من کیستم !؟

به نام او

این تاپیک متولد شد تا به واسطه ی اون ، ان شاء الله خودمون و هستی رو بهتر و بیشتر بشناسیم و بتونیم با زوایا و مراتب وجودی خود آشنا بشیم.

قسمت اول :

ممکنه در این مورد برای هر یک از ما در زندگی سوالاتی رخ داده باشه. سوالاتی که آدم در برابر بسیاری از اونها نمی دونه چی بگه و انسان رو به فکر و حیرت وا می داره.
.
.
.
من کیستم؟

من کجا بودم؟

من کجا هستم؟

من به کجا می روم؟

آیا کسی هست بگوید من کیستم؟

آیا همیشه در اینجا بودم ، که نبودم ؛ آیا همیشه در اینجا هستم ، که نیستم؛ آیا به اختیار خودم آمدم ، که نیامدم ؛
آیا به اختیار خودم هستم ، که نیستم ؛ آیا به اختیار خودم می روم ، که نمی روم ؛ از کجا آمدم و به کجا می روم ؛

کیست این گره را بگشاید ؟!

چرا گاهی شاد و گاهی ناشادم، از امری خندان و از دیگری گریانم ؛
شادی چیست و اندوه چیست ، خنده چیست و گریه چیست ؟

می بینم ، می شنوم ، حرف می زنم ، یاد می گیرم ، فراموش می شود ، ضبط می شود ، احساسات گوناگون دارم ، ادراکات جور واجور دارم ، می بویم ، می پویم ، رد می کنم ، طلب می کنم ؛

اینها چیست و چرا اینها به من دست می دهد ، از کجا می آید ، و چرا می آید ،

کیست این معما را حل کند؟!


چرا خوابم می آید؟ خواب چیست؟
تشنه می شوم آب می خواهم تشنگی چیست آب چیست؟

خواب می بینم. خواب دیدن چیست؟
بیدار می شوم. بیداری چیست؟
چرا بیدار می شوم ؟ چرا خوابم می آید؟ نه آن از دست من است و نه این ؟!

اکنون که دارم می نویسم به فکر فرو رفتم که من کیستم؟
این کیست که اینجا نشسته و می نویسد؟ . . .


-------------------------------------------
ادامه دارد ...

خود شناسی مقدمه ای بر خداشناسی است . ما هنوز نتونستیم بفهمیم آرزوهای واقعیمون چیه ، یه روز میگم ای کاش فلان بشه روز بعد میگیم نه فلان چیز بشه بهتره ؛ در واقع تکلیفمون رو با خودمون نمیدونیم. شعر زیر خیلی قشنگ احوال ما رو بیان میکنه :


چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم /// گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
...
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان /// ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم /// نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم/// نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم ///نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
...

دیوان شمس

قسمت دوم :

اکنون که دارم می نویسم به فکر فرو رفتم که من کیستم؟
این کیست که اینجا نشسته و می نویسد؟ . . .

نطفه بود و رشد کرد و بدین صورت درآمد.

آن نطفه از کجا بود ؟ چرا به این صورت در آمد؟ صورتی حیرت آور !

در آن نطفه چه بود تا بدین جا رسید؟
در چه کارخانه ای صورتگری شد و صورتگر چه کسی بود؟

آیا موزون تر از این اندام و صورت می شد یا بهتر از این و زیباتر از این نمی شد؟

این نقشه از کیست؟
و خود آن نقاش چیره دست کیست؟

-----------------------------------------------
ادامه دارد ...

بعضی وقتها این جمله"من کیستم؟"و جمله های مشابه (که بعضیهاش رو نوشتید) از خودم میپرسیدم.ولی باور کنید اینقدر وحشت میکردم و برام میشد مثل یک علامت سئوال بزرگ.شاید چون جوابی براش پیدا نمیکردم یا...
ولی وقتی همچین سئوالی از خودم میکردم میدیدم که اگر بتونم به این جواب برسم و بیشتر به مفهوم و عمق"من کیستم" برسم بیشتر میتونم با خالق ارتباط برقرار کنم و اون رو بیشتر بشناسم.یه جوری انگار راه میون بر و نزدیکتری پیدا میشد.ولی من همیشه ازش فرار میکردم!

