زمان کنونی: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳, ۰۵:۱۵ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

هرچه می خواهد دل تنگت بگو...

ارسال: #۵۲۴۵۶
۳۰ مهر ۱۳۹۸, ۰۸:۳۱ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
با اجازه ی حضرت حافظ:
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد

این بیت دومشو جدی نگیرین، وقتی خستم مودش هم اینطوری میشه. کلا شوخی بود.
چه خبرا دوستان؟
من که هنوز دارم با چشمای تارم میجنگم.

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: فاطمه سلیمانی
ارسال: #۵۲۴۵۷
۰۱ آبان ۱۳۹۸, ۰۱:۰۷ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۱۴ ق.ظ، توسط ezra.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۵۰ ق.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط:  لینک دیتاست:


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

اینکه کرییترش یه ایرانیه!!
خنده داره واقعاً
شیطونه میگه برم کاخ سفید رو حسینیه کنم Smile

یه ایمیل بزن بهش شاید تونست راهنماییت کنه

Saeed.Amizadeh@gmail.com
also
saamizad@microsoft.com
amizadeh@yahoo-inc.com

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: pioneer01
ارسال: #۵۲۴۵۸
۰۱ آبان ۱۳۹۸, ۰۲:۱۳ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۳۱ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  این بیت دومشو جدی نگیرین، وقتی خستم مودش هم اینطوری میشه. کلا شوخی بود.

من که بیت دومی نمیبینم ؟ کدوم بیت دوم منظورته اینکه همش یک بیته؟
در ضمن شعرتون وزن نداشته بید
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۵۹
۰۱ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۰۲ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۳:۰۳ ب.ظ، توسط عزیز دادخواه.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۱۳ ب.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  من که بیت دومی نمیبینم ؟ کدوم بیت دوم منظورته اینکه همش یک بیته؟
در ضمن شعرتون وزن نداشته بید

این خودش بیت دومه دیگه! بیت اولشو ننوشتن که خب لابد مهم نبودهBig GrinBig Grin
حالا کی گفته شعر باید وزن داشته باشه؟!! Huh
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۶۰
۰۱ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۳۹ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۳۱ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  با اجازه ی حضرت حافظ:
دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به دنیا آمدن بر زحمت رفتن نمی ارزد

این بیت دومشو جدی نگیرین، وقتی خستم مودش هم اینطوری میشه. کلا شوخی بود.
چه خبرا دوستان؟
من که هنوز دارم با چشمای تارم میجنگم.

(۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۳:۰۲ ب.ظ)Diar نوشته شده توسط:  
(01 آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۱۳ ب.ظ)moslem73421 نوشته شده توسط:  من که بیت دومی نمیبینم ؟ کدوم بیت دوم منظورته اینکه همش یک بیته؟
در ضمن شعرتون وزن نداشته بید

این خودش بیت دومه دیگه! بیت اولشو ننوشتن که خب لابد مهم نبودهBig GrinBig Grin
حالا کی گفته شعر باید وزن داشته باشه؟!! Huh

اولا اشتباه لپی شد، از خستگی مصرع رو نوشته بودم بیت. عذر میخوام
وزن هم داره ، چرا نداره؟
شما یه سری بزن به کتاب "وزن شعر فارسی" نوشته دکتر خانلری اونجا متوجه میشی که چرا میگم این وزن داره.

گرت با من سر جنگ است بکوش
ور نداری جرات گفتن خموش

شما اگه اوزان شعر رو بلد باشی، راحت میتونی وزن هم این بیت و هم اون بیت قبلیه رو متوجه بشی. در ضمن شعر اولیه که مال من نبود، مال حافظ بود.Big GrinBig GrinBig GrinBig Grin

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۶۱
۰۱ آبان ۱۳۹۸, ۰۶:۲۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۳:۳۹ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  اولا اشتباه لپی شد، از خستگی مصرع رو نوشته بودم بیت. عذر میخوام
خواهش می کنم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۶۲
۰۲ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۰۲ ق.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۳:۰۴ ق.ظ، توسط ezra.)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
حاجی ما از بچگی همش درگیر این رشته های نیمه مرئی بودیم که جلو چشامون حرکت میکرد
بچه که بودم خیلی روشون تمرکز میکردم, همش برام سوال بود اینا چیَن دیگه!؟ بعضی وقتا که حوصلم سر میرفت باشون بازی میکردم : ))
باور کنید تا همین چندساعت پیش فکر میکردم فقط من همچین خاصیتی دارم!!!
تو نگو همه دارن : ))))))))
امروز همینجور اتفاقی فهمیدم بش میگن muscae volitante

