انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[mohammad_13690]

اونقدر که آیفون تصویری در ایام عید کارائی داره
تلویزیون و ماهواره و غیره کارائی نداره
جهت یاد آوری گفتم !
مهمان حبیب خداست !

[esisonic]

(۲۹ اسفند ۱۳۹۰ ۰۵:۳۸ ب.ظ)mohammad_13690 نوشته شده توسط:  اونقدر که آیفون تصویری در ایام عید کارائی داره
تلویزیون و ماهواره و غیره کارائی نداره
جهت یاد آوری گفتم !
مهمان حبیب خداست !

واقعا ً هم کاربرد داره!!!
یادش بخیر...
وقتی کوچولو بودم یه بار تنها بودم یهو دیدم داره مهمون میاد...
خونمونم سر نبش بودو کل پنجره ها تو دید...
یه دفعه هول شدم پردیم چراغا رو خاموش کردم...
از همه بد تر اینکه وقتی زنگ زدن از لای پرده اومدم نگاه کنم منو دیدن...
منم یهو نشستم...
وقتی هم رفتن رو در نوشته بودن : آمدیم نبودید..!! ( زیر نبودید خط کشیده بودن)
بعدا ً که بابام فهمید نمیدونست بخنده یا دعوام کنه؟

[esisonic]

یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رو میزنه،
و تا خانمِ خونه در رو باز میکنه قبل از اینکه حرفی زده بشه،
بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود رو روی فرش خالی میکنه و میگه:
اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها با این
جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم که تمامِ این کود ها رو بخورم!
خانوم : سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟
بازاریاب: چــــرا؟
خانوم: چند وقته برقِ خونه مون قطعه ..!

[zzsnowdrop]

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته،

یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!

خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.

یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!

دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.

همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!

طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.

خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه،

میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!

موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله … داداش….

خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی… آخه … کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!

[esisonic]

به علت گرانی سکه ، بانک مرکزی اقدام به چاپ کارتهای آفرین وصد آفرین برای جشنها و مراسم عروسی نمود

[maryami]

روشنفکره داشته اظهار نظر می‌کرده:
این جلال آل احمد که هی ازش تعریف می‌کنن، فقط یه کتاب خوب نوشته که اسمش بوف کوره.
یکی گفت: بوف کور که مال صادق هدایته!
یارو گفت: دیگه بدتر، یه کتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته!
-----------------------------------------------------------------------------------------------
ضد حالهای اینترنتی:

یه فایل ZIP دانلود می کنی به جز آنفولانزای مرغی تمام ویروس ها توش هستن
بعد از کلی کار و خستگی میری اینترنت می بینی یاهو و گوگل هم فیلتر شدن
داری واسه استادت ایمیل ( التماس واسه نمره ) می زنی یهو کارتت تموم میشه
میری تو یه سایتی انقدر دنبال یه لینک می کنی تا آخرش مخت هنگ می کنه
سایتت رو با هزار بدبختی تو گوگل ثبت می کنی وقت جستجو میافته صفحه ۴۰۰!!!
سه ساعت یه فایل و دانلود می کنی ( بدون DAP ) به ۹۹% که میرسی یهو RESET میشی

[Jooybari]

یه روز ملانصرالدین سه تا بچه رو میبینه که برای تقسیم ۷تا گردو باهم دعوا میکردن. بهشون گفت میخاین این گردوهارو بینتون همونجوری که خدا نعمتاشو بین بنده‌هاش تقسیم میکنه تقسیم کنم؟ بچه هاهم گفتن باشه.
به یکی از بچه ۵تا گردو داد به یکی هم ۲تا و زد زیر گوش یکی دیگه. تا میخواستن حرف بزنن گفت خدا نعمتاشو بین بنده هاش اینجوری تقسیم میکنه.

