(۰۶ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: من شخصا از دوران نوجوونی با اضطراب روبرو بودم. خیلی از این مشکلات اضطرابی ریشه در نقطه های خیلی پنهانی توی کودکی و نوجوونی داره و به شکل های مختلفی خودشو نشون میده. مثلا الان اضطراب ارشد داری بعد این اضطراب تموم بشه یه چیز دیگه جاشو میگیره بعد یه چیز دیگه. یعنی ذهن بعضی آدما (حداقل من) مستقل از شرایط بیرونی یه چیزی پیدا میکنه برای اضطراب مگر دیگه همه چیز خیلی گل و بلبل باشه که غیر ممکنه. حتی در اون شرایط هم من گاهی مضطرب میشم چرا همه چیز خوبه نکنه مشکلیه در کل خواستم بگه تنها نیستی و خیلیا در مورد مشکلاتشون صحبت نمیکنن و باعث میشن این چیزا تابو بمونه. خیلی خوبه که شما علنی در مورد این چیزا صحبت میکنین باعث میشه آدمایی که خجالت میکشن از مطرح کردن این مشکلات هم خودشونو بیان کنن. نمونش خود من دیدم شما صحبت کردین منم صحبت کردم. این چیزا بایستی توی جامعه بحث بشه. اضطراب و استرس بخش زیادی از آدم ها را درگیر میکنه ولی زیاد بحث نمیشه و تابو هست
یه چیزی که به من کمک کرد حدف شبکه های اجتماعی مخصوصا اینستا و استوری فیسبوک بود. هرکی اونجا برای بقیه نسخه میپیچه و میخواد بگه زندگی خودش بهتر از بقیه هست. در صورتی که هیچکی جز خودت نمیتونه قضاوت کنه چقدر زندگیت خوبه.
وای استرس منو داغون می کنه مخصوصا که اول معده ام درگیر میشه و این یعنی کل بدنم را تحت تاثیر قرار میده
چندروز اول که رفتم کار به قدری استرس داشتم که با حالت تهوع ازخواب بیدار میشدم
دیگه یه کم رو خودم کار کردم و با محیط و همکارا بیشتر آشنا شدم بهتر شد ولی بازم حالم خوب نبود اصلا فراری بودم از جمع
دیگه با دوتا از همکارا که باهاشون کار می کنم و اشکالی چیزی دارم ازشون میپرسم صحبت کردم
کلی بهم دلداری دادن که ما هواتو داریم و کلا محیط کار همین جوره یکی اشون می گفت منم بعد ۳ سال هنوز سر کار استرس دارم و....
و این باعث شد خیلی بهتر بشم
ولی در کل ماها مشغله زیاد داریم که دیگه بهشون فکر نمی کنیم
چ خوبه آدم آروم باشه یا نه اصلا اینکه قوی باشه و با قدرت پیش بره