 
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: RASPINA , big cloud , Riemann
ارسال: #۵۲۴۶۳
۰۲ آبان ۱۳۹۸, ۰۵:۰۸ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
از امروز باید برنامه ریزی کنم و برای کنکور آماده بشم، وقت کم است و من هنوز فارغ التحصیل نشدم که هیچ، تازه با رشته فعلیم هم متفاوت است!

تازه از کارهای با اولویت بالاتری که مونده نگم بهتره Sad

۱۳۹۸/۰۸/۰۲
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۶۴
۰۲ آبان ۱۳۹۸, ۱۰:۲۰ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۰۸ ب.ظ)Nela نوشته شده توسط:  از امروز باید برنامه ریزی کنم و برای کنکور آماده بشم، وقت کم است و من هنوز فارغ التحصیل نشدم که هیچ، تازه با رشته فعلیم هم متفاوت است!

تازه از کارهای با اولویت بالاتری که مونده نگم بهتره [تصویر:  sad.gif]
این یعنی باید با انرژی بیشتری پیش بری

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۶۵
۰۲ آبان ۱۳۹۸, ۱۰:۳۲ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۰۸ ب.ظ)Nela نوشته شده توسط:  از امروز باید برنامه ریزی کنم و برای کنکور آماده بشم، وقت کم است و من هنوز فارغ التحصیل نشدم که هیچ، تازه با رشته فعلیم هم متفاوت است!

تازه از کارهای با اولویت بالاتری که مونده نگم بهتره Sad

۱۳۹۸/۰۸/۰۲

اولا برو خدا رو شکر کن که تو محیط درسی هستی هنوز خیلی خوبه ، دوما وقتی قراره کسی کنکور قبول بشه باید اولویت اولش کنکور باشه. این چیزیه که من امروز بهش رسیدم.
باید همه تلاش و جدیتم رو بزارم روش. بعدم اینکه منم رشتم متفاوته، خیلی هم متفاوت، از رشته هنر میخوام ارشد هوش امتحان بدم. بیا باهم کورس بزاریم. قبوله؟

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۶۶
۰۲ آبان ۱۳۹۸, ۱۱:۴۱ ب.ظ
Thumbs Up RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۲ آبان ۱۳۹۸ ۱۰:۳۲ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط:  
(02 آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۰۸ ب.ظ)Nela نوشته شده توسط:  از امروز باید برنامه ریزی کنم و برای کنکور آماده بشم، وقت کم است و من هنوز فارغ التحصیل نشدم که هیچ، تازه با رشته فعلیم هم متفاوت است!

تازه از کارهای با اولویت بالاتری که مونده نگم بهتره Sad

۱۳۹۸/۰۸/۰۲

اولا برو خدا رو شکر کن که تو محیط درسی هستی هنوز خیلی خوبه ، دوما وقتی قراره کسی کنکور قبول بشه باید اولویت اولش کنکور باشه. این چیزیه که من امروز بهش رسیدم.
باید همه تلاش و جدیتم رو بزارم روش. بعدم اینکه منم رشتم متفاوته، خیلی هم متفاوت، از رشته هنر میخوام ارشد هوش امتحان بدم. بیا باهم کورس بزاریم. قبوله؟