[esisonic]

پیرمرد به زنش گفت بیا یادی از گذشته های دور کنیم من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بگیم
پیرزن قبول کرد
فردا پیرمرد به کافه رفت دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد
وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه
ازش پرسید چرا گریه میکنی؟
...پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:
بابام نذاشت بیام...

[nikou]

(۰۳ فروردین ۱۳۹۱ ۰۷:۰۷ ب.ظ)esisonic نوشته شده توسط:  پیرمرد به زنش گفت بیا یادی از گذشته های دور کنیم من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بگیم
پیرزن قبول کرد
فردا پیرمرد به کافه رفت دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد
وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه
ازش پرسید چرا گریه میکنی؟
...پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت:
بابام نذاشت بیام...

خیلی باحال بود

[zzsnowdrop]

ملا پسرش را در سن ۱۵ سالگی زن داد. به ملا گفتند: حالا که این بچه هنوز عقلش نمی ره ، چرا زنش می دی؟ ملا گفت: حالا چون عقلش نمی رسه زنش می دم. وقتی بزرگ بشه دیگه زیر بار زن گرفتن نمی ره !!!

[انرژی مثبت]

(۰۳ فروردین ۱۳۹۱ ۰۹:۰۸ ب.ظ)zzsnowdrop نوشته شده توسط:  ملا پسرش را در سن ۱۵ سالگی زن داد. به ملا گفتند: حالا که این بچه هنوز عقلش نمی ره ، چرا زنش می دی؟ ملا گفت: حالا چون عقلش نمی رسه زنش می دم. وقتی بزرگ بشه دیگه زیر بار زن گرفتن نمی ره !!!

بیا دیگه جماعت خانم ها رو ضایع کردید که !!!! مگه چیکار کردند؟!!!

[maryami]

غضنفر داشته از کنار یک چاه رد میشده، میبینه یکی از ته چاه داد میکشه: کمک کنید، تورو خدا کمک کنید..... غضنفر به توی چاه جواب میده: آخه مگه ته چاه جای گدایی کردنه؟
--------------------------------------------------------------------------------------------
از غصنفر میپرسن: چند تا بچه داری؟ ۴ تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: ۳ تا! همه کف میکنن، میگن: بابا اینا که ۴تاست؟ غصنفر انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچه همسایمونه، ولی همیشه خونه ماست!
--------------------------------------------------------------------------------------------
به استاد میگم: استااااااااااد بفرمیو !
میگه: یعنی شروع کنم ؟ گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ بگیو !
--------------------------------------------------------------------------------------------
یه روز تو یه تیمارستان، دکتره می خواست از بیماراش تست بگیره
یه عکس ماشین میزاره جلوی همه، میگه هرکی این ماشین رو هول داد روشن کرد میره خونه اش
همه رفتن هول بدن که برن خونه به جز یک نفر ! دکتره خوشحال شد با خودش گفت این پس خوب شده …
بهش گفت: ببینم تو چرا ماشین رو هل نمیدی ؟!
گفت: اینا خنگن سویچ دست منه !!!

[zzsnowdrop]

(۰۳ فروردین ۱۳۹۱ ۱۱:۰۱ ب.ظ)انرژی مثبت نوشته شده توسط:  بیا دیگه جماعت خانم ها رو ضایع کردید که !!!! مگه چیکار کردند؟!!!

عزیز من عالم و آدم میدونن خانما فرشتن. این فقط یک مطلب طنزه.بازم اگه شما رو ناراحت کردم شرمنده
همه میدونن بدون خانم ها زندگی معنی ای نداره.

مردان آفریننده کارهای بزرگند و زنان بوجود آورنده مردان«رومن رولان».

[انرژی مثبت]

روزی ملا زیر درخت چهارمغز خوابیده بود که ناگهان چهارمغزی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد. ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت چارمغز زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

[esisonic]

یروی انتظامی اعلام کرد: هر دختری با مانتوی کوتاه.موی بلند.ناخن دراز.واه.واه.واه.نه فلفلی.نه قلقلی. نه مرغ زرد کاکلی. هیچکی باهاش رفیق نشه