به نظرم ترتیب پاسخ دادن به این سوالها باید رعایت بشه و اگه نتونیم به سوال اول "من کیستم" جواب بدیم، بقیه رو هم نمیتونیم.من بارها و باره تلاش کردم ولی هنوزخودموشناسایی نکردم.من واقعی رو نتونستم بشناسم

قسمت سوم :

وقتی اطراف خودمونو نگاه می کنیم چی می بینیم و چی مشاهده می کنیم؟

بله
.

.

.

وجود و هستی رو



پس وجود است که مشهود ماست. و وجود هم در واقع ، همون هست و هستیه.


همه ی ما موجودیم. و جز ما همه موجودند ؛

ما جز وجود نیستیم و جز وجود رو نداریم و جز وجود رو نمی بینیم.


در مقابل وجود ،نیست و نیستی قرار داره.
و چون نیستی ، هیچ است --> هیچ ، چیزی نیست تا مشهود گردد .


پس وجود است که منشا آثار گوناگون است و هرچه که پدید میاد باید از وجود (هستی ) باشه نه از نیستی .


----------------------------------
ادامه دارد ...

این یک نوع اثبات نحوه و منشا پیدایش هستیه نه؟

(۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۱:۵۲ ب.ظ)Ferestadeh نوشته شده توسط:  پس وجود است که منشا آثار گوناگون است و هرچه که پدید میاد باید از وجود (هستی ) باشه نه از نیستی .

(۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۳:۵۳ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  این یک نوع اثبات نحوه و منشا پیدایش هستیه نه؟

دقیقا
و البته بدیهی هم هست

مشخصه که منشا پیدایش ما و همه ی موجودات از هستی (وجود) است .

چون نیستی اصلا خودش چیزی نیست که حالا بخواد منشا پیدایش دیگران هم باشه.

قسمت چهارم :

خوب صحبت این بود که جز هستی چیزی نیست و همه هستند و هر اثری از هستی است.

حالا بیایم یه تحقیقی داشته باشیم در مورد مشهودات خود.

و بیایم ببینیم که در اطراف خود چی می بینیم و نیز ببینیم کدوم یک از آن ها از دیگری شریف تر و بالاتره . (یه مقایسه ای بینشون داشته باشیم)

یعنی بررسی می کنیم آثار وجودی کدومیک از بقیه بیشتره :

یک قسم از مشهودات ما به ظاهر هیچ حس و حرکتی ندارند و اونها رو رشد و نموی نیست ، مثل انواع سنگها و خاکها و مانند آنها که به این قسم می گیم جماد .

و یک قسم دیگر رو می بینیم که تا حدی حس و حرکت دارند و رشد و نمو می کنند ، مثل : انواع نباتات ( رستنیها ) ؛ از گیاه گرفته تا درخت .



حالا اگه جماد و نبات رو با یکدیگر بسنجیم ، هر دو در اصل وجود داشتن مشترکند .
جماد حجم دارد ، نبات هم حجیم است.
آن وزن دارد و این نیز وزین است.

تا کم کم به جایی می رسیم که می بینیم نبات رشد و نمو داره و تاحدی حس و تاحدی حرکت هم داره ولی جماد فاقد این کمالاته .
در نتیجه صاحب این کمالات (یعنی گیاه) آثار وجودی بیشتری داره و برتر هستش. (کمالات بیشتری داره)

پس نبات در رتبه ی برتر از جماد است

-----------------------------------
ادامه دارد ...

قسمت پنجم :

این از دو قسم اول که مشخصشون کردیم.

اما یکسری موجودات دیگه هم اطراف خودمون می بینیم.

که این موجودات حرکات گوناگون دارند و حسّ آنها به مراتب قویتر از حسّ نباتات (گیاهان) است و افعال جورواجور از اونها بروز می کنه و همه از اراده ی اونهاست . این موجودات ، انواع انواع حیوانات برّی و بحری اند .

حالا اگه این موجودات (حیوانات) رو با گیاهان مقایسه کنیم می بینیم که هر دو در وجود داشتن و جسم بودن و در لوازم جسم (رنگ و بو و شکل و وزن و ...) شریکند . هر دو نیز دارای رشد و نمو هستند یعنی قوه ای دارند که به وسیله ی آن غذا می گیرند و می بالند.