سلام بر شما دوست عزیز، آفرین واقعا. شما از هنر میخواید بیاید هوش مصنوعی؟! بهتون تبریگ می گم به خاطر اراده اتون. من مدتهای زیادی با خودم کلنجار میرم که تو زندگیم یک تغییر کوچیک حتی ایجاد کنم. واقعا کار سختیه. میشه بگید چطور شد به این نتیجه رسیدید که رشته اتون رو تغییر بدید؟ مثلا من با خودم میگم اول باید تو اون رشته ای که میخوام یه چند وقتی رو کار کنم یا کلاس برم تا باهاش اشنا بشم و در واقع بی گدار به آب نزنم و مطمئن باشم که همون چیزیه که میخوام، بعد برم برای تغییر رشته. شما چطور تصمیم گرفتید؟ اگر در موردش بگید خیلی راهنمایی خوبی میتونه برای من باشهHeart من الان دارم برای دکتری نرم افزار میخونم اما هنوز مرددم. احساس می کنم این اون چیزی نیست که من میخوام. میدونم خنده داره که تا اینجا اومدم اما...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: marvelous
ارسال: #۵۲۴۶۷
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۰۴:۳۵ ق.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نقل قول: سلام بر شما دوست عزیز، آفرین واقعا. شما از هنر میخواید بیاید هوش مصنوعی؟! بهتون تبریگ می گم به خاطر اراده اتون. من مدتهای زیادی با خودم کلنجار میرم که تو زندگیم یک تغییر کوچیک حتی ایجاد کنم. واقعا کار سختیه. میشه بگید چطور شد به این نتیجه رسیدید که رشته اتون رو تغییر بدید؟ مثلا من با خودم میگم اول باید تو اون رشته ای که میخوام یه چند وقتی رو کار کنم یا کلاس برم تا باهاش اشنا بشم و در واقع بی گدار به آب نزنم و مطمئن باشم که همون چیزیه که میخوام، بعد برم برای تغییر رشته. شما چطور تصمیم گرفتید؟ اگر در موردش بگید خیلی راهنمایی خوبی میتونه برای من باشهHeart من الان دارم برای دکتری نرم افزار میخونم اما هنوز مرددم. احساس می کنم این اون چیزی نیست که من میخوام. میدونم خنده داره که تا اینجا اومدم اما...


