانت را بمن بده .. آن وقت من برایت گرمش میکنم ...
پاهایت را به من بسپار ... آن وقت خواهی دید چطور پله های ترقی را یک به یک میگذرانی ...
تو فقط با من باش ...
و من هم صدایش زدم ...
من تو را میخوانم .. من تو را میخوانم ...
وقتی توکل میکنی وقتی میسپاری به خدا وقتی میگی الهی به امید تو و...
دیگه معنی نداره پیش خودت دودوتا چهارتا کنی
دوستان خوبم همگی موفق میشیم
به امید خدا