تا اندک اندک به جایی می رسیم که می بینیم حیوان کمالاتی داره که گیاه ، اونها رو نداره

کمالاتی مثل حرکات ارادی و افعال گوناگونی که به این معنی ست که شعور و قوه و بینش بیشتر و قویتر موجب آنگونه امور مختلف است ،

پس آثار وجودی و حیاتی حیوان بیشتر از نبات است . به عبارت دیگه :

حیوان در رتبه ی برتر از نبات است.


----------------------------------
ادامه دارد . . .

انسان یک حیوان هوشمند روی کره زمین هست
احتمالا در مکانهای دیگر خارج از زمین شاید موجودات هوشمنده دیگری باشه
به نظرم ما از نوع درجه ۵ موجودات هوشمند هستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در ضمن اینقدر سخت نگیر چون ما انسانها فانی هستیم یکم گوشت +چربی + استخوان
و احساس پر مداعی داریم
زندگی یه بازیه حالا میخوای شاد باش می خوای غم گین باش چون کاری از پیش نمی بری آخره هممون مرگه

قسمت ششم :

خوب تا حالا سه قسمت از موجودات اطراف خودمون رو بررسی کردیم و مقایسه و دسته بندیشون کردیم.

اگه خوب به اطراف خودمون دقت کنیم یه قسم دیگه هم از موجودات داریم :

این دسته از موجودات ، تمام آثار وجودی حیوان رو دارا هستند .
منتها علاوه از این معنی و حقیقت که موجودی است دارای رشد و نمو و حس و حرکت ارادی و دیگر قوای حیوانی ، افعالی نیز از او صادر می شه که از هیچ حیوانی ساخته نیست .

و می بینیم که همه ی حیوانات و نباتات و جمادات مسخّر اویند و او بر سایر موجودات حاکم و غالبه .

این موجود عجیب ، انسان است.

بدیهی ست که قوای حیاتی و وجودی انسان بیشتر از حیوان و نبات و جماد هستش.

پس انسان در رتبه ی والاتر از سه دسته ی قبلی است.

------------------------------------------------
ادامه دارد ...

قسمت هفتم :

خوب ادامه ی بحث :

اگه این بحث رو دنبال کرده باشید ، می دونید که پس از مقایسه ی موجودات اطراف خود ، رسیدیم به موجود عجیب و غریبی به نام انسان.

حالا بیاید یه کاری کنیم.
اگه در افراد این نوع (یعنی انسان) هم فحص و کاوش کنیم به این نتیجه می رسیم که آثار وجودی دانا به مراتب بیشتر از نادانه.
و همه ی اکتشافات و اختراعات و ... از دانشمند هستش نه از نادان.

و انسانِ نادان ، محکومِ دانا و تابع اوست . پس -->

در حقیقت ، دانش است که محور جمیع محاسن هستش. یعنی این علم هستش که باعث شده انسان دانا نسبت به انسان نادان برتری داشته باشه.

در نهایت به این نتیجه می رسیم که این مراتب رو در موجودات اطراف خودمون داریم : (از پایین به بالا)

جماد --> نبات --> حیوان --> انسان نادان --> انسان دانا

پس حقیقت اینه که علم ، موجود اشرف و برتر از همه است.


فعلا تا اینجا رو داشته باشید تا ان شاءالله زمان بحث در مورد علم فرا برسه که ببینیم علم چیست و چگونه گوهری هستش.



-------------------------------------
ادامه دارد ...






پ ن :

(۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۲:۴۰ ب.ظ)publin نوشته شده توسط:  ما انسانها فانی هستیم یکم گوشت +چربی + استخوان

دوست عزیز آیا دلیلی هم برای این حرفتون دارید؟

(۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۷:۴۷ ب.ظ)Ferestadeh نوشته شده توسط:  

(26 اردیبهشت ۱۳۹۱ ۰۳:۵۳ ب.ظ)fatima1537 نوشته شده توسط:  این یک نوع اثبات نحوه و منشا پیدایش هستیه نه؟

دقیقا
و البته بدیهی هم هست

هیچ چیز بدیهی وجود نداره.هر چیزی باید اثبات بشه

(۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ۱۱:۳۳ ب.ظ)Ferestadeh نوشته شده توسط:  ...
آن نطفه از کجا بود ؟ چرا به این صورت در آمد؟ صورتی حیرت آور !
...

...
جانور از نطفه می کند شکر از نی
برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خوارا
...
(از مطلع غزلیات سعدی)