ممنونم ازت، ولی بچه های اینجا تقریبا داستان منو میدونن، من آرزو داشتم رباتیک بخونم و فضانورد بشم. آرزوم بود. یادمه اخبار چلنجر رو که از مدار زمین خارج نشده ترکید رو داشتم و شش نفری که کشته شدن. پروژه ی زندگی در مریخ رو دنبال میکردم از همون کودکی و دوست داشتم سفینه بسازم یا کنترل کنم. پس باید مهندس کامپیوتر میشدم. همه چیز خوب پیش میرفت و من شاگرد اول کلاس بودم. تا اینکه ناگهان، من دم مدرسه، سال سوم دبیرستان ، تو پیاده رو، تصادف کردم. یه نیسان که با سرعت رد میشده و در عقبش قفلش شکسته بوده و تو هوا لق لق میزده خورده تو سرم و چند متری پرتم کرده هوا و در نهایت اینکه من نه ثانیه به گفته ی دکتر م از دنیا میرم و برمیگردم. قشنگ هم به یاد دارم چی دیدم و چی شد که حالا بگذریم مجالش نیست. بعد از این تصادف من دوبار مغزم مورد جراحی سنگین قرار گرفت و دیگه همه از من قطع امید کردن. دقیقا زمانی که دوستای من کنکور دادن، بچه های فامیل کنکور دادن، من رو تخت بیمارستان افتاده بودم و گریه میکردم. تا اینکه، خیلی مستاصل شدم و دیدی به دود و الکل پناه میبرن؟ من به سینما و تئاتر پناه بردم و برای اینکه قبول بشم دانشگاه و این همه از همه عقب نمونم تئاتر تهران مرکز رو زدم و رتبه یک هم شدم و وارد دانشگاه هنر و معماری شدم. دوره دوره ی خاتمی بود و به به و چه چه ، فلسفه و کتابهای فلسفی فت و فراوون، منم افتادم تو خط کارگردانی و بازیگری و خوش هم درخشیدم، دستیار کارگردانی شدم که تو رویاهام میدیدم. در خارج از ایران توی یه پروژه مربوط به کمپانی برادران وارنر مدت کوتاهی کار کردم و به همین دلیل دوستای تراز اولی پیدا کردم که کمکم کردن در مورد بیومکانیک در تئاتر و سینما در دو جلد کتاب بنویسم، که جلد اولش چاپ شده از نشر قطره و جلد دومش هم هنوز درگیر ارشاد بازیه. جلد اول بیومکانیک در تئاتر، و جلد دوم بیومکانیک در سینمای آیزن اشتاین هست..... حالا پرزنتیشن نیست سرتو درد نیارم، خلاصه غرق این عالم شدم و همش هم فکر میکردم چون تصادف کردم و جمجمه ی هزار تکه ای دارم الان، دیگه نمیتونم فضانورد بشم. کارشناسی ارشدم رو دانشگاه تهران از تئاتر گرفتم، به بهرام بیضایی عشق ورزیدم (البته به کاراش) و افتادم تو خط ایران شناسی و از اونجا زبان شناسی و زبانهای باستانی، یه بار دیگه شانس خودمو امتحان کردم برای ارشد فرهنگ و زبانهای باستانی، که الان یه ایران هم به دمش اضافه کردن و باز با رتبه دو رقمی قبول شدم دانشگاه تهران. ولی این دوام چندانی نداشت، نه اینکه بی انگیزه شدم، واسه این بود که احساس کردم الان وقتش نیست و دانشگاه تهران در حدش نیست. پروپوزال دکتری نوشتم برای زبانشناسی و قصد داشتم (و دارم) که روی سابقه ی هنرهای نمایشی در ایران باستان و پالایش زبان فارسی در متون باستانی کار کنم در آلمان در دانشگاه گوتینگن که با همسرم آشنا شدم، جالب اینکه اولین حرفی هم که به عنوان همکار باهم زدیم در مورد شغل آیندمون بود که در بچگی دوست داشتیم و خلاصه همسرم شوق منو دید، خلاصه ما اون موقع همکار بودیم و بعد همسر شدیم و باهم کار کردیم در زمینه ی برنامه نویسی و طراحی وب تا اینکه تصمیم گرفتم منم مهندسی کامپیوتر بخونم، یعنی همسرم این جرات رو در من ایجاد کرد که اولش برم دانشگاه غیرانتفاعی مجازی فاران، اونجا خداییش از همه بهتر بودم، ولی خب جو اونجا یه طوریه که هی جلو پات سنگ می اندازن و هی می اندازن که هی پول بدی ثبت نام کنی و در نهایت هم سنواتت بزنه بالا و در نهایت اخراج از دانشگاه و از این برنامه ها. حالا بگذریم، من دیدم اونجا هی میخوان به من ریاضی ۱ مسخره رو بدن ۷ و از برنامه نویسی C++ که تو خونم بود بندازنم و دو بار نرفته مشروطم کنن. منم انصراف دادم و پریدم بیرون تا اینکه پسرداییم یه شب که مهمان ما بود (استاد دانشگاه شریفه) پیشنهاد داد که برای ارشد کامپیوتر امتحان بدم. من دنبالش رفتم و چند تا ویدیو از یوسفی دیدم، در مورد کنکور بود و همون قبل از اعلام نتایج اولیه کنکور سال پیش بود و اطمینان حاصل کردم که میتونم از یه رشته ی کاملا غیر مرتبط شرکت کنم در امتحان کنکور و همین شد که احساس کردم زندگی باز یه فرصت دیگه بهم داده تا به آرزوی بچگیم برسم، واسه اینکه هیچ محدودیتی معنا نداره از دید من و همه چیز دستیافتنی هست اگه قسمتی از رویاهامون باشه.
و من این جسارت رو به خرج دادم در جمع شما مهندسا باشم و برای ارشد هوش مصنوعی بخونم. میخوام هم شریف قبول بشم و متاسفانه مشکلات بیماریم که عود کرده و تشنجی که کردم یه کم سرعت درس خوندنمو آوردن پایین ولی دارم تلاشمو میکنم و ایمان دارم که میتونم و از حالا هم وصیت کردم که خاکستر منو تو مریخ عمق شش پایی دفن کنن. و میدونم که میکنن.

حالا از این رویاپردازیها بگذریم، ما قدرتی داریم فراتر از تصور، حضرت حافظ میفرمایند:
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد

بله ، ما میتوانیم!
پس با امید میریم جلو و به خودمون اعتماد و تکیه میکنیم ایشالا میشه. همیشه یه آدم زمانی تموم میشه که به همه ی آرزوهای قلبیش برسه. هر چی رو که رویا پردازی کنی بهش میرسی پس براش بجنگ.

ببخشید خیلی حرف زدم، احساس کردم باید یه قسمتی از خاطراتمو بگم تا واقعا جا بیفته واسه همه که چرا و چطور یکی که یه عمر رو تو هنر مو سفید کرده الان اومده و میخواد ارشد کامپیوتر شرکت کنه. امیدوارم از خوندنش خسته نشین. ارادتSmile

ἓν οἶδα ὅτι οὐδὲν οἶδα

Σωκράτης

(The only thing I know is that I know nothing)

Socrates
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: عزیز دادخواه , The BesT , negar.z
ارسال: #۵۲۴۶۸
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۰۲:۲۴ ب.ظ
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۳۰ مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۵۷ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  جغد شدم امشب
دارم ارائه آماده میکنم دلم میخواد فردا استاد کارم را تایید کنه
استاد و تاییید؟؟؟؟ واقعا که آدم فکر میکنه با ی بچه روبرو هست
نمیگم کارم عالی عالی بود ولی خوب بود
استاد میگه خب چ کار کردی دوتا مقاله بود فقط
این ارائه در حددانشجوی ترم سه نیست!
حسود...

فقط شروع کردن کافی نیست
با قدرت ادامه بده...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۶۹
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۰۳:۲۰ ب.ظ
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۲:۲۴ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  
(30 مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۵۷ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط:  جغد شدم امشب
دارم ارائه آماده میکنم دلم میخواد فردا استاد کارم را تایید کنه
استاد و تاییید؟؟؟؟ واقعا که آدم فکر میکنه با ی بچه روبرو هست
نمیگم کارم عالی عالی بود ولی خوب بود
استاد میگه خب چ کار کردی دوتا مقاله بود فقط
این ارائه در حددانشجوی ترم سه نیست!
حسود...
زیاد سخت نگیر کم سخت بگیر !
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال: #۵۲۴۷۰
۰۳ آبان ۱۳۹۸, ۰۵:۴۶ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۴۶ ب.ظ، توسط pioneer01.)
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
(۰۱ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۰۷ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط:  اینکه کرییترش یه ایرانیه!!
خنده داره واقعاً
شیطونه میگه برم کاخ سفید رو حسینیه کنم Smile

یه ایمیل بزن بهش شاید تونست راهنماییت کنه

Saeed.Amizadeh@gmail.com
also
saamizad@microsoft.com
amizadeh@yahoo-inc.com

Smile

کرییترشو چطوری پیدا کردین؟
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  اگر بیش از سه سال از عضویت شما در مانشت میگذرد:بگویید کجایید و چه میکنید؟ Fardad-A ۸۳ ۵۶,۵۷۰ ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰ ق.ظ
آخرین ارسال: clint
  ازدواج دور از جوانان، جوانان دور از ازدواج (هرچه می خواهد دل تنگت بگو...) morweb ۲,۶۹۵ ۶۲۰,۸۴۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: gogooli
  انخاب مسیر آینده ؟ آینده دکترا چه خواهد شد ؟ shivap ۱۰ ۱۰,۴۷۳ ۰۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: WILL
  سلام،امروز حال ات چطوره؟ حس امروزت را بگو. فرید ۹۰۷ ۲۳۵,۰۷۳ ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ب.ظ
آخرین ارسال: Bache Mosbat
  اگر داده ها در هر بار به طور مساوی تقسیم شود حداکثر عمق درختی log n خواهد شد؟ post98 ۱ ۳,۱۹۴ ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ahrmb
  اینترنت در آینده ناپدید خواهد شد hnarghani ۰ ۳,۳۴۴ ۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۰۴ ب.ظ
آخرین ارسال: hnarghani
  اختلالی که زندگی شما را نابود خواهد کردشک و بدبینی ناشی از اختلال شخصیت پارانویید( morweb ۰ ۳,۳۵۳ ۲۴ تیر ۱۳۹۳ ۰۵:۳۴ ق.ظ
آخرین ارسال: morweb
  تعداد سوالات دروس تخصصی کامپیوتر تغییر خواهد کرد؟؟؟ Denize ۱۸ ۱۸,۵۴۵ ۱۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: shovaliehsiah
Question لطفا تجربیات خود را در مورد نوشتن سمینار و پایان نامه بگویید Potential ۲۴ ۲۱,۳۵۲ ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: انرژی مثبت
  یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایه‌ی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود silver_0255 ۸ ۷,۶۷۰ ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ ق.ظ
آخرین ارسال: silver_0